از : منصور دریانی
عنوان : خودزنی تا کی ؟
مهدی عزیز ؛ گمان میکنم حداقل یکی از چندین دلیل گرفتاری جنبش چپ ایران این شیوه دائمی یقه گیریست که شما فعلا یکی از سردمدارانش شده اید. نگاهی به عقب نشان تلخی از فرسودگی و نابودی بخش قبل توجهی از روشنفکران بی بدیل و فدائی ایران که با صداقت به بهانه انتقاد به جان هم افتادند میدهد. حرف حساب شما چیست ؟ خود زنی تا کجا ؟ من با نگهدار و سیاستهای سالهای نخست انقلاب در سازمان موافق نیستم اما حیف است در حالی که انبوه جامعه بدنبال حقوق مدنی خویش است شما شمشیر بر اندام بغایت مجروح سازمانی میکشید که در سالهای خفقان از طریق بزرگ مردانی چون پویان ها پایه ریزی شد . ضررشما و دوستانتان به جنبش چپ اگر بیش از چپهای بقول شما معطوف به قدرت در همراهی با جنبش سبز (جنبش حقوق مدنی ) نباشد کمتر نیست . بیایید به بررسی مهدی در مصاحبه با بی بی سی بسنده کنیم و اینهمه توان دوستانی چون تو را در همراهی با جنبش مردم صرف کنیم . چرا با وجود روشنفکران آگاه , جامعه همچنان بدنبال افکار قرون وسطایی میرود و ما درگیر جنگ های حیدری و نعمتی در ایران هستیم . من به اینکه هوادار سازمان چریکهای فدایی خلق ایران با تمام کاستیهای ناچارش بودم به خود میبالم. آنها که جنبش چپ را از طرف راست به دنباله روی یا از طرف چپ به بیعملی و خودزنی وامیدارند را دشمن جنبش میدانم. پیشنهاد میکنم انرژی خود را در خدمت به جنبش صرف کن و آنها را که بقول شما معطوف به قدرت هستند ندیده بگیر ، همراه شو رفیق
۲۴۷۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : سوسیال دمکرات
عنوان : آقای بیژن مامور، بسیاری از نظردهندگان مثل من در عرض ۳۱ سال اخیر متحول و سوسیالیست های دمکرات شده ایم ولی سران ما یا متحول نشده اند و یا خود را بخواب زده اند.
آقای بیژن مامور گرامی،
اول به اشتباهی که شما در ارزیابی خود از ملت ایران کرده اید، بطور فهرست وار می پردازم. کسانی مثل من که هر سال یکی دو بار به ایران رفت و آمد دارند هیچوقت با ارزیابی شما از مردم ایران نمی توانند موافقت کنند. ۱۰ میلیون زیارت کننده به جمکران افسانه ای بیش نیست. سفرهای زیارتی مردم بسیار کمتر از سفرهای نوع دیگر هستند. برخی از اقوام من که کارمندان دولت هستند، هر چند وقت یکبار مشمول سفر به مشهد می شوند. نظام از آغاز کار در پی امت سازی بوده است و امت سازی هم بدون زیارت به اماکن مذهبی امکان پذیر نیست. بودجه ای سالانه به هر وزارتخانه واگذار می شود که مختص سفرهای زیارتی کارمندان است، کارمندانی که حقوق ماهانه شان کفاف زندگیشان را نمی کند چه برسد به سفرهای سالانه. کارمندان و خانواده هایشان برای تعویض آب و هوا چاره ای ندارند جز قبول اینگونه سفرها. اقوام من وقتی به اینگونه مسافرت ها می روند بندرت به زیارتگاه ها می روند، بخصوص در چند سال اخیر . در مشهد به کوه سنگی و شهر توس، آرامگاه فردوسی و غیره می روند. در سفرهای مکه که با قرعه انجام می شوند و نسبتا ارزان هستند، هتل و غذا و مغازه ها و استراحت ارجهیت به هر گونه زیارتی را دارد وبخصوص برای آنانی که چندین بار به این سفر رفته اند. سفر به ترکیه، آمریکا و اروپا از وسع مردم خارج است وگرنه انتخاب اول برای سفر اینگونه مقاصد خواهند بود. مردم بسیار دین گریز شده اند و نزدیک به ۷۰ درصد جمعیت ایران زیر ۴۰ سال دارد و اکثرا اهل دین بازی نیستند. اکثریت جامعه حتی نماز و روزه هم برگزار نمی کنند.
بنابراین به شما اطمینان خاطر می دهم که نه تنها مردم ایران مذهبی نیستند بلکه از نظر افکار سیاسی از احزاب چپ ما هم سکولارتر هستند. در حقیقت این احزاب چپ ما هستند که بسیار به ایدئولوژی خود متدین هستند و از خود تعصب شدیدی نشان می دهند. من یکی از نظر دهندگان این ستون هستم ولی هیچ شباهت فکری با سران سازمان ندارم. زندگی در کشورهای غربی و آشنایی با احزاب سوسیال دمکرات این کشورها بسیاری از ما را متحول کرده است، بویژه از ۲۲ خرداد ۸۸ به بعد، اینرا بخوبی می توان از نظرات اکثر نظر دهندگان حس کرد. تفاوت نظرات پارسال با امسال را در اخبار روز من هر روز بیشتر از روز پیش حس می کنم. مشکل ما سران احزاب چپ است که تحول را خیانت به اعتقادات خود می بینند. همانطور که موسوی در ایران بارها اعلام کرد که اوست که همواره باید بدنبال مردم بدود تا به آنها برسد، ما هم درست همین مشکل را با سران احزاب چپ در خارج از کشور داریم. ما هم باید در چارچوبی نظرات خود را به اطلاع یکدیگر و سران چپ برسانیم که نه حذف شویم و نه به دروغ به آنها القا کنیم که ما در آنها ذوب شده ایم. بسیاری از ما با طرز عمل احراب چپ در اروپای غربی آشنا شده ایم و از طریق نظرات خود امیدواریم که سران چپ ایرانی هم به نارضایتی های ما از کارکدشان پی ببرند و با الهام از چپ های اروپای غربی به احزابی موجه و قابل قبول تبدیل شوند. امیدوارم که شما این نظر را قبل از حذف شدنش مطالعه بفرمایید و با ما همکاری کنید.
آقای بیژن مامور، بسیاری از نظردهندگان مثل من در عرض ۳۱ سال اخیر متحول و سوسیالیست های دمکرات شده ایم ولی سران ما یا متحول نشده اند و یا خود را بخواب زده اند.
۲٣۰٣٨ - تاریخ انتشار : ٣ فروردين ۱٣٨۹
|
از : بیژن مامور
عنوان : چپ! کدام چپ؟
چیزی که در این مقاله و کامنت های زیر آن به تکرار نوشته شده است اصطلاح "چپ" و "چپ ها" و "نیروهای چپ" و "سازمانهای چپ" است. اگر کسی جامعه ایران و گذشته چپ را در ایران نشناسد، تصور می کند که نیروی عظیم و حزی منسجم در ایران با اندیشه های کمونیستی (مثل دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی در ایتالیا) وجود دارد و وزنه ای قابل توجه در محاسبات سیاسی و اجتماعی است! اما هیچ کدام از این دوستان نمی گویند که این "چپ" خیالیشان کجاست؟ اینها نمی خواهند بپذیرند که دوران چپ و چپ بازی حتی در اروپا که ساختار اجتماعی آن با آموزه های مارکسیستی بسیار نزدیک است، به پایان رسیده است؛ چه رسد به جامعه ای عقب مانده چون ایران که هنوز تعداد زائران چاه جمکران سالانه به ده میلیون می رسد و هنوز بیشترین مسافران نوروزی و تابستانی به مقصد مشهد در راهند. جامعه ای که در آن حتی چپ های حلقه روزنامه سلام و مجاهدین انقلاب اسلامی را برنمی تابد، حالا ایدئولوژی کمونیسم را می پذیرد که در همسایگی ما پس از هفتاد سال، سرشکسته و ورشکسته به قعر تاریخ فروافتاد؟ دوستان رها کنید این خیال پردازی ها را! طرحی نو اگر برای مبارزه با استبداد و برقراری آزادی در سر دارید به میان آورید! وگرنه بروید به کار و زندگیتان برسید! کدام چپ؟! مثل اینکه بدون پسوند چپ احساس انسان بودن نمی کنید. چند دهه است به هویتی کاذب که زمانی برای خود دست و پا کردید چسبیده اید و در یک دایره و محفل تنگ و کوچک می لولید و گاه در جدل اید با هم و گاه به چهره یکدیگر چنگ می اندازید . از تجربه گذشته تان چه آموخته اید؟ اندیشیده اید که آیا ناکامی ها و شکست ها پایه در همین چسبیده به ایدئولوژی داشته است؟ فکر کرده اید که تمام آنچه رهبران حزب توده و اکثریت و اقلیت و مجاهدین و پیکار و غیره بر سر اعضا و هوادران این سازمانها آوردند ریشه در همین ساختار ایدئولوژیک داشته است؟ چرا اختلافات مثلاً در سازمانی مثل جبهه ملی به انشعاب و جدایی می کشد ولی به خون و خونریزی و لو دادن همرزمان سابق نمی کشد؟ چپ نه شناسنامه و هویت که ذات شما شده است. شما به قول مولانا احول اید و به قول شاملو شما ها همه لوچ هستید و خود و دیگران را چپ می بینید. چپ دورانی داشت و شور و شری داشت و گذشت و رفت. چپ در حال حاضر، حداکثر یعنی سوسیال دمکراسی.
(لطفاً این کامنت را حذف نکنید! به پرسش های آن پاسخ دهید!)
ممنون
۲٣۰٣۶ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨۹
|
از : چپ چشم براه
عنوان : فعالین چپ عاشق پاسخگویی به یکدیگرند و نه به من شما که نیازمند یک چپ قوی در عرصه سیاسی ایران هستیم.
چپ ما تا بند ناف خود را کاملا از این رژیم جدا نکند و یک برنامه منسجم و جذاب برای درصد قابل توجهی از مردم با یک کادر رهبری قرن بیست و یکمی متعهد به منافع ملی ایران ارائه ندهد، هم خودش سر کار می ماند و هم ما را سر کار می گذارد. سیاستی که چپ ما تاکنون دنبال کرده است، خواسته و ناخواسته، فقط به تداوم این رژیم
یاری رسانده است. اگر چپ ما ادعا دارد که دمکرات و در کار خود جدی است باید اقلا بما خارج نشینان ثابت کند که حمایت ما که نه در رهبری هستیم و نه عضو گروهی، برایش اهمیت دارد. درافتادن اعضاء در یک سازمان با یکدیگر و فراموش کردن ما، چه به عمد و چه به سهو، نشان از نرسیدن به بلوغ سیاسی شان است. در این ۱۰ ماه مردم نشان داده اند که تجربه این ۳۱ سال در درون مرز آنها را به بلوغ سیاسی ای رسانده است که متاسفانه در جامعه سیاسی ما در مقایسه بسیار عقب مانده است. بنظر می رسد که کک شان هم نمی گزد.
فعالین چپ عاشق پاسخگویی به یکدیگرند و نه به من شما که نیازمند یک چپ قوی در عرصه سیاسی ایران هستیم.
۲٣۰۲۴ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨۹
|
از : پشیمان، متحول شده و مبارز
عنوان : من در انقلاب شرکت کردم و پشیمانم. شما، آقای آریا منش جزء آن اقلیتی باشید که به شرکت خود در انقلاب ۵۷ افتخار می کنند. تا بحال فکر کرده اید که واکنش مردم در ایران در مقابل این حرف شما تاکنون چه بوده و هست و خواهد بود؟ کمی فکر کنید.
کورش آریا منش، شما حق را دارید که از شرکت خود در انقلاب با همه پیامدهای اسف بار آن حتی تجاوز جنسی به دختران و پسران ما در ایران پشیمان نباشید. آگر انسان آزاده ای هستید و به حقوق بشر کوچکترین اعتقادی دارید، موظفید این حق را هم برای دیگرانی همانند خانم ملکی قائل باشید که از شرکت در انقلاب پشیمان باشد و با صدای بلند آنرا اعلام کند، درست همانطوری که شما می کنید.
من، هم چپ هستم و هم منتقد چپ ایرانی و از شرکت خود در انقلاب ۵۷ بسیار پشیمانم و خود را وجدانا موظف می دانم که تا آنجا که از دستم بر می آید هر کاری را در راستای احقاق حقوق ملت ایران انجام دهم. مردم این رژیم را نمی خواهند و خواستار آزادی و دمکراسی هستند و در یک دمکراسی واقعی مخالف حق حیات و فعالیت سیاسی دارد.
آقای آریا منش فرق بین بسیاری از ما با افرادی همانند شما در این است که هنوز شما نیاموخته اید که تفاوتی میان دشمن و مخالف قائل شوید. تا زمانیکه تفاوت میان ایندو را در نیابید در اقلیت خواهید بود و به فحاشی خود ادامه خواهید داد. کسی که ابزارش دلیل و منطق باشد، در برابر حقایق ابایی ندارد که سر تعظیم فرود آورد حتی اگر از سوی بزرگترین دشمن او باشد. کسی که فاقد دلیل و برهان کافیست و مهمترین چیز برایش اینست که حقایق از سوی دوست یا دشمن بیان می شود، به دروغ و فحاشی متوسل می شود.
من در انقلاب شرکت کردم و پشیمانم. شما، آقای آریا منش جزء آن اقلیتی باشید که به شرکت خود در انقلاب ۵۷ افتخار می کنند. تا بحال فکر کرده اید که واکنش مردم در ایران در مقابل این حرف شما تاکنون چه بوده و هست و خواهد بود؟ کمی فکر کنید.
۲٣۰۲۲ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨۹
|
از : یاری قدیمی
عنوان : فکری به حال ایران بکنید! من با شما هستم، خانم ملکی.
«فکری به حال ایران بکنید!
نامه ی سرگشاده ی دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی، مهندس عزتالله سحابی، حسین شاهحسینی، اعظم طالقانی،»
این هشدار که با گزارشی همراه است را در بخش خبر این سایت مشاهده می شود، از همه شما عزیزان خواهش می کنم آنرا بخوانید و فکری به حال ایران بکنید. ایران در خطر است.
ما با هر نقش و نیتی که در سازمان و بیرون از آن داشتیم و داریم باید بپذیریم که نتیجه انقلاب آن نشد که ملت بدنبالش بود و بهای گزافی هم بابت آن پرداخته است، دیگر بس است. مسئولیت پذیر باشیم و با آغاز این سال نو آنچه در توان داریم را در راه آزادی ایران قرار دهیم، کشور را در اختیار ملت قرار دهیم، و اگر کوچکترین اعتقادی به دمکراسی و انتخابات آزاد و دوره ای داریم، ملت را مجاز بدانیم که خود سرنوشت خود را تایین کند.
در این برهه زمانی همه ما مسئولیم که همه توش و توان خود را بکار ببریم و به خواسته های ملت بجان آمده خود تمکین کنیم و از خودخواهی های خود دست بکشیم. بپذیریم که ایران در آستانه ویرانی نهایی قرار دارد و اگر براستی سرنوشت ایران و ۷۵ میلیون شهروند ایرانی ارزشی برایمان دارد، هر یک به تنهایی برای خود ابتدا مشخص و سپس اعلام کنیم که چه باید کرد و چه کاری از دستمان بر می آید.
منهم حاضرم مابقی عمرم را در ایرانی آزاد و دمکرات به همراه سرکار خانم ملکی در خیابان ها به زدودن گرد و غبار از چهره کشور مشغول شوم. شهامت خانم ملکی را می ستایم و دست در دست او می گذارم، شما چطور رفیق؟
«فکری به حال ایران بکنید!
نامه ی سرگشاده ی دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی، مهندس عزتالله سحابی، حسین شاهحسینی، اعظم طالقانی،»
آیا براستی حاضرید فکری به حال ایران بکنید؟
۲٣۰۱۴ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣٨۹
|
از : گذشته
عنوان : مسئولیت ما از کجا شروع میشود؟
نمیشود هم بایک آدمی نمایش مشترک گذاشت و هم او را کوبید! در ثانی که جناب اصلانی بدرستی گفته است که همین بهزاد کریمی و بقیه سران اکثریت نیز شریک جرم نگهدار هستند ومظلوم و بی گناه نیستند. باید اگر قرار است با گذشته برخورد شود همه مسئولیت خود را بپذیرند. من یکی خودم بارها گفته ام که بعنوان یک فعال تشکیلاتی فول تایم پیشگامی سازمان فداییان خود را جایز مجازات میدانم. بعد از رفتن ملاها و سرکار آمدن رژیم دموکراتیک باید برای همه ما دادگاهی مانند روآندا تشکیل شود و مجازاتهای درخور را صادر کند. من برای خودم تا یک سال کار اجباری در یک کار اجتماعی مانند تمیز کردن خیابان یا کار اجتماعی مفید نظیر آن را توصیه میکنم.
mina-maleki.blogspot.com
۲۲۹۹۱ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣٨۹
|
از : از طرف یک دوست از طرف یک دوست
عنوان : نقد نه برای انتقام جویی بلکه برای تحکیم حقوق بشر و دمکراسی در کشورمان
آقای اصلانی!
شما یک بار خاطرات خود را بخوانید و یک بار در خلوت خودتان به گذشته اتان فکر بکنید، بعد قضاوت بکنید که موقعیتتان چی بوده است. اما بحث اصلی من این نبود که ارتقا پیدا کردید یانه، بحث اصلی من این بود و هست که شما هم بعنوان اکثریتی اسبق و ۱۶ آذری سابق در تمامی اشتباهات و حمایت از خمینی و جمهوری اسلامی سهیم هستید. تا زمانی که فعالین سیاسی و روشنفکری مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی خود خودشان را نپذیرند و مسئولیتهای را بگردان دیگران بیاندازند و خودشان را از زیر بار مسئولیت فرار بکنند. نمیتوانند منشا تحول فکری و مدافع دمکراسی و حقوق بشر بطور واقعی باشند.
شما باید بپذیرید که در آن خط و مشی سیاه و فاجعه بار سهیم هستید و از جایگاه انسانی مسئول و نقاد آن خط و مشی برخورد بکنید. متاسفانه در تمامی نوشته های شما و در خاطرات شما این نیست.
شما بعنوان اکثریتی در گذشته تا زمان دستگیریتان از جمهوری اسلامی بلحاظ سیاسی حمایت کرده اید، برخوردهای خودتان و خاطرات خودتان را مثلا مقایسه بکنید با برخوردهای و خاطرات خانم منیر برادران که راه کارگری بوده است. برخوردهای مسئولانه و از جایگاه مدافع حقوق بشر و دمکراسیخواهانه خانم منیره برادران احساسی که در آدم ایجاد میکند، این است که خانم منیره برادران واقعا منشا خیر برای جنبش دمکارسیخواهانه و حقوق بشر کشورمان شده است.
از برخوردهای شما کینه و نفرت میبارد. شما قبل از اینکه از جایگاه انسانی مدافع حقوق بشر و دمکراسی خواه برخورد بکنید. میخواهید انتقام بگیرید. بوی انتقام و نفرت تمامی نوشته های شما را گرفته است. من واقعا نمیدانم، نقد گذشته سازمان اکثریت و خودتان برایتان از کدام جایگاه است. نقد برای کمک به نهادینه شدن حقوق بشر و دمکراسیخواهی یا انتقام جوئی و فرار از مسئولیت خود خودتان؟
سهم نفرت و کینه شخصی در نوشتههای شما قالب است. تحولات آفریقای جنوبی نه از دل کینه نفرت، بلکه از دل گذشت و تعامل و دوستی همراه با نقد و دوری مسئولانه و واقعی از گذشته اشان عملی شد.
به امید اینکه حداقل در خلوت خودتان یک بار دیگر به برخوردهای خودتان فکر بکنید!
از طرف یک دوست
۲۲۹٨۷ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣٨۹
|
از : روزبه زرین
عنوان : حقیقت تلخ هست
مهدی اصلانی حقایقی را عنوان کرده است که مسلما برای رهبری اکثریت و شخص نگهدار می بایستی تلخ باشد و به همین جهت شاهد حملات ناجوانمردانه تعدادی از اکثریتی ها به آقای اصلانی می باشیم. مهدی سالها از عم خود را در زندانهای قرون وسطی رژیمی در بدترین شرایط به سر برد و از نزدیک شاهد نتایج فاجعه آمیز سیاست های حزب توده و سازمان اکثریت بود. در قسمت آخر اثر جاودانه مهدی اصلانی می خوانیم که چگونه کیانوری رهبر سابق حزب توده با او صحبت کوتاهی داشته است و از وضعیت اسفبار کیانوری خوانده نیز افسرده می شود. با اینکه کیانوری با سیاست اشتباه خود فاجعه برای حزب خود نیز به ارمغان آورد باز نمی توان از رنج او ناراحت نشد. شاید همه ندانند که کیانوری را به دیدن همسرش مریم فیروز در حال شکنجه بردند و او از دیدن همسر پیر خود در زیر ضربات کابل پاسدران سیاه دل به گریه می افتد. با اینکه از سیاست های حزب توده تنفر داشته و دارم من نیز نتوانستم از خواندن این مورد غمگین نشوم. رژیم مرتجع اسلامی در حق همه ایرانیان از مخالف تا موافق جنایت کرد و خوب بود که حداقل رهبران سابق و فعلی سازمان اکثریت به مسولیت خود آگاه می شدند و از عموم مردم ایران و قربانیان رژیم عذرخواهی می کردند. سازمان اکثریت حداقل موظف هست از مهدی اصلانی ها که سالها عمر خود را در سیاهچالهای رژیم از دست دادند پوزش بخواهد.
۲۲۹٨۰ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣٨۹
|
از : doula doula
عنوان : شتر سواری دولا دولای مخالفین فرخ نگهدار
مخالفین فرخ نگهدار با آنکه سعی میکنند بگویند با گذشته او مخالفند ولی کاملا آشکار است که از اعتراف او به اشتباهات چریک ها در گذشته عصبانی هستند و از مواضع آزادیخواهانه و ضد کمونیستی او است که کف بر دهان آورده اند .
چرا ؟
چون اینها هیچکدام گذشته چریکهای فدایی و توده ایها را نقد نمیکنند و اگر هم به بخشی از چریک ها (اکثریت ) میتازند به خاطر روی گردانی اکثریت از مشی چریکبازی و استالینیسم روسی است نه همکاری چریک ها در کلیتشان با ج ا و خط امام ضد امپریالیست !
چون اگر اینها با ان مشی مخالف بودند در ترکمن صحرا و کردستان و جنگ عراق و اشغال سفارت امریکا باید علیه رهبران وقت مخالفت میکردند
نه اینکه از امکانات و قدرت شوروی و روسیه برای خروج از ایران و پناهنده شدن به کشورهای غربی استفاده کنند و حالا بگویند ما از اول ناراضی بودیم !
۲۲۹۷۷ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣٨۹
|