از : حق
عنوان : هر وقت تن به سکولاریسم بدون پیشوند و پسوند و منشور جهانی حقوق بشر دادید من باور می کنم که شما به صراط مستقیم راهنمایی شده اید.
در انقلاب ۵۷ هر کسی تعریف خود را از واژه های حیاتی آزادی، استقلال و جمهوری...، عدالت، عدالت اجتماعی، حق، حقیقت، دمکراسی، استبداد، دین و مذهب و و و داشت. دیدیم که نتیجه آن نا آگاهی ها و خدعه ها ایران ما را به کجا کشاند و به کجا دارد می کشاند. سایه جنگ هر روز بر آسمان ایران سنگین تر و تیره تر می شود و اگر ما مسئولیت پذیر نباشیم یکبار دیگر ولی خانمانسوز تر کشور و ملت را به باد می دهیم و دوباره برای ۳۱ سال دیگر انگشت اتهام را بسوی یکدیگر دراز می کنیم. آیا این چیزی است که ما می خواهیم یا اینکه صرف نظر از چپ و راست و میانه بودنمان بپذیریم که چاره ما اول توافق روی ۳۰ ماده منشور جهانی حقوق بشر باید باشد که همه ما در امنیت کامل در درون کشورمان با هم در صلح و صفا زندگی کنیم؟ اینگونه واژه هایی که هر کس تعریف خود را از انها در ۵۷داشت دوباره برایمان بدبختی ببار نخواهد آورد و ما می توانیم به آینده خود و نسل های بعدی در کشوری بنام ایران امیدوار باشیم. من به همه کسانی که واژه های مذکور در بالا را بزبان می آورند بدون آنکه بگویند مطابق با منشور جهانی حقوق بشر مشکوک هستم. آقای سروش همه این واژه ها را بکار می برد و معلوم نیست معیارش چیست. او حتی به سکولاریسم که صدها سال است معنی شناخته شده خود را دارد تجاوز کرده که هیچ آکادمیسینی در غرب جرئت بر زبان آوردن آن را هم ندارد چون به او می خندند و طردش می کنند. واژه اخلاق را هم در این مصاحبه مرتب تکرار می کند بدون آنکه تعریفی از آن بدهد که ما فرق آنرا با اخلاقی که در غرب مردم را به آسایش رسانده است بدانیم.
سروش هم باید مثل موسوی در این موارد بدنبال مردم بدود چون خیلی از آنها عقب تر است. در غرب روشنفکران و فیلسوفان نظزیه تازه ای ارائه می دهند باید زحمت بکشند تا مردم نظریه هایشان را درک کنند. ما ولی کسانی مثل سروش را داریم که مردم باید سعی کنند و زحمت بکشند و سکولاریسم و حقوق بشر را به آنها بفهمانند و چه هزینه سنگینی هم باید بابت آن پرداخت شود! واقع خجالت آور است. این آقا غرب را نمی پسندد ولی در آن زندگی می کند و صبح تا شب ادای فیلسوفان را در می آورد. اگر شما از دوستانی که مرتب به ایران می روند بخواهید سری به مساجد بزنند در خواهید یافت که ملت این اماکن را سالهاست که تحریم کرده و ۷۰ درصد جامعه زیر ۴۰ سال ما دیندار و دین زده نیست که کسی بخواهد نگران این مقوله باشد. سروش ها آرمانشهر خود را می خواهند و کاری به کار ما که چه می خواهیم ندارند. اینها از دم خدعه گر و جاه طلب و کودن هستند و می دانند در یک جامعه شایسته سالاری به مقام و ثروتی نمی رسند.
آقای سروش ، در غرب چه می کنید، بروید در کشوری زندگی کنید که چیزی شبیه به آرمانشهر شماست. اگر چنین جایی در جهان نیست، ما هم آنرا نمی خواهیم، یکبار خوکچه هندی آزمایشگاه شما شدیم و نتیجه اش که جمهوری اسلامی بود را دیدیم. در آنزمان هم شما مانند حالا بدنبال آرمانشهر خود بودید و کاری با آنچه ما بدنبالش بودیم نداشتید. اید.هر وقت تن به سکولاریسم بدون پیشوند و پسوند و منشور جهانی حقوق بشر دادید من باور می کنم که شما به صراط مستقیم راهنمایی شده اید.
۲۲۵۶۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣٨٨
|
از : فرید راستگو
عنوان : پاسخ به عبدالله م
هموطن محترم آقای عبدالله، سوآل شما این است که آقای سروش از رژیم بریده است و می توانست در این رژیم بماند و مثلاً مثل خزعلی، جوادی آملی، مکارم شیرازی و جنتی از سفره این رژیم جنایتکار بهره مند شود. من فکر نمی کنم کسی آقای سروش را با جنایتکاری مثل جنتی یا لاریجانی مقایسه کند زیرا آقای سروش نوع تفکرش با آنان فرق دارد و بهرحال انسان است که از گذشته درس آموخته است و امروز در صف نیروهای مترقی جا دارد.. اما جدائی از رژیم تنها یک جنبه کار است و جنبه دیگر کار اینست که ایشان در زمانی مسئولیت پاکسازی ۴۰ درصد از بهترین اساتید ایران را بعهده داشته است و در بستن دانشگاههای و آواره کردن دانشجویان سهم بسزائی داشته است. ایرانیان می خواهند بدانند کسی که ادعا دمکرات بودن می کند حاضر است گذشته خود را به نقد کشد تا دیگران از نقد او پند بگیرند و در تاریخ ایران این نوع اعمال تکرار نشوند. فکر نکنم هیچ آدم با انصافی از او بخواهد که زانو به زمین زند و از مردم معذرت خواهی کند، هر چند که اگر کسی این کار را انجام دهد دلیل بزرگی او است نه کوچکی او. تا آنجا که من مطلع هستم ایشان در این زمینه علاوه بر اینکه به عمل خود در شورای انقلاب فرهنگی انتقاد نکرده است بلکه در مصاحبه هفته گذشته خود با روزنامه فرانسوی لوموند آن عمل را تائید کرده است. پس آقای سروش نسبت به گذشته خود انتقادی ندارد و تازه هرکه با خامنه ای بد باشد به معنی این نیست که انسانی است که قصد دارد در ایران دمکراسی برقرار کند. همین خامنه ای، رفسنجانی، عسکراولادی، بشارتی، خاتمی و لاریجانی ها و ده ها صاحب منصب کنونی با رژیم شاه مخالف بوده اند ولی امروز استبدادی را مستقر کرده اند که اگر مردم می دانستند یک در صد آن بعد از شاه پیاده می شود مطمئناً بر علیه شاه انقلاب نمی کردند. بنا براین مخالفت با نظام حاکم به معنی آن نیست که آن فرد فردا برایمان دمکراسی خواهد آورد و یا طرفدار حاکمیت مردم برسرنوشت خود است ، حتی اگر شبانه روز از دمکراسی حرف بزند. پس شرط بنیادین برای آزادی همیشه شک مداوم و گسترده به افرادیست که زمانی امتحان خود را پس داده اند.
بهتر است هموطنان در زمان نقد نگویند اگر فلانی را محکوم می کنید باید بهمانی را هم محکوم کنید. هر چیز بجای خویش نیکو است و این نوع برخورد را می گویند مغلطه کاری. بر خورد نقادانه جهت سرکوب کسی نیاید بکار گرفته شود بلکه باید درس گیری از تجربه باشد. مسلماً چپ های مذهبی و کمونیستی هم صد در صد در ابتدای انقلاب اشتباه کرده اند ولی گناه کسی که در قدرت بوده است و آنکسی که بدون قدرت بوده است بسیار فرق دارد. قدرتمدار سرکوب می کند و بدون قدرت اشتباه در تاکتیک و روش می کند که اگر آن اشتباه را نمی گیرد شاید خودش جان سالمتری بدر می برد.
موفق باشید: راستگو
۲۲۵۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨٨
|
از : شیدا
عنوان : جواب سوال فرزانه چی شد؟
بالاخره مدافعان آقای سروش نگفتند آیا در تاریخ فیلسوفی را می شناسند که دانشگاه بسته باشه؟ در ضمن فیلسوفی که از خطا ی به آ« بزرگی بگذرد و به خود انتقاد نکند فلسفه اش به درد امثال هواداران و طلبه هاش می خوره , این موضوع به اینکه چپ چه کرد و راست چنین و چنان کرد ربطی پیدا نمی کند .کشیدن پای این و آن به وسط همان سفسطه آخوندی هست که سروش در آن استاد است, نه فقط ماجرای دانشگاه ,ببینید او از جنایتکار بزرگی که خمینی جلاد نام دارد چگونه با فلسفیدن رد می شود . از این ها بگذریم جواب خانم فرزانه که گفته چپ هم نیست چه می شود؟
۲۲۵۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨٨
|
از : عبدالله م
عنوان : جواب به ایرانی آزاده
از شما یک سوال دارم آیا شما فاصله گرفتن سروش از حکومت را در طی این چندین سال شاهد بودید یا نه آیا سروش نمیتوانست مثل بقیه و بلکه راحتتر از بقیه در درون این حکومت باقی بماند با حفظ بهترین موقعیتها چرا اینکار را نکرد ؟
چرا خودش را با رژیم در انداخت؟
یکی از شما ها محبت کنه بدونه این شاخ و آن شاخ پریدن جواب این سوال را بده.
شما ها خودتان چهار روز تو این سازمانهای سیاسی عضو بودید هنوز نمیتوانید از تاثیرات بر گرفته از آن دورانتان دست بردارید حالا انتظار دارید سروش بچه مسلمان که تمام زندگیش و هستیش با باور دینیش گره خورده بیاد در محضر شما دو زانو بنشینه و عذر خواهی کنه که من فلان خطا را مرتکب شدم .
۲۲۵۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨٨
|
از : یک ایرانی آزرده ....................
عنوان : لطفاً جواب بدهید بی آنکه از بحث خارج شوید.
بعضی دوستان به یک نکته ی بسیار مهم توجه نمی کنند. اینجا بحث در باره ی اصلاح طلب ها نیست. مگر ما برای آزادی گنجی به خیابان ها نریختیم!؟ اینجا بحث در مورد یک حرکت مشکوک و ویرانگر است که قلب دانش و دانشگاه را نشانه رفت. که دانشجویان را به روز سیاه نشاند، که به جوانان ایرانی چاقو و دشنه داد و گفت بزنید، در راه حجتیه و "اسلام" اش بزنید که به بهشت خواهید رفت. اینجا بحث مشخصاً در مورد سروش و شرکای جنایتکار او است. در باره ی تعطیلی، ویرانی، و بستن دانشگاه ها است.
حرکت سروش و شرکا یک آغاز بود برای همه ی ضربه های بعدی. لطفاً بحث را منحرف نکنید. این آقا حاضر نیست بگوید که جنایتی بی سابقه در جهان در ایران رخ داد، و او نیز در آن شرکت بسیار فعال داشت؛ از چند مهره ی اول بود.
اینک این سئوال مطرح می شود: چگونه چنین فردی را که شهامت اعتراف ندارد دوباره جنبش مردم ایران بپذیرد؟ چگونه چنین شخصی را می توان فیلسوف نامید؟ چگونه برای چنین شخصی می توان به به و چه چه کرد؟ راستی چگونه؟ ما از ایشان نمی خواهیم که چون سقراط بزرگ جام زهر در دست به میدان در آید سر فراز. ما از او فقط و فقط می خواهیم بگوید مردم شریف ایران! ما - من سروش و شرکا + نام آنها - آن روز جنایتی بزرگ را مرتکب شدیم و بر علیه دانش و دانشگاه قیام کردیم. امروز من نگاهی دیگر به جهان دارم، به مردم پیوسته ام و طلب بخشش می کنم....... این است حرکت یک فیلسوف واقعی؛ نه اینکه تا کسی سئوالی در باره ی آن جنایت تاریخی کرد ایشان بگوید: خفه شید این منم سروش و سپس شعر حافط را برای مغلطه در هم و بر هم کند، نه، این نمی شود.
ما با سروش نامی دعوا و یا کینه ی شخصی نداریم که رضایت بدهیم، اینجا سرنوشت همه ی ایران مطرح است. کسی که خون ریخته شده را می خواهد فراموش کند، چگونه ما به او اعتماد کنیم که فردا دوباره زندگی را سر باور مندان خود آوار نکند؟
دوستانی که این میان وارد می شوند و می گویند کوتاه بیایید، باشد ما کوتاه می آییم و شما لطفاً جواب این سئوال ها را بدهید.
۲۲۵۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨٨
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : گر امر شود که «شریک جرم» گیرند / در شهر هر آنکه هست گیرند
تخلیص شده از سرمقاله نشریه جمهوری ایران (ناشرافکار آزاداندیشان و جمهوریخواهان ایران; شماره ۳ ـ اول تیر ۱۳۶۱: با کسب اجازه از ناشرین)
«.....بخش وسیعی از روشنفکران جامعه با زینت کردن خود بمقوله «چپ» در تلاش ایجاد عوامل مساعد برای رسیدن براه حل بنیادی جامعه در مبارزه اجتماعی مردم شرکت دارند.و بدلیل جایکاه قشری خود و بدلیل نداشتن تحلیل مشخص از نیاز و خواست ضروری جامعه و عدم شرکت در زندگی روزمره جامعه بسیار سریع و آسان به پذیرش اشکال غالبی باصطلاح مترقی دست میزنند (شعار محاصره شهرها از طریق دهات براساس تز جامعه نیمه فئودال و نیمه مستعمره ایران، یا تضاد اصلی جامعه را تضاد کار و سرمایه دانستن «انقلاب سوسیالیستی» و یا مدل کوبا،...) و اغلب بعلت دورماندن از نیازهای توده های وسیع مردم، حداکثر براه حلهای اصلاح طلبانه پناه برده و در کنار قدرتهای حاکمه قرار گرفتند (نمونه های فراوان هم در رژیم پهلوی و هم در حکومت اسلامی وجوددارند) علت اساسی جریان در این امر نهفته است که این قشر براثر عدم آشنائی با واقعیات و ویژگی های محیط زندگی اجتماعی مردم، همواره دارای نمونه و الگو و راه حلهای قیاسی و تجریدی هستند ( حکومت حضرت علی در صدر اسلام، جامعه بی طبقه مدل مارکسیستی، جامعه شورائی «رته کمونیسم» ،و...) آنها بسیار سریع بآکادمیسم پناه میبرند و در ساختن و پرداختن جهان ذهنی خود کاری جز قبول برداشتهای تئوریک دیگران برای جامعه ایران نمیکنند و عملآ نشخوارگر معیارهای ارزش مبارزاتی جریانهای تاریخی و یا منطقه هستند (طیف وسیعی که خودرا وارث راه مصدق میدانند و یا وارثان متعدد اسلام راستین و راه خمینی و با وارثان گروه چریکهای سیاهکل).روشنفکران ایران در شرایط نامطلوب اجتماعی هرگز قادرنشدند همانند دیگر ابزارهای کنترل کننده اجتماعی (احزاب) رشد بنمایند و بعنوان یک نیروی مترقی و پیشرو و پایدار در خدمت جامعه قرارگیرند،اکثریت آنها (شاید) تمام متون کلاسیک سوسیالیسم را همانند تمام سوره ها و آیات قران را تا آن حد از حفظ شده اند که قادرند بدون تحمل فلان نسخه را « آیه وار» مورد استفاده فرار بدهند و آنچه را که مورد نظر قرار نمیدهند انطباق دادن بینشها و ایدئولوژیهای اجتماعی با جامعه ایران است..... ما بر این باوریم که همه آنهائیکه برعلیه نظام ددمنش و وابسته پهلوی برای آزادی،استقلال و عدالت اجتماعی مبارزه کرده اند، بطروقی هم در ایجاد رژیم عقب افتاده و مستبد اسلامی مستقیم و یا غیرمستقیم شریک هستند. بحث برسر مقدار «شریک جرم» نیست،بلکه نباید گذشت زمان تا آن حد پرده استتار برهمه فعالیتها،برخوردها و نقطه نظرهای تک تک گروههای ملی از اپوزیسیون بکشد که اشکالات و انحرافات خودرا نادیده گرفته و با فرود آوردن باران تهمت و ناسزا برسر دیگری یا اورا بزیر «پرچم» خود در آورده و یا «طرد و منزوی» نمائیم. حقانیت مترقی بودن یک برنامه و اساس کار برای نجات جامعه ایران در گروه طرد مکانیکی حاملین نظریات دیگر نمیتواند ثابت بشود.....»
درجه رشد و بلوغ روشنفکران ایرانی را باید در رابطه با رشد و درجه آگاهی اجتماع مورد بررسی قرار داد. با پر بهاء ندادن به جایگاه و عملکرد روشنفکران سوسیالیستی «چپ» و یا اسلامی «راست» جامعه ایران، با چشمان باز قادر بتشخیص درست از مشکلات فراوان و توانایی جامعه خواهیم شد. و موفق خواهیم شد که از تجزیه ایران بدست استعمارگرایان جلوگیری نماییم. من روشنفکران ملی ایران را اعم از مارکسیستها و یا اسلامیستها و.. (با اشتباهات ممکنه !!) از آنسری روشنفکران «چپ، راست و نژادپرست قومی» که سر در توبره بیگانگان دارند و عملآ حافظ منافع آنها میباشند، از هم جدا میدانم. در شرایط فعلی و نجات ایران از جور و ستم حکومت مذهبی، جنبش سبز با همه هواداران ریز و درشت با کوله پشتی «خدمت ویا خیانت» آن بعنوان بخشی از مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه مردم مطرح است، آنها ئیکه برای خلاصی درشرایط و بافت فعلی جامعه «نسخه نجات» بهتری دارند، نظریات خود را بمعرض افکارعمومی قراربدهند. آقای سروش هم مانند هزاران روشنفکر «چپ و راست» دیگر بین دو قطب یعنی بین خواستگاه قشری و برداشتهای ذهنی و مذهبی خود سرگردان است. و این سرنوشت خود خواسته روشنفکران جوامع عقب نگهداشته شده نیست.
۲۲۵۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨٨
|
از : اردوان
عنوان : ما باید مرزهایمان را با اصلاح طلبان مشخص کنیم ولی در عین حال از انها حمایت مشروط کنیم
وقتی حزب کمونیست فرانسه در مقابل کاندیدای فاشیست لوپن خواست از شیراک حمایت کند تا فاشیسم در فرانسه حاکم نشود نوشت اقای شیراک ما تف به شما میکنیم و به شما رای میدهیم. حزب کمونیست فرانسه با تف کردن به شیراک و رای دادن به او نخواست فقط یکی را انتخاب کند. خانم سیما م اگر چپ ایران شجاع باشد و اعتماد به نفس داشته باشد میتواند هم از موسوی و کروبی وخاتمی تف کند و هم حمایت. ان چپی را که شما به حق سرزنش میکنید که چرا دنبالرو خمینی شده بود چون یادش رفته بود و یا بلد نبودند که اگر به هر دلیلی میخواهند به شکل تکتیکیاز فردی حمایت کنند که با انها دشمنی میورزد باید مرزهایشان را با انها مشخص کنند. فکر میکنم خیلی از چپها بقول شما یا از اینور میافتند یا از انور خوب شما هم میگویید چه کسی است که از گذشته این اقایان(اصلاح طلبان) اطلاع نداشته باشد ولی وقتی کسی به انها تف می کند شما عصبانی میشوید و همین اشتباه شما است البته این نظر من است. در ضمن شیراک را با اصلاح طلبان مقایسه نمیکنم چون ایشان واقعا انسان دمکراتی هستند و با تمام اختلافی که با حزب کمونیست فرانسه داشته ولی در تشیع جناز ژرژ مارشه رهبر سابق حزب کمونیست فرانسه در صف اول شرکت کرد و به این مرد بزرگ ادای احترام نمود
۲۲۵۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨٨
|
از : سیما م
عنوان : در پاسخ به فرزانه
دوست عزیز شما نوشته ای که من سوراخ دعا را گم کرده ام کاملا با شما موافقم از عمق وجود با شما موافقم که من سوراخ دعا را گم کرده ام ولی ایکاش این شامل حال من تنها میشد آدم وقتی به دور و اطرافش نگاه میکنه میبینه کم وبیش همه همین وضعیت را دارند .
شرایط پیچیده مملکت از طر فی نبود یک چشم انداز مشخص از طرف دیگر حاکمیت بی نیاز از توضیح و اپوزیسیون تنگ نظر شما بگو آدم به چی دل خوش باشه که سوراخ دعا را گم نکنه.
وقتی در اخبار حوادث عراق را نگاه میکنم و تصور میکنم که ممکنه مملکت ابا اجدادی ما تحت رهبری های داهیانه آقایان به این وضع دچار بشه حاضر میشم به کفن دزد اولی رضایت بدم حالا شما اسم اینو هر چی دوست داری بگذار .
ترس بدتر از این شدن . ما مستعد جنگ و نزاع هستیم ما هنوز باهم گفتگو کردن را نیاموختیم شما کافی است به هر دلیل یک نظری بدی که به مذاق بقیه خوش نیاد یکی میگه مامور رژیمی اون یکی میگه شریک جنایتکاری و خلاصه مثل مسلسل میبندنت به رگبار اتهام منظور اینکه فرهنگ گفت وشنود را هنوز نداریم و آمادهایم تا یک عراق دیگه کنار آن یکی بنا کنیم در چنین شرایطی است که آدم میفته به فکر که از کم هزینه ترین راه و مطمئن ترین راه هر چند ممکن است طولانی هم بنظر رسد را انتخاب کند و در این راستا است که حتی آدمهائی مثل سروش و کروبی و موسوی مطرح میشوند و گرنه کی هست که آن مسائل مربوط به گذشته این آقایان را نداند .
در پایان از شما خواهش دارم به جای شعار دادن یک جواب سر راست به این سوالات من بده شاید شما از یکچیزی خبر داری که من بی اطلاع هستم و یا من خیلی از مرحله پرتم و لطف کن فحش و بدو بیراه هم نده. من نه مزدور کسی هستم نه مامور کسی یک ایرانیم که اینطوری فکر میکنم .
۲۲۵۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨٨
|
از : بینش زیبا روز
عنوان : با سلام
با سلام به آقای سروش بدون مقدمه اصل مطالب را می آورم:
۱) اخلاق مقوله ای نسبی ست .مثلا خودکشی برای نشان دادن شجاعت در فرهنگ سنتی ژاپن میان سامورایی ها پسندیده بود ولی در فرهنگ ما نشان ضعف است .آیا بهتر نیست معیارتان را بر اساس موضوعی شفافتر و قابل بررسی مثلا مفاد اعلامیه حقوق بشر بنا کنید ؟
۲) پرسنده از آقای سروش سوالی بسیار بحث برانگیز می کند و از پیش یک تنه به قاضی می رود که "جمهوری ایرانی " .مگر درایران باستان نظام حکومتی جمهوری برقرار بوده ؟ویا امروز چه معیاری دارد این نوع جمهوری تو خالی ؟
۳) بر سروش ایراد گرفته اند که دستش زمانی در خون آزادی آغشته بوده است و تا کنون پاک نشده است .عزیزان یادمان باشد که چپ ها نیز اگر نه همه ولی اکثرا سال ها سر در ناکجا آباد مسکو و پکن و کجا و کجا داشتند ولی امروزه بسیاری شان در عین داشتن عقاید فلسفی خویش این اشتباهات را جبران کرده اند مهم اعتراف به آن و انتقاد پذیری ست .در این زمینه فکر می کنم آقای سروش در مقالات متعددی تعبیر جدید خویش از شریعت و اسلام را ارائه داده است که بخوبی می تواند پاسخگوی ناقدان باشد
۲۲۵٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨٨
|
از : فرزانه
عنوان : "شمع فروزان " قبرستان خمینی
چه سوال زیبایی ! آیا در تاریخ فیلسوفی را می شناسید که دانشگاه بسته باشد ؟ این را جواب بدهید. خزعبلات در باره چپ و راست و وسط بافتن ایز گم کردن است ؟
سروش شمع فروزان است اما شمع فروزان گورستان خمینی و هزاران امامزاده آن وطن دربند.راستی آن سوال جوابش چه شد طلبه های محترم حوزه و حجره ی " اتاق فکر"؟
۲۲۵٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨٨
|