سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"یه روز یه ترک... یه روز یه رشتی...!" - محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : پیمان حنیفه

عنوان : مسخره نباید کرد
با یاد استاد شهریار ارجمند عرض می شود که من که خود به حکم ثبت و سجل لابد تهرانی ام، این را به خوبی می دانم که متولد یکی از جوان ترین و کم پیشینه ترین شهرهای ایران هستم. مشکلی نیست چون اختیاری نبوده یا چون اختیاری نبوده مشکلی نیست. اما تهرانی اصیل یعنی چه؟ کدام شهروند تهران امروز بیش از دوسه پشت در این دیار ریشه دارد؟ آنها هم که دارند ریشه در یکی از "روستاهای" شمال ری یا جنوب شمیرانات دارند که آقا محمد خان آمد و .....
آقایی که گفته شهرستانی ها بروند شهر خودشان هم باید به فکر بلیت باشد؛ از من بپرسید.
۹۴۲۰ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : اکبر منفرد

عنوان : در کمال صداقت
گرداننده ی محترم اخبار روز اگر به آزادی بیان معتقدید لطفا این نظر را هم چاپ کنید،یا بهتر بگویم پاک نکنید.من از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴را در پایتخت آمریکا زندگی کرده ام.یکدوره مطالعاتی و بعد هم برگشتم بهمین جا که هستم.ایران/تهران.در آمریکا از طریق رادیو با یک مجری برنامه ی رادیویی آشنا شدم بنام راش لیمبا،این آدم خیلی صریح و صدیق بودودر بیان نظریاتش با تکیه به آزادی بیان مصرح در قانون اساسی حرفش را هرچه بود ،خوب یا بد میگفت.ایشان بشدت از ناحیه ی نیروهای روشنفکری و چپ آمریکایی مورد انتقاد و انزجار بود.من از همین آدم روزی سخنی شنیدم که تا هستم بیاد خواهم داشت.وی میگفت :اگر آنچه را میاندیشید نگویید،دیگران بجای شما خواهند اندیشید و خواهند گفت.
اینک با استفاده از تریبون آزاد-ظاهرا آزاد شما زیرا شایع است که نظر مخالف را بر نمیتابید-میخواهم آنچه را در رابطه با این موضوع فارس و غیر فارس و ستم مضاعف و دیگر عناوین کلیشه یی و کهنه در ذهن دارم برایتان بگویم.امید که بگذارید دیگران بخوانند.
هموطنان عزیز و غیر عزیز.هرکس تهران را دوست ندارد محبت کند و برود شهر و دیار خودش را آباد کندواین کار چندین حسن دارد. اولا از ازدحام جمعیت و حاشیه نشینی کاسته میشود.ثانیا فساد و آلودگی تا حد زیاد ازبین میرود.ثالثا جلو فحشا گرفته میشود.رابعا مشاغل کاذب و کنار خیابانی از هرقبیل گرفته میگردد.وآنوقت اهالی تهران در شهر آبا و اجدادی شان دیگر اگر هم ظلمی بکنند به همولایتی خودشان است و ستم مضاعف بحساب نمیآید.
بعد هم حالا که این فارسی زبان ستم ملی است چرا طرفداران انقلابی این فرضیه بزبان مادری خودشان نظراتشان ننوشته اند تا دانسته شود چند ایرانی قادر بخواندن آنست.باور کنید گل سرخ و حقیقت هر دو خار دارند،وکنار آمدن با این هردو کار هرکس نیست.خلاصه اینکه تهران را و فارسی را بما واگذارید،ونعمت فردوس همه شما را.
٨۹۱۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ فروردين ۱٣٨٨       

    از : من و تو

عنوان : مثل اینکه
مثل اینکه نظرها درج نمی شود
٨۹۱۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ فروردين ۱٣٨٨       

    از : رفیعه

عنوان : چرا باعکس العمل می جنگند؟
ضحاک ماردوش عزیز حرف من این است که شاعر رنجیده بوده واین شعر واکنشی است درمقابل اعمال وگفتار زشت. چرا این همه به یک واکنش حمله می شود بدون این که اصل موضوع مطرح وریشه یابی شود. هرعملی باعث یک عکس العملی می شود. چرا با عکس العمل بجنگیم بجای عمل؟ ایکاش شما با قلم زیبای خود شعری دراین ضمینه هم می نوشتید. درضمن من هم اسم وهم شعر شما را دوست دارم و این طور که می گویند تاریخ غیر واقعی ضحاک را بدنام کرده وگرنه ضحاک ماردوش واقعا ماردوش هم نبوده!
٨٨۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱٣٨٨       

    از : متعجب ................

عنوان : خانم یا آقای درویش ، اینجا بحثی جدی در گرفته و هر کسی که کمابیش نظر می دهد. خانم ولی یک غلط املایی داشت شحاک بدرستی اصلاح کرد و آن خانم با فرهنگ هم تشکر کرد. پابرهنه دویدن شما به این میدان از برای چیست!؟
مکن ترویج ... مالی را تو جانا
که زین مالیدن است ملا توانا
٨٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱٣٨٨       

    از : مژگان ش

عنوان : شجاع چاغروند
آقا جان شما مثل این که اهل لرستان هستید با پسوند وند! و شکر خدا می خواهید بگویید فارس نیستید. نمیدانم شما چرا خودتان را به کوچه علی چپ می زنید؟ منظور شهریار ستم ملی به مردم غیر فارس است، همه کسانی هم که کمی تاریخ و تاریخ ادبیات و اندکی سیاست بلدند می دانند شهریار تجزیه طلب نبوده و ضد تهرانی هم نبوده. درد شما چه هست؟ ستم ملی داریم یا نه؟ شاعر که از هفت دولت آزاد است و فردیت اش از همه بیشتر است میتواند حرف دل خودش و مردمش را بزند یا نه؟ چرا شانتاژ می کنید؟ شما هم بحث کنید اگر محق هستید.
٨٨٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : حیران .

عنوان : من بد کنم و تو بد مکافات دهی.........پس فرق میان من و تو چیست بگو؟!
.
٨٨٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : رضا شجاعی چاغروند

عنوان : چپ و مبارزه ی طبقاتی
گردانندگان محترم اخبار روز !
اگر این شعر شهریار ، در مورد ساکنان تهران ۶۰ـ ۷۰ قبل مصداق داشت ، در مورد جمعیت ۱۴ ملبونی تهران امروز بی معنی و ( اگر جسارت ، در مورد استاد شهر یار نباشد) مضحک است. شمار تهرانی های اصیل ( منظورکسانی که اصالتأ تهرانی هستند . نه مهاجرین تهرانی شده ) از نیم ملیون فراتر نمی رود.
بنا بر این ،چگونه می توان ( در تهران امروز ) از تهرانی و غیر تهرانی و ستم مضاعف !! صحبت کرد . به علاوه ، من به کرات ناظر بودم که سازندگان و اشاعه دهندگان جوک های ترکی و رشتی و ... عمومأ خود همین هموطن های عزیز ما بوده اند .
این حرف ها به کنار ، تعجب آور است که آقای ف . تابان ( که از صاحب نامان و مبارزان جنبش چپ ایران است ) مبارزه ی طبقاتی را در حد مبارزه ی تهرانی ( کارگر ، سرمایه دار ، غنی و فقیر ) با دیگر هموطنان ایرانی تنزل داده است!!
٨٨٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : درویش

عنوان : حق
شنیدم ماردوش ، ضحاک دانا
سروده شعر هایی بس توانا

همان شخصی که استاد است در شعر
چه عالی مچ گرفت از ماندانا

اگر مغزی خورد هم ، نوش جانش
که اشعارش کند هر پیر ، برنا

مخور مغزش که ایشان نیک داند
که می باید نویسد خوب و خوانا

منم درویش و شعرت دوست دارم
ببخش این دفعه را ، بر ماندانا
٨٨٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : ضحاک ماردوش

عنوان : منم ضحاک و ضحاکی کنم باز
رفیعه، ای ز تو رفعت به هر جای
بیا و اندکی با ما کنار آی

چو شعری جملگی درد است ای جان
چه دردی می شود زان شعر درمان؟

چو شعری را نکوهش دست مایه است،
همه بغض است و درد است و کنایه است،

بجز از کژ زبانی حاصلش نیست،
همه در فکر جبران و تلافی است،

چگونه می توان کرد آفرینش؟
چگونه بسته ای دل بر یقینش؟

تو که خوش فکر و خوش گفتار هستی
چگونه دل به این شالوده بستی

چو از گل های واژه خار چینی،
چه زیبایی در آن ای جان ببینی؟

گراو ناگفته بود « حالا چرا » را *
نبودم در توقع های بالا

ولی حالا به جان پاک ضحاک
زده بر جان شعرش زخمه ها پاک

هزاران «خوشه ی خشم*» آوریده
که یکی هم «جان اشتاین بک» ندیده

پا نوشت :
۱ - «حالا چرا» اشاره به غزل زیبای شهریار است با این مطلع:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
۲ - خوشه های خشم، شاهکار جان اشتاین بک.
٨٨٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست