سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اشاراتی بر نظرگاه «تشکیل جنبش فراگیر جمهوریخواهی» - دکتر مهرداد مشایخی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حمید محوی

عنوان : «کمپلکس بادر ماینهوف»
پیرامون موضوع روند دگردیسی فرد بی آزار به فرد میرغضب، اخیرا مقاله بسیار جالبی از داریوش برادری کشف کردم که خواندن آن را به همگی توصیه می کنم :


روان‌کاوی فیلم «کمپلکس بادر ماینهوف» و مدل ایرانی آن
داریوش برادری روانشناس/ روان درمان‌گر
http://sateer.de/۱۹۸۰/۱۰/blog-post.html

«...گفتمانی که به تفکیک حوزه‌های مدرن پی ببرده است و همان لحظه که از لحاظ قانونی در پی ایجاد سیستمی مخالف هرگونه شکنجه و سرکوب است و به دفاع حقوقی از «قربانی شکنجه و قتل» می‌پردازد، همان لحظه نیز قادر است که به عنوان نگاهی علمی ببیند که چگونه این «قربانی و ظالم» یکایک را بازتولید می‌کردند. چگونه قربانی اکنون به احتمال زیاد خود به ظالمی نو تبدیل می‌شد، اگر که قدرت را در دست می‌داشت. زیرا می‌داند که در این گدشته تراژیک هیچ‌کدام از این نیروها و یا خود او دارای قدرت دموکراتیک و بالغانه برای برخورد به مباحث نبودند و بنا به ساختارهای سنتی و مشترک مجبور بودند به شیوه خویش تن به حکومت و موج ترور و خشونت و نفی دگراندیش دهند.»....
۷۲۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پاسخ به شاهد بی طرف
دوست گرامی من نظریات و تحلیل شما را سوء تعبیر نکردم، بلکه دقیقا تعبیر کردم و سعی کردم در محدوده ی همان چند کلمه آن را بسط دهم. و قویا فکر می کنم که موضوعی که شما مطرح کره اید از دیدگاه روانشناسی فردی و اجتماعی می تواند بسیار حائز اهمیت باشد. یعنی دیدگاهی که تقریبا در محافل چپ ایران ندیده گرفته می شود و تقریبا ناشناخته است...ولی چنین کاستی هایی امور محتومی نیستند.
اگر فرصت کردید می توانید به آدرس زیر نیز مراجعه کنید (در بخش نظریات )، تا کمی با دیدگاه من در این زمینه بیشتر آشنا شوید. منظور تکیه روی ابعاد روانشناختی ست.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۱۳۴۸۳


«یکی به این شاهزاده بگه، شاه مرده!
گزارشی از شرکت خصوصی شده پتروشیمی اراک

جمعی از کارکنان پتروشیمی اراک»

البته اگر بیشتر وقت دارید به وبلاگ های من درباره نقد روانکاوی نیز مراجعه کنید. با تشکر از خوانش شما و همگی
۶۷۰۶ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۷       

    از : شاهد بیطرف

عنوان : به حمید محوی با تصحیح
حمید خان ترا بخدا مرا با جمهوریخواهان غاتی نکن. من مارکسیست لنینیست هستم و حتا فکر می کنم که کسانی نیز که به استالین توهین می کنند از آن مرد بزرگ هیچ نیاموخته اند. در برهه ای از زمان استالین خوب عمل کرد. امروز هم حتا جهان یک استالین مدرن طلب می کند. اگر استالینی دیگر زنده بود که گورباچف بند را به آب نمی داد. بنا براین تنها ایراد من به سرکار همین است. در ضمن در آنجا من از سرکار دلجویی کردم ولی گویا شما سوء تعبیر کرده اید. زنده باد انترناسیونالیسم. همه خاک دنیا سرای من است.
۶۷۰۵ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۷       

    از : شاهد بیطرف

عنوان : به حمید محوی
حمید خان ترا بخدا مرا با جمهوریخواهان غاتی نکن. من مارکسیست لنینیست هستم و حتا فکر می کنم که کسانی نیز که به استالین توهین می کنند از آن مرد بزرگ هیچ نیاموخته اند. در برهه ای از زمان استالین خوب عمی کرد. امروز هم حتا جهان یک استالین مدرن طلب می کند. بنا براین تنها ایراد من به سرکار همین است. در ضمن در آنجا من از سرکار دلجویی کردم ولی گویا شما سوء تعبیر کرده اید. زنده باد انترناسیونالیسم. همه خاک ایران سرای من است.
۶۷۰۴ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پاسخ به شاهد بی طرف
چه جالب! من فکر می کردم که این ها جمهوری خواهان دموکراتیک و لائیک و یا طرفدارانشان هستند و حالا چه ساده به میر غضب تبدیل می شوند و چه ساده آنهایی که گفتمان حقیقت را می خواستند اجر بگذارند، به تکه پرانی تقلیل پیدا می کنند، و آن هم علیه چه فردی؟ علیه پرولتاریا و علیه یک کارگر فرهنگی.

البته تحلیل شما از نظر من می تواند حائز اهمیت باشد و حتی می تواند خیلی مفید واقع شود، خصوصا و به شرط این که اندکی آن را با ابزارهای روانکاوی در نظر بگیریم.
موضوع شما به روند تبدیل فرد بی آزار به میر غضب مربوط می شود.

خب این موضوع کمی نیست. و باز هم موضوع کمی نیست، زیرا چنین تحولی که بیشتر نامش سیر قهقرایی ست، یعنی «میر غضب» ، در مورد افرادی به وقوع پیوسته است که آینده ای بهتر را به ما قول می دهند. به این ترتیب فکر نمی کنید که ما در منطقه ی خطرناکی حرکت می کنیم؟

حال اگر به روند تغییر و تبدیل فرد بی آزار به میرغضب بازگردیم، مشاهده می کنیم که هر دو خصوصیت و هر دو تمایل در آدمها وجود دارد، که تحت شرایط خاصی در فرد تبلور پیدا می کند. در واقع بی آزاری و میرغضب بودن هیچ یک بر دیگری ارجحیتی ندارند. آن چه بیش از همه اهمیت دارد، قانومند بودن است و این که فرد به عالم باطنی خودش آگاه باشد، و حداقل آگاه باشد که بخشی از وجود او از کنترل او می گریزد.
ولی از این جهت که سخن را کوتاه کنم و سریع بگویم، این روند تغییر و تحول و سقوط در سیر قهقرایی، یک نام دیگر هم می تواند باشد و آن هم «مقاومت» است. مقاومت به مفهوم روانکارانه. (آنهایی که با این واژه آشنایی ندارند می توانند به فرهنگ واژگان روانکاوی مراجعه کنند، در وبلاگ های من هم اگر بگردید آن را پیدا خواهید کرد - نوشته های کرامت موللی را توصیه نمی کنم چون که معمولا صحرای کربلا زیاد دارد) . و شاید به این علت که من «میر غضب» آنها را و مکانیسم گفتمان میر غضبانه‍ی آن ها را آشکار می سازم. علت میر غضب شدن های دوستان بی آزار همین جاست، چون که ما گفتمان روشنی روبرو می شوند که تحملش برای آنها ممکن نیست. «هنر همیشه حق به جانب بودن» و استفاده از اولتیم استراتاژم به همین مقاومت باز می گردد. نام دیگر «میر غضب» احتمالا غیر منطقی بودن است، یعنی زمانی که ما جام زهر را بجای سوپ سر می کشیم و یا به دیگری هدیه می کنیم (بی آن که بدانیم و شاید هم که چیز دیگری در ما باشد که آن چیز بداند. ناخودآگاه می داند).
من فکر می کنم که چنین مباحثی دقیقا می تواند برای «جنبش فراگیر جمهوری خواهی» مطرح باشد، و ما به روندهای «میرغضب» سازی کمی بیشتر و با جدین بیشتری فکر کنیم.

در پایان بخاطر تحلیل هوشمندانه تان سپاسگذار هستم اگر از این طرفها عبور کردید می توانیم دور یک فنجان قهوه بیشتر در این مورد صحبت کنیم.
۶۶۹۴ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۷       

    از : شاهد بیطرف

عنوان : آقای محوی قربانی خویش
داستان این آقای حمید محوی که مظلم است و هر کس می رسد به او تکه ای می پراند داستان آن کسی ست که به رقیبش گفت: تو و من هر دو صلح طلبیم ولی من آن کنم و آنقدر آن کنم تا ترا مجبور کنم تا مرا دشنام دهی. حال تمثیل مثال این آقای محوی ست. ایشان در ایده های عصبیش چنان می کند که حتا کسانی که به موری نیز آزار نرسانند را تبدیل به دشمن و رقیب می کند و این خاصیت قربانیانی ست که مرتکب میرغضب سازی در جهانند.
۶۶٨۵ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پاسخ به بابک مهرانی
بابک عزیز مسئله ای را که شما مطرح کرده اید، از نقطه نظر ادبیات و نقد می تواند حائز باشد : تفاوت نقد و تفسیر آن یا کامنت. ولی این تفاوت را شما هستید که می توانید تعریف کنید. برای من این دو در بررسی موضوع تفاوت عمده ای وجود ندارد. با این وجود مداخله شما نیز صحیح و قابل قبول است چرا که می گویید خارج از موضوع - هر چند که حائز اهمیت باشد - بحث نکنید. ولی خب، دوستان ترجیح دادند که به اولتیم استراتاژم روی بیاورند و به این شکل متأسفانه تا حدودی بحث منحرف شد. امیدوارم که این توضیحات برای مباحثات بعدی مورد استفاده قرار گیرد. و ما به نتایج حرفهایمان آگاه باشیم.
۶۶۶۶ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۷       

    از : بابک مهرانی

عنوان : برای آقای حمید محوی
فکر می کنم شما که نویسنده هستید و مقالات شما را «اخبار روز» بارها منتشر کرده بیشتر از من خواننده، می توانید برای بهتر شدن این سایت تاثیر گذار باشید. شما بهتر می دانید که بین مقاله نویسی و کامنت گذاری فرقی هست ولی اگر آنها فرقی ندارند ، پس من قبول می کنم که اشتباه کردم و نباید وارد این بحث می شدم..
۶۶۶۴ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پاسخ به بابک مهرانی
ببین بابک جان اگر حوصله‍ی کامنت های طولانی را ندارید، اجباری در خواندن آنها نیست. ولی خواهش می کنم برای گفتمان دیگران و حد و اندازه‍ی تعیین نکنید. در ثانی اتفاقا هیچ یک از این کامنت ها از موضوع جمهوری خواهان دموکراتیک و لائیک جدا نیست.

چنان که مشاهده می کنید، گویی که یک عده ریخته اند سر یک نفر دیگر می خواهند حذفش کنند. موضوع دموکراسی این جاست و دقیقا همین جاست که می تواند مورد توجه شما و یا دیگرا ن باشد، که چگونه روند حذف افراد را در جامعه - در حد همین جامعه کامنت نویس ها - فراهم می کنند. و اوج این روند بدون هیچ رودربایستی می رسد به جایی که دکتر مرشدی که شما نیز او را تأیید کرده اید می گوید این یک نفر را جوابش را ندهید، بیمار است.

ولی من بعید می دانم که با افرادی نظیر شما، چنان که جهت درک مسائل و راه حل های آن تلاش مضاعفی انجام ندهید، بتوانیم چشم اندازی بهتر از این داشته باشیم.
دموکراسی و پیشرفت از آسمان نازل نمی شود.
۶۶۶۲ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پاسخ به دکتر مرشد
امیدوارم در کارتان پیشرفت کنید، چون که پیشرفت برای هر انسانی ممکن است. البته پیشرفت مستلزم آرزوی پیشرفت در فرد است و با زهم البته منظور آرزومندی های ممکن است. و خصوصا این که همه به آن نیازمند هستند. به همین علت هم هست که ما به دموکراسی و عدالت اجتماعی نیازمند هستیم که احتمال مقابله با مشکلات را برای همه در حد امکانات موجود فراهم می سازد. و چنین موضوعاتی به هیچ عنوان خارج از موضوع این تاپیک نیست.
شما آقای دکتر مرشد چند تا اشتباه مرتکب شدید، که البته امور محتومی نیستند. اولین اشتباه شما این است که تصور می کنید چون که کشوری زندگی می کنید که در حیطه‍ی جغرافیایی کشورهای امپریالیستی (امپریالیسم جمعی یعنی اروپا + آمریکا +ژاپن) ست، پس شما برای امپریالیست ها کار می کنید. نه این طور نیست، در این صورت تمام دنیا برای نظام سرمایه داری می کند. تلاش برای زندگی و خوشبختی و دست یابی به آزادی و عدالت اجتماعی از طریق تلاش افراد آدمی در سرتا سر جهان ادامه دارد. برای مثال در همین کشورهای به قول شما امپریالیستی، احزاب کمونیستی و سندیکاهای کارگری وجود دارد، آیا تمام این ها برای امپریالیست ها کار می کنند؟ پزشک های نظیر شما که به مداوای بیماران اشتغال دارند، آیا الزاما امپریالیست هستند؟ مردم این کشورها آیا همه امپریالیست هستند؟ مسلما نه.

اشتباه دوّم شما این است که برای «بیماری» نسخه می پیچید که به شما مراجعه نکرده و شاید که به دقت هم مورد معاینه‍ی شما قرار نگرفته است.
اشتباه سوّم شما که در واقع یک نقض قانون پزشکی و نقض عرف حرفه ای پزشکان است، از این جهت که بیماری بیمارتان را به شکل عمومی منتشر می کنید.
اشتباه چهارم شما این است که (با قطع نظر از تمام این موارد و قطع نظر از صحت دیاگنوستیک و نتیجه ای که اعلام می کنید : «بیمار» «عقده ای»، دیگران را تشویق می کنید که این بیمار را تحریم کنند، حذف کنند، رهایش کنند تا این که احتمالا خودش خفه شود.
شما، دکتر، شما دکتر مرشد اعلام می کنید این فرد بیمار است، و بعد در پی حذف او هستید. چنین رفتار غیر منطقی و متناقضی در رابطه با حرفه ی شما در عین حال وقتی که از بیماران واقعی تان حرف می زنید، در اشکال دیگری آشکار می شود زیرا با اهانت و پست شمردن آنها می گویید : «که پدران و مادرانی به امید روزهای بهتر پسشان انداخته اند وبعد هم راهی کشور اروپاییشان کرده اند »
«پسشان انداخته اند»، پس شما از کاری که می کنید ناراضی هستید، و مثل بسیاری دیگر حرفه ای را انتخاب کرده اید و یا مجبور شدید انتخاب کنید که به آن علاقه ای نداشته اید.
علاوه بر این ها شما هم مثل این که غیب گویی می کنید ، سن و سال من را تخمین می زنید، زندگی حرفه ای من را زیر علامت سوال می برید و می گویید که امپریالیست بی تقصیر است و می گویید : « اگر در جوانی کار کرده بودید اینهمه بهانه ها را بگردن امپریالیسم جهانخوار نمی انداختید.»
شما از زندگینامه من چه می دانید؟ از گشودن بحث روی موارد دیگر قطع نظر می کنم.
خب اگر بهانه ها را به گردن امپریالیسم جهانخوار بیچاره و بی تقصیر نیاندازیم و آن را موجب حذف هشتاد درصد ساکنین کره‍ی زمین ندانیم و اگر این فرد بیمار را هم که حمید محوی باشد حذف کنیم؛ گویی که مسائل و مشکلات حل خواهند شد و زندگی بخوبی و خوشی به روال عادی اش باز خواهد گشت.
مشاهده می کنیم که منحرف کردن بحث و موضوع تحت چه اشکالی صورت می گیرد و چگونه افراد هم چنان از اولتیم استراتاژم استفاده می کنند. و موضوع بودجه‍ی جمهوری خواهان دموکراتیک و لائیک (به عنوان مثال) به این جا خاتمه می یابد که حمید محوی بیمار است، عقده ای ست، و جوابش را ندهید.
۶۶۶۰ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست