از : peerooz
عنوان : آموختن و آموزش
انشاء منهم نمودار سوادم است . منظور کره شمالی و آموختن بود نه آموزش ، اگر معنی آنها را درست بیاد آورم.
٣۷۴۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : تشکل کمونیستی
جناب ا. باران ،
احتمالا تنها " تشکل کمونیستی " باید " مدرسهی مارکسیستی بهاره " در مراکش باشد که خبر مفصل مربوط به آن چهار پنج روز است در اخبار روز منتشر شده و ارزش حتی یک کامنت را هم نداشته است (در مقایسه با ۴۹ کامنت برای این مقاله ). تشکلات شبه کمونیستی گذشته هم که شامل روسیه و ۲۰-۱۹ کشور اقماری آن بود دیگر وجود ندارند. تشکل دیگر چین و حزب کمونیست آن است که بعد از سالها مبارزه یک چهارم جمعیت دنیا بر قرار شد و طبق نوشته زیر در نشریه
سایت جهانی سوسیالیست ، کشوری سرمایه داری و در حال توسعه است و اخیرا از اعتصاب رانندگان کامیونها به وحشت افتاده است.
http://www.wsws.org/articles/۲۰۱۱/apr۲۰۱۱/pers-a۳۰.shtml
نمونه های دیگر هم کره جنوبی و ویتنام و کوبا ست که ظاهرا کسی آنها را کمونیست نمیداند.
اگر بعد از صد سال و تقلای یک سوم از جمعیت دنیا و میلیونها قربانی هنوز یک " تشکل کمونیستی " نمونه در دنیا وجود ندارد شاید کسی نمیداند که کمونیسم چیست و هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد. بهر حال هفته ای یک بار این گفتگو در اینجا انجام میگیرد و سعی من در آموزش به سرگیجه تبدیل شده که حتی دیگر نمیدانم "کارگر" چیست و یا کیست.
شرح رخساره خورشید ز خفاش مپرس
که در این آینه صاحب نظران حیرانند
٣۷۴۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : ایرانی
عنوان : روشنفکر یا Intelectual
در یکی از نظرات گفته شده است که:
"آقای قراگوزلو حق داشتند که" روشنفکران " در خدمت دولتها را روشنفکر ندانند، روشنفکر باید از قدرت دولتی جدا و مستقل باشد"
من نمی دانم که آقای قراگوزلو چنین نظری داشته یا نه اما این شرط و شروط گذاشتن برای روشنفکر بودن ناشی از ذهنیت افراد است و معنی دقیق روشنفکر یا Intelectual را ندارد. روشنفکران عموما به افرادی گفته می شوند که به غیر از موارد عادی و شخصی زندگی علاقه زیادی به مسائل سیاسی و فرهنگی و هنری و غیره دارند و دوست دارند در مورد این موارد به بحث و گفتگو و مطالعه بپردازند. حال برای دولت کار کردن و یا نکردن ربطی به روشنفکر بودن ندارد. روشنفکر لازما به معنای مترقی بودن نیز نیست و در طول تاریخ بشریت انواع روشنفکران را دیده است. حتی رژیم های فاشیست هیتلر و موسیلینی نیز روشنفکرانی را داشت که از نظام جنایتکارانه آنها حمایت می کردند. در کشور ایران معنی روشنفکر بیشتر ذهنی و به سلیقه شخصی تعبیر می شود که چندان با معنی روشنفکر در فرهنگ غرب قرابت ندارد. روشنفکران زیادی را در طول تاریخ می توان در کشورهای متفاوتی نام برد که شغل دولتی داشتند و یا سالها بورکرات بوده و در خدمت بورکراسی یا اریستوکراسی کار کرده بودند و مخارج زندگی خود را به این طریق فراهم می کردند.
٣۷۴۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : ---
عنوان : چند خرده گیری ساده
از دوست گرامی آقای رسام باید پرسید زمانی که آقای قراگوزلو به طور ناقص نیمه جمله ای از انگلس نقل می کند او را به کلیشه برداری و تبدیل مارکسیسم به مذهب سخنی نمی گوید اما در برابر این سخن که اگر نقل قولی از انگلس یا سایر کلاسیک های مارکسیسم می آورید آن را تمام و کمال ذکر کنید چنین لب به دندان می گزید که ما می خواهیم مارکسیسم را به مذهب و سکت تبدیل کنید. درخواست من برای نقل کامل گفته های انگلس در اصول کمونیسم به آن جهت بود که آقای قراگوزلو مقاله خود را به جمله از انگلس شروع کرده بود. اگر ادامه یادداشت مرا بخوانید متوجه می شوید که برای رد نظریات آقای قراگوزلو من آیه وار به مارکس و انگلس استناد نکرده ام که هر انسان هوشمندی به اصل داشتن تحلیل کانکرت اعتقاد دارد. اتفاقا امثال قراگوزلو و حزب کمونیست کارگری هستند که با تحلیل های کلیشه ای و بدون درنظر گیری خودویژگی های تاریخی اجتماعی در ایران شیعه وار در آرزوی عروج امام زمان سوسیالیستی خود می نشینند بدون آن که توجه داشته باشند رسیدن به سوسیالیسم در هر کشور از مسیرهای خاص خود می گذرد.
اگر به یادداشت من توجه کرده باشید من این سوال را مطرح کرده ام چرا عصر سرمایه داری را عصر انقلابات پیروزمند پرولتری می نامیم؟ آیا اتوپی سوسیالیسم همیشه وجود نداشته است؟ آیا تمامی تاریخ باستان و نیز جدید پر نبوده از سوسیالیست هایی که در آرزوی ایجاد یک جامعه برابر و خوشبخت می جنگیده اند؟ چرا فقط این رسالت تاریخی به دوش طبقه کارگر صنعتی گذاشته شده؟ برای بینانگزاران سوسیالیسم علمی و پویندگان آنان همه این سوالات جواب مشخص دارد. به جای اراده گرایی و شعارپردازی آنان دلایل علمی و عینی را پیش می گذارند.
این قرعه به این خاطر بر دوش طبقه کارگر صنعتی قرار گرفته که به واسطه اجتماعی شدن تولید طبقه کارگر به سرعت به فهم نیروی خود نائل می شود. فی المثل در یک کشور صنعتی، علاوه بر این که توقف تولید در یک بخش از یک کارخانه به تمام کارخانه تسری می یابد، یک اعتصاب در یک شاخه، فی المثل در بخش انرژی به سرعت تمامی زندگی اقتصادی را در برمیگیرد و به طبقه کارگر این توان را می دهد تا به طبقه ای برای خود تبدیل شده و برای انجام عمل تاریخی خود وارد کارزار گردد. اما در کشورهای فئودالی، نیمه فئودالی یا کشورهایی که سرمایه داری عقب مانده ای در آن ها حاکم است نیروی کار فاقد این صفت است.
این که گفته می شود انقلاب سوسیالیستی در حلقه ضعیف سیستم سرمایه داری جهانی رخ می دهد بیشتر یک گزاره استالینیستی است که تنها بخشی از حقیقت را در خود دارد. خود لنین نیز تا قبل از ۱۹۱۷ معتقد بود روسیه در یک اقتصاد عقب مانده آسیایی سیر می کند و هر انقلاب کارگری تنها زمانی موفق می شود که توسط انقلاب در غرب تکمیل شود. این موضوع خود بحث مستقلی می طلبد که جایش اینجا نیست.
آمارهای مغلوط آقای قراگوزلو نیز اظهر من الشمس است. من پیشنهاد میکنم دوستانی که در ایران هستند هر کدام بنشینند و تعداد کارگرهای صنعتی را در خانواده شان تا دو سه مدار آن ورتر بشمارند. این حدیث صنعتی شدن جامعه ما هم از آن لطیفه های شیرین است که به نوعی تناقض دیگری را در سخن این دوستان آشکار می کند. از یک طرف در نقد جامعه از فلاکت عقب افتادگی و به تاراج دادن مملکت در سی سال گذشته می گویند که کاملا درست است بعد یکباره از ظهور طبقه کارگر پنجاه میلیونی!!! پرده بر می دارند. اگر که چنین است پس ما داریم در یک جامعه فراصنعتی زندگی می کنیم و باید کلاهمان را به افتخار حاکمان سی سال گذشته ایران از سر برداریم!
فقر تئوریک اگر در حوزه تئوری بماند فقط صفحه ها نشریات و سایت ها را سیاه می کند اما اگر به عمل تسری پیدا کند به راست روی یا چپ روی، مخدوش کردن مرزهای طبقاتی، محروم کردن صف انقلاب از متحدان خود و از بین بردن فرصت ها منجر می شود.
جامعه ایران با صدها مشکل پاسخ داده نشده مواجه است. این که با اقتصاد خرد چه باید کرد؟ با صنایع وابسته ای که در اقتصاد جهانی فاقد مزیت هستند چه باید کرد؟ با کشاورزی سنتی که محصولاتش به همان ترتیب فاقد مزیت در بازارهای جهانی هستند چه باید کرد؟ راه حل شما برای مسئله ارضی چیست؟ عقب ماندگی تکنولوژیک صنایع ایران را به چه طریق باید حل کرد؟ اقتصاد تک محصولی نفتی را چطور...
این ها پرسش های عملی و واقعی در برابر هر نیروی سیاسی است که عزم کسب قدرت را دارد. بدون پلاتفرم بدون طرح و برنامه مشخص، دوستان فقط زرادخانه شعارهای بی پایان را به راه می اندازند و در انتظار ظهور ناجی خود می مانند حتی اگر این ظهور پانصد سال طول بکشد. در حالی که جامعه ما از یک اقتصاد عقب مانده رنج می برد و بسیاری تکالیف دمکراتیک حال ناشده باقی مانده است شعارپردازی درباره انقلاب سوسیالیستی به بیراهه بردن مردم ایران است گرچه بازتابش از حد محفل های روشنفکری در نمی گذرد.
خوب است آقایانی که از جناب قراگوزلو دفاع می کنند شیوه های شنیع استالینیستی در سرکوب مخالفان را کنار بگذارند. آقای صبوری هنوز هیچ نشده رضوان را به خاطر سوالش به هزار فحش مورد عنایت قرار می دهد. من در ذهن خود کاریکاتور دادگاه های ۱۹۳۰ مسکو را رسم می کنم که شما دادستانش هستید.
ضمنا دوستی که از تفاوت تئوری های قراگوزلو با حزب کمونیست کارگری می گوید ما را شیر فهم کند تفاوت این دو در تعیین مرحله انقلاب چیست. بحث امپریالیسم نمی دانم اینجا چه محلی از اعراب دارد که برای این تفاوت آن را از توی آستین بیرون کشیده اید. گاهی مارکسیست های لگال وطنی برای ایزگم کردن و خود شیرین کردن در نزد حکومت "ضدامپریالیستی" ایران مجبورند سه چهار فحش نثار امپریالیسم کنند و در دفاع از نیروهای ضدامپریالیست از حزب الله لبنان و حماس گرفته تا چاوز و البته در دفاع از حق ملی ایجاد صنعت صلح آمیز هسته ای!! قلمفرسایی کنند. اینها را زیاد جدی نگیرید که به خاطر همان "محذورات" است.
واما در رابطه با بی مناسبت بودن شعر
.... و بورژوازی به انکشاف واقعی رسیده انکار خورشید است. به قول رفیق و استادمان احمد شاملو:
«خورشید را گذاشته
می خواهد
با ساعت شماطه دار خویش
بی چاره خلق را متقاعد کند
که شب از نیمه نیز بر نگذشته است.»
خانم محترمی که از من ایراد گرفته بود خوب شد که خودتان گفتید که این شعر شامل از "حزب توده" خطاب به "شاملو" در رد "انکار خورشید اصلاحات شاهانه" است، ولی در مقاله آقای قراگوزلو این شعر از زبان "قراگوزلو" خطاب به "بورژوازی" در اثبات "خورشید انقلاب کارگری" (یا چیزی در این مایه ها) ست. همان طور که آقای قراگوزلو درک وارونه ای از این شعر داشته اند وارونگی را به مفاهیم دیگر نیز سرایت داده اند.
٣۷۴٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : آنت .ر ر. ل
عنوان : روشنفکر
با درود به آقای م. قرگوزلو
ممنون از نوشته های همیشه با کیفیت ایشان
در جواب خانم ریحانه سماکار:
آقای قراگوزلو حق داشتند که" روشنفکران " در خدمت دولتها را روشنفکر ندانند، روشنفکر باید از قدرت دولتی جدا و مستقل باشد
آفرین برای آقای قراگوزلو که همیشه افکاری جلوتر و بالاتر از حد متوسط نویسندگان و جماعت پر مدعا و هیچ گو دارند
کیفیت نوشتاری و نظری و انسانی ایشان بسیار بالاست ، در واقع کم نظیر است
باید به انسانی با اینچنین دانش و بینش وسیع و طرفدار طبقات زحمتکش افتخار کرد و ارزش و قدر او را دانست
من بدون اینکه ایشان را بشناسم و دیده باشم ، فقط با خواندن مطالب نوشته شده توسط او ، ایشان را گنجینه ای با ارزش و با محتوی و با کیفیت برای مردم و نمونه یک روشنفکر واقعی و انساندوست و پاک میدانم
مطلب ایشان در رابطه با جمهوریخواهان و سو سیال دموکراسی هم واقعا عالی است
درود بر سر انگشتانی که اینچنین مینویسند و ذهنی که اینگونه پویا و ژرف میباشد دست آقای قراگوزلو درد نکند که همیشه مسائل را از زاویه ای بسیار درست و اصولی و انقلابی بررسی میکنند ، با تو جه محدودیتهای زمانی و مکانی که ایشان دارند ، باید به مطالب این انسان جدی و بزرگ ، صادقانه برخورد کرد، نه از روی حب و بغض و کینه ، شاید قامت افکار او برای افکار عمومی روشنفکری ایران خیلی بلند و وسیع باشد ، به همین دلیل توسط عده ای پر مدعا و بی عمل و تاریک فکر درک و فهمیده نمیشود
من و بیشمار کسان او را دوست داریم و به او افتخا رمیکنیم و برایش زندگی طولانی در سلامت و شادی آرزومندیم
او قلب پر جوش و طپندهی همگی ما میباشد
با درودهای گرم به این انسان راستین
٣۷۴٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : کارو دال
عنوان : دولت کارگری....
من مناظره آقایان جوادی و مشایخی را دیدم
۱. هر دو نفر ضعیف و غیر تئوریک صحبت کردند
۲. جوادی فقط شعار داد و مثل کودکان احساساتی شد و در تمام جلسه تحت تاثیر جو حاکم بود و آنقدر مهرداد عزیز مهرداد عزیز گفت که من خسته شدم
۳. مشایخی هم هیچ مدل قتصادی سیاسی برای ایران ارائه نکرد. مدل سوئد ناشی از دست آورد سالها مبارزه طبقه کارگر آن کشور است و قابل تعمیم به ایران نیست
۴. در این گفتگو هیچ نکته تازه ای دیده نشد و قط یک نوع رو کم کنی بود
۵.پاسخ آقای قراگوزلو به مشایخی مثبت و قابل ستایش است
۶.آقای جوادی گفت که دولت کارگری دولت طبقه کارگر نیست. لابد می خواهد بگوید دولت کارگری همان دولت روشنفکران است.این انحراف از سوسیالیسم است
۷. از محمد قراگوزلو انتظار داریم که مواضع راست آقای جوادی را هم نقد کند
با تشکر
کارو -تهمینه ( لندن)
٣۷۴۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : ریحانه سماکار
عنوان : سپاس از مهری جان
از مهری عزیز که یادی از دوست اندوهگین و قربانی غم ها و تنهائی ها ، غزاله علیزاده مهربان کردند ؛ سپاس گزارم. سال ۷۲ برای یک شعر خوانی به مشهد می رفتیم. به دعوت کانون شعر همان شهر. در قطار جمعی از استادان دانشگاه از ایران و سایر کشورها برای کنگره جهانی عطار نیشابوری عازم نیشابور بودند. آقای قراگوزلو با یک ایتالیائی که نامش به خاطرم نیست نیمه های شب از کنار کوپه من و غزاله رد می شدند ما سیگار می کشیدیم و چای می نوشیدیم. از هر دو نفر دعوت کردیم. با روی باز پذیرفتند. خوب یادم است که میان آقای قراگوزلو و غزاله بحثی تند در گرفت درباره اینکه روشنفکر کیست. آقای قراگولو اعتقاد داشتند چون عطار از هیچ قدرتی در آثارش دفاع نکرده و حقوق بگیر هیچ دولتی نبوده پس روشنفکر است. غزاله به نادرپور اشاره کرد . گفت که نادر پور از وزارت فرهنگ و هنر شاه حقوق می گرفته و مشیری کارمند مخابرات بوده آیا این دو روشنفکر نیستند؟ آقای قراگوزلو سخت اعتقاد داشت : ( نه). و میگفت نمیشود از شاه مزد گرفت برای سانسور و روشنفکر بود.....
حالا از ایشان می پرسم که کارمند بانک که برای سرمایه داری کار می کند، کارمند وزارت ارشاد که در دستگاه سانسور کار می کند و صاحب وسیله تولید هم نیست چه به حساب می آید؟ مزدور؟ از طبقه کارگر؟ یا خرده بورژوا؟
٣۷۴۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : الف باران
عنوان : یک سئوال ساده !
آیا کسی میتواند یک تشکل کمونیستی در ایران و یا جهان را معرفی کند ؟ فقط یکی !
٣۷۴۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : ارژنگ همدانی
عنوان : رابطه سوسیالیسم مارکس با دموکراسی
با تشکر از نویسنده اگر ممکن است از ایشان خواهش میکنم برای ما بنویسند که نظر مارکس در باره دموکراسی چه بوده است. آیا مارکس به همین میزان دموکراسی که در کشورهای اسکاندیناوی حاکم شده است می رسید به آن همچون امری مترقی نمی نگریست؟ آیا جناب قراگوزلو سوسیال دموکراسی را جریانی ارتجاعی مانند لیبرال دموکراسی می دانند؟ تفاوت این دو چیست؟
میدانم که جواب به این سوالات دریک نوشته کوتاه مقدور نیست.به هرشکل اگر جواب بدهند ممنون خواهم شد.
٣۷۴۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : کاوه سلطانپور
عنوان : اسلاوی ژیژک ؟
دوست گرامی آقائی با استناد به حمایت اسلاوی ژیژک از میر حسین موسوی به نفی مواضع محمد قراگوزلو پرداخته است. اولن که این دوست ما باید ابتدا برادریش را ثابت کتد و بعد ارث بخواهد . کی گفته که آقای ژیژک سوسیالیست است؟ افرادی مانند نامبرده که با سیزها و سوسیال دموکرتها همکاری می کنند قبل از انتخابات ایران هم با مشاوران ارشد موسوی از جمله تاجیم و بهشتی و حجاریان ارتباط داشتند. از اصحاب فرانکفورت که هرگز سوسیالیست نبوده و به تضاد کار - سرمایه اعتقادی نداشته اندآقای یورگن هابرماس به ایران آمد و با اصلاح طلبان شبه سوسیال دموکرات جلساتی داشت. این افراد سالهاست که سوسیالیسم مارکس را کنار گذاشته اند و در سطح جهانی سبز شده اند. میتوانید به افکار ایشان از موضع یک سنتر یا رویزیونیست دفاع کنید اما چپ ؟ چه عرض کنم.
٣۷۴۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|