از : طا لب
عنوان : اعتماد بنفس زیادی همان خودشیفتگی بر پایه هیچ است
توصیه به کمی مطالعه حتی برای شما با این سطح از دانش خالی از لطف نیست.
برای دستگرمی به لینک زیر در همین سایت سری بزنید:
http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=۱۷۳۹۱
٣۶۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣٨۷
|
از : فرید راستگو
عنوان : آقای طالب محترم
مارکس را اگر ما احترام می کنیم چون خودش آدم بزرگی است و این ربطی نه به شما دارد و نه به بنده تازه مگر با احترام و به نیکی از کسی یاد کردن گناه است . همین است که در پاسخ آقای قاسم آبادی گفته ام تعصب انسان را از پرسش و اندیشیدن باز می دارد . طالب عزیز بدرستی فهمیده اید که من اعتماد به نفس زیادی دارم و دقیقاً به همین خاطر است در بحث هایم نه به کسی توهین می کنم و نه از کلمات نا صواب اسفاده می کنم زیرا این را به دور از خوی انسانی می دانم . موفق باشید
٣۶٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣٨۷
|
از : فرید راستگو
عنوان : آقای موسوی
هموطن محترم مطلبی را که من گفته ام بحث مارکس و انگلس در مانیفست حزب کمونیست است در صفحه ۵۴ این کتاب که از انتشارات پکن است چنین می آید(نزدیکترین هدف کمونیستها همان است که دیگر احزاب پرولتاریای در پی آنند: یعنی ساختن پرولتاریا بصورت یک طبقه، سرنگون ساختن سیادت بورژوازی و احراز قدرت حاکمه پرولتاریا.) حال اگر شما جمله مرا مسخره می کنید اشکال از من نیست باید از مارکس و انگلس ایراد بگیرید. بعد از اینجانب اشکال می گیرید که آشی درست کرده ام .هموطن محترم این کشورها ئی که من نام بردم رهبران مبارزاتیشان خود را کمونیست خوانده اند اگر آنان اشتباه کرده اند مقصر من نیستم ولی واقعیت اینست اینها با این ایدئولوژی بر علیه حکومتگران خود مبارزه کرده اند و خود یجای آنان مستبد شده اند. در ضمن من هیچ جا ادعا ی روشنفکری نکرده ام که شما فرموده اید من ادای روشنفکری در می آورم ، بنده عددی نیستم که خواسته باشم اظهار روشنفکری کنم ولی یک چیز را از برخورد شما متوجه شدم که شما متاسفانه تاب نظر مخالف را ندارید چون اگر داشتید اینطوری برخورد نمی کردید. من هم اگر از مارکس ستایش کرده ام بدلیل آنست که ایشان بدرستی ماهیت روابط سرمایه داری و طبقه کارگر را باز نموده است ولی این ستایش من از این بزرگوار دلیل آن نیست که همه بحث او را قبول داشته باشم از آنجمله برقراری حکومت طبقه کارگر توسط کمونیستها و ناروشنی این مسئله که چه ابزاری بوجود خواهد آمد که تضاد ها از بین می روند و کمونیستها مستبدین جدیدی نمی شوند همانطوریکه در عمل شدند. این را هم می دانم که منشویکها و برخی از احزاب کمونیستی اروپا با لنین مخالف بوده اند و تروتسکی و یارانش هم برخی مخالفتها با لنین داشتند این مسئله ای را عوض نمی کند. آقای موسوی با این نوع بحث کردن نمی توانیم به راهی برسیم و از اصل بحث طفره برویم. بار دیگر اعلان می دارم در عمل دیده ایم که احزاب کمونیست خود مبدل به دیکتاتورهای نوین شده اند فرقی هم نمی کند این احزاب لنینی باشند یا تروتسکی. هر دین و تئوری که مبدل به ایدئولوژی شود باید از طریق آخوندی یا رهبری یا پیشوائی هدایت شودهمین افراد بت میشوند وسپس از مردم جدا میگردند و در نهایت مبدل به یک مستبد میشوند که کوچکترین انتقاد و نظر را در ابتدا با توهین و هنگامی که به قدرت رسیدن و قدرتشان هموار شدمنتقدین خودرا سر می برند. تاریخ تمام اینها را بخوبی نشان داده است بنابراین فکر کنیم که چگونه می توانیم از تولد مستبدین جدید جلوگیری به عمل آوریم تا ابناء بشر زندگی را در صلح وصفا و با عشق بهمدیگر سپری نمایند. موفق باشید
٣۶٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣٨۷
|
از : طا لب
عنوان : فرق بحث با تخمه شکستن!
پیش از هر چیز باید از خود بپرسیم اینکه بدون ادای احترام فرید راستگو به مارکس چه بلایی به سر مارکسیسم می آمد؟
بعضی ها واقعا اعتماد به نفس بسیار سالم و قوی ای دارند. فرید جان پیاده شو با هم بریم.
برادر شما واقعا با کدام شناخت ساختار سیاسی آلمان شرقی و ویتنام را با ولایت فقیه مقایسه می کنید.
حرف یکمقدار احساس مسئولیت هم دارد تخمه که نمی شکنیم!
٣۶٨۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣٨۷
|
از : اردوان موسوی
عنوان : راهنمائی کی توانی ؟
فرید راستگو خیلی با شلختگی می نویسد و تشبیهاتش تهوع آور ست بعنوان مثال گفته : ما یک تئوری کمونیست در جهان بیشتر نداریم و این تئوری معتقد به پیاده نمودن آن از طریق طبقه کارگر به رهبری حزب طبقه کارگر یعنی حزب کمونیست است. این تئوری در عمل غیر اجرا بوده و تا بحال نتیجه آن نوعی ولایت مطلقه فقیه شده است و بجز این راهی نه دارد نه خواهد داشت.
اسم مهم نیست مهم محتوا است و متاسفانه محتوای این تئوری در نهایت افلاطونی - ارسطوئی است و نتیجه اش دیکتاتوری پرولتاریا نوعی ولایت فقیه می باشد.(پایان نقل قول )
تا اینجا داشته باشید که «حضرتش » الفبای مفاهیم سیاسی و فلسفی را فقط بلغور می کند.
ایشان امان هم نمی دهد و آش شله قلمکاری را می پزد که توش همه چیز قل قل می کند و میشود این:
برایتان نمونه می آورم ویتنام- آلبانی- کره شمالی- چین- کوبا- شوروی سابق-کامبوج-آلمان شرقی و دیگر کشورهای اروپای شرقی. (پایان نقل قول)
بعداز این همه پرت وپلا گوئی ژست «روشنفکری» بخود میگیرد و میگوید:
من برای مارکس همچون دیگر فلاسفه اخیر احترام بسیارقائل هستم و ایشان اولین تئوریسینی است که توانست با شاهکار خودبدرستی ماهیت سرمایه داری راباز نماید ولی ایدئولوژی ایشان غیر قابل اجرا است. ( پایان نقل قول)
اگر فرید راستگو واقعا علاقمند به مطالعه می باشد بهتر ست به تاریخ مبارزات کمونیستهای اروپا در قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم مراجعه نماید تا ببیند چگونه بعداز ۱۹۰۵ و درجربان جنگ اول جهانی سوسیال دموکراسی در اروپا و روسیه متشنج شد و از درون آن انقلاب اکتبر روسیه شکل گرفت.
برخلاف برداشت فرید بسیاری از کمونیستهای روسیه -اروپا و جهان از قبل و بعداز انقلاب اکتبر انتقادات جدی به لنین داشتند این طور هم نیست که فرید خیال می کند . درست آنست که بگوئیم که بر پایه لنینیسم یک جامعه ای چون روسیه که اصلا برای گذار به سوسیالیسم مناسب نبود راهی را رفت و شاخ وبرگ هائی هم داد ولی راه به جائی نبرد. بیش از این ادامه نمی دهم چون فرید باید برود اول مطالعه کند بعد از آگاهی و تبحر ما را ارشاد فرماید.
٣۶٨٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣٨۷
|
از : فرید راستگو
عنوان : آقای قاسم آبادی و دیگران
در پاسخ به سئوال شما بایدعرض کنم ما یک تئوری کمونیست در جهان بیشتر نداریم و این تئوری معتقد به پیاده نمودن آن از طریق طبقه کارگر به رهبری حزب طبقه کارگر یعنی حزب کمونیست است. این تئوری در عمل غیر اجرا بوده و تا بحال نتیجه آن نوعی ولایت مطلقه فقیه شده است و بجز این راهی نه دارد نه خواهد داشت. اسم مهم نیست مهم محتوا است و متاسفانه محتوای این تئوری در نهایت افلاطونی - ارسطوئی است و نتیجه اش دیکتاتوری پرولتاریا نوعی ولایت فقیه می باشد. برایتان نمونه می آورم ویتنام- آلبانی- کره شمالی- چین- کوبا- شوروی سابق-کامبوج-آلمان شرقی و دیگر کشورهای اروپای شرقی. من برای مارکس همچون دیگر فلاسفه اخیر احترام بسیارقائل هستم و ایشان اولین تئوریسینی است که توانست با شاهکار خودبدرستی ماهیت سرمایه داری راباز نماید ولی ایدئولوژی ایشان غیر قابل اجرا است. فرویدهم توانست روانشناسی را تئوریسه کند و دیگر روانشناسان همچون کارن هورنای و یا اریک فروم و دیگران آمدند و برخی از نظرات او را رد کردنداین رد کردن چیزی از فروید بعنوان تئوریسین روانشناسی کم نمی کند. دوست و هموطن محترم چگونه شما وقتی علاقه ندارید زود واقعیت های موجود را مسائل قرن گذشته می دانید. من هم مثل شما معتقد هستم آن چیزی که در شوروی بود سرمایه داری دولتی بود و این را قبول دارید که لنین شرایطی را پایه گذاری کرد که جانشین اش استالین شود و جانشینان استالین هم سرمایه داری دولتی ای را به وجود آورند که نتیجه اش را دیدیم، همانطوریکه خمینی شرایطی را بوجود آورد که امروز مردم ایران در زندانی به وسعت ایران بسر می برند. آری آقای قاسم آبادی عزیز گفته ها زیاد هستد ولی متاسفانه در حوصله این صفحه نیست که خواسته باشیم بحث گسترده کنیم. ما باید آنقدر کندوکاو کنیم تا راه سعادت بشریت را پیدا کنیم. من خود در سطح توانم سعی می کنم این عمل را انجام دهم و می دانم رو گرداندن از یک نظر،امید و یا یک ایدئولوژی کاریست بس دشوار زیرا ما با این عمل ماهیت خود را زیر علامت سئوال می بریم و با خود به مقابله می پردازیم ولی نباید تبعیت ها نا سنجیده باشند همانطوریکه رد یا قبول هر آموزه ای.تبعیت از هر نظر، جهانبینی و فکری اول باید سنجیده شود و سپس پذیرفته یا رد شود. تعصب در هر وابستگی یعنی ناتوانی در پرسش، در اندیشیدن و کندوکاو کردن البته هموطن عزیز من نظرات خود را ارائه می دهم و قصد هیچگونه توهینی به کسی ندارم . در پایان عرض می کنم ازهر چیزی که بتوان در برقراری استبداد و علیه مردم چه در ایران و چه در دیگر نقاط جهان استفاده کرد بنده هراسانم. برای من هیچ آموزه ای مقدس نیست اگر در خدمت انسانها و سعادت آنان قرار نگیرد حتی اگرآنان آیه های غیر شیطانی باشند. موفق باشید
٣۶٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣٨۷
|
از : جواد قاسم آبادی
عنوان : یک سئوال از یک راستگو!
آقای راستگوی عزیز برغم توافق عمومی با نظرات ِشما، شما از شکست
"کمونیست" سخن می گوئید. لطف کنید بیشتر توضیح بفرمائید که این شکست کی، کجا و چگونه صورت پذیرفته است؟
امیدوارم منظور نظر شما هم میهن ِراستگو از شکست "کمونیست"، شکست سرمایه داری دولتی واقعا موجود و استحالهء آن به یک نظام مافیائی در روسیهء قرن گذشته نباشد که بحثی تکراری، غیر علمی، غیر قابل استناد و بویژه "غیر کمونیستی" می باشد.
موفق باشید.
٣۶۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : جیج غانی
عنوان : تشکر از فرید راستگو بخاطر دخالت در بحث شیرین ِ"گنج،گنجی، گنج طلب و نهایتا گنج بخش"!
با سلام مجدد و تشکر از فرید عزیز؛
بحث در بارهء مقالهء این حضرت؛ که من او را بخاطر مواضع روشن سیاسی اش "جنگ بخش" می دانم؛ برای درک مجموعه هائی که ایشان با آن ها همکاری می نموده اند و امروز می نمایند بسیار مفید می باشد.
بر عکس هم میهنان عزیزی که اعتقاد دارند به پروسهء تغییر و تحول سیاسیون نباید پرداخت، من نیز چون شما بشدت معتقدم که در برخورد به نظرات (اگر ارزش مضمونی برخورد را داشته باشند) شایسته است تا مستقل از شخصیت نویسنده، خوانده شود و مورد ارزیابی قرار گیرد.
اما در همین راستا و در این آزادی های بدون قید و شرط معتقدم هنگامی که فردی به شیوه ای پلیسی از متحدین خود سئوال سرگشاده می فرماید و در حقیقت از ایشان؛ در رد سوسیالیسم و تقدس سرمایه؛ سین جیم می فرماید شایسته است تا خوانندگان با شخصیت این "کمیسر" سیاسی - تشکیلاتی ِتشکلی که برای دفاع بی چون و چرا از نظام سرمایه داری، دامن زدن به تفرقه و ترویج فرهنگ ِفرهیخته سالاری در بین جمهوریخواهان ایرانی می گردد، بیشتر آشنا شویم.
از آنجائی که در سال های هفتاد میلادی که این حضرت در دبیرستانی در شمال شهر تهران مشغول تلمذ بوده است اینجانب در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی مشغول مهندسی علمی در زمینهء تولید انرژی پاک بوده ام و طبیعتا نظام سرمایه داری جهانی را بیشتر و بگونه ای دیگر از ایشان می شناسم، در همین چند کلام حاشیه نویسی عرض می کنم، از روز نخست بر این باور بوده ام که تشکلی که خود را "سازمان فدائیان خلق ایران - اکثریت" می نامد با این حضرات و دیگر حضراتی که اتحاد نا میمون و تفرقه برانگیز جمهوریخواهان را پی ریخته اند "همخونی" سیاسی و در نتیجه همگرائی تشکیلاتی نخواهند یافت.
تجربهء تا امروز نشان می دهد که "خانوادهء اکثریت" در اکثریتش قادر به دست کشیدن از آرمان های "هویتی" خود و پذیرش "پیشنهادات"ی چون پیشنهادات آقای داریوش همایون نمی باشد. همچنین حضرات "جمهوریخواهان ملی ایران"؛ همچون آقای "جنگ بخش"؛ نیز قادر به عدم دفاع ِ"بی چون و چرا" از نظم نوین امپریالیستی (گلوبالیزاسیون سرمایه های جهانی) نمی باشند و همچنین بازماندگان "حزب دموکراتیک مردم ایران" نیز دست از بستن دخیل به زلف یاران "اصلاح طلب" خود بر نخواهد داشت.
پس بر اکثریت ِ"اکثریت" است که با این همین مقالهء استفتاء آمیز کاملا و در شش وجهش بخود بیایند، دست از این اتحاد ناهنجار با "کمیسر"ها و بازجویان نظام نوین امپریالیستی و "اصلاح طلبان" ِنظام غیر قابل اصلاح ِ"اسلامی" بردارند و در نتیجه به تجزیهء غیر دموکراتیک طیف جمهوریخواهان ایران خاتمه دهند. این اکثریت یا در انتخاب اکثریت ِمتحدین خود تجدید نظر خواهد نمود و یا تا "ابد النا آباد" مجبور به پاسخگوئی به سئوالات متعدد کمیسر های نظام سرمایه داری جهانی؛ بویژه در زمینهء بند هفدهم حداقل های منشور جهانی حقوق بشر؛ خواهد بود.
می گوئید نه این ما، این سال آیندهء "تحصیلی" و این آیندهء ملال آور مجموعهء "اتحاد جمهوریخواهان" برای ایجاد تفرقه در بین جنبش عمومی باز، علنی و فراگیر جمهوریخواهی در سراسر ایران!
٣۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : فرید راستگو
عنوان : در صد
متاسفانه علامت در صد بعد از نوشتن و ارسال مطلب عقل توجیه گر به سایت پاک شده است لطفاً برخی اعداد مطلب عقل توجیه گر را با در صد بخوانید.
متشکرم : راستگو
٣۶۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : فرید راستگو
عنوان : در صد
متاسفانه علامت در صد بعد از نوشتن و ارسال آن به سایت پاک شده است لطفاً برخی اعداد را با در صد بخوانید.
متشکرم : راستگو
٣۶۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨۷
|