سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

روز کارگر ۱۳۹۰ - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : بنفشه ح

عنوان : طبقه کارگر یا ناصر حجازی
آقای قراگوزلو سلام
حتما حالتان خوب است که با این سرعت فرفره وار می نویسید. حمله شما به سبزها برای من و دوستانم عادی شده و دیگر مثل گذشته از شما دلخور نمی شویم . در صداقت و پاکی شما شکی نیست اما در لجاجت و یک دندگی شما بیشتر شکی نیست. یک نکته باریک تر از مو دراین مقاله وجود دارد که اگر من نوشته بودم تو مثل همیشه دیوار لیبرالیسم و نولیبرالیسم را بر سرم آوار می کردی اما خوشبختانه خودت به آن اعتراف کرده ای پس از نوشته خودت وام می گیرم و می پرسم مگر نه اینکه به گفته تو طبقه کارگر ایران با خانواده اش نزدیک به ۴۰ میلیون جمعیت دارد؟ خوب قبول. ناصر حجازی را که می شناسی؟ میدانم که میشناسی. اینقدر میدانم که به فوتبال خیلی علاقه داری. نگو نه که بهم بر میخورد. حالا شما به من بگو قدرت کی در بسیج توده ها بیشتر است ؟ شما و آن هفت هشت تا تشکل کارگری که نتوانستند روز ۱۱ اردیبهشت ۵۰ نفر را به خیابان بکشانند تا قدرت ناصر حجاری که یک فرد بود و خودت دیدی که پس از مرگش هزاران نفر با وجود فشار پلیس به خیابان آمدند/
میتوانی جواب بدهد آقای خیلی خوب و مردمی یا مثل همیشه سگرمه هایت در هم می رود و در دلت به بنفشه می خندیدی که.....
٣۷۹۶۹ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : علی تمجیدی

عنوان : نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
مقاله بسیار مفید و سازنده ای است که پرسشهای بسیار خوبی را مطرح کرده و چپ و کلیه فعالان جنبش کارگری باید به این سئوالات فکر کنند و برای تک تک آنها پاسخ کنکرت بیابند.
من فقط به یک قسمت مقاله کمی بیشتر می پردازم
توجه داشته باشید که فراخوان دهندگان اول مه امسال هفت تشکل بودند که نسبت به سال گذشته و دو سال قبل به ترتیب هفت و سه تشکل را از دست داده بودند.
کانون مدافعان حقوق کارگر به رهبری آقایان علی رضا ثقفی و فریبرز رئیس دانا و خانم هاله صفرزاده و دیگران از اساس چنانکه از نامش پیداست یک تشکل کارگری نیست. کمیته هماهنگی یک کمیته برای ایجاد تشکل است و نفوذش به کردستان محدود می شود. سندیکای واحد متلاشی شده و رهبرانش در زندان هستند. در تمام این مدت کسی نگفت که چرا هفت تپه از دست رفت. علی نجاتی رفت و رضا رخشان آمد تا هفت تپه مدافع حذف سوبسیدها شود وووووووووووووووووو
کارگران شرکت نفت اتمیزه شده اند. آنان ناآگاه نیستند اما منفرد شده اند.
مقاله دوست عزیز ما آقای قراگوزلو نه فقط واقعی و مادی است تکان دهنده هم هست. کسانی می توانند به او ناسزا بگویند اما اینها صورت مسئله را پاک نمی کند
٣۷۹۶۷ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : نرگس توحیدی

عنوان : شرایط انقلابی
با تشکر از آقای قراگوزلوی گرامی
خوب یادم می آید که یک روز بعد از ۱۸ تیر چپ های مریخی به تعبیر آقای قراگوزلو مقالات زیادی نوشتند. آقای محمد رضا شالگونی که خود را ( راه کارگر ) می دانست و لابد حالا هم که به راست گرائیده است کماکان راه کارگر می داند یک روز بعد از ۱۸ تیر ذوق زده شئ و در مقاله ای تحت عنوان ( نسیم انقلاب ) نوشت که دارد انقلاب می شود. از اوائل اردی بهشت امسال گروهی از دانشجویان فراخوان تجمع دادند و دانشجویان را دعوت به اعتصاب کردند در روز ۲۵ اردیبهشت. آقای بهرام رحمانی مقاله ای نوشت با این عنوان که ( روز ۲۸ اردیبهشت انقلابی خواهد شد ) . از فاکت ها متاسفانه زیاد است. خیزش لیبرالی سبز هنوز افول نکرده بود که خیلی از چپهای مریخی ساکهایشان برای بازگشت به کشور بستند. منصور حکمت با انقلابی دیدن شرایط یک سال قبل از درگذشت با صفا حائری شرط بست که در عرض ۸ ماه آینده کار تمام است. به قول آقای قراگوزلو دوستان واقع بین باشید. دوستان آرمانها و ایده آلهای خود را بر واقعیات موجود جامعه ترجیح ندهید. توهم پراکنی نکنید. من با شخص یا گروه خاصی مشکل ندارم اما فکر می کنم که مهمترین خصلت چپ همیشه در امر " خود انتقادی " بوده است. این مهم در نوشته های تئوریسین برجسته ما جناب استاد قراگوزلو جای خاصی دارد و بسیار آموزنده است.همین مقاله یک فاکت تاریخی و ماندگار خواهد بود. ما می دانیم که از فردا کمپین تازه ای از لیبرالها علیه ایشان راه خواهد افتاد اما با شناختی که از روحیه و استحکام نظری نویسنده داریم امیدواریم ایشان در اولین فرصت و بی توجه به این کمپین ها نقد جنبش سبز را در دستور کار خود قرار دهند. چنین نقدی برای چپ جوزده و ( در خود ) فرورفته ایرانی از نان شب هم واجب تر است. چپ ایران اگر به این نقد ساده بازنگردد روز بهروز حاشیه ای تر خواهد شد
٣۷۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : مهری شین

عنوان : سوال
از اینکه من نخستین کسی هستم که پای مقاله محمد جان کامنت می نویسم خیلی خوشحال و شادم . چونکه هرگز نتوانسته ام نخستین خواننده مقالات انترنتی او باشم و با اینکه او برای ما مقالات دستنوشته ای را فرستاده و ما دستخط او را در دل خود جمع داریم و به آنها فخر میفروشیم اما دریغا که وضع کشور به شکل فاجعه باری در آمده که محمد جان دیگر نمی تواند درکنار ما باشد اما مساله این نیست مساله جنبش سبز است که سرانجام من نفهمیدم چرا به قول محمد جان " جنبش دست راستی " است. دوستان می گفتند جنبش های دست راستی در آلمان و اسپانیا به فاشیسم هیتلر و فرانکو انجامیده اند. نمی دانم من سیاسی نیستم و در شعر نمی شود به طرح مستقیم این گونه مقوله ها وارد شد اما سوال من از محمد جان این است که من و امثال من که برای پس گرفتن رای خود و برای آزادی حجاب و فرهنگ به خیابان رفتیم و تا توانستیم با مسامت تمام فریاد کشیدیم و حنجره هایمان زخمی شد آیا " دست راستی " و " فاشیست " هستیم.
آه! ناباورانه
نمی توانم باور کنم.....
٣۷۹۶۴ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : شهرام میبدی

عنوان : درود بر صداقت شما جناب قراگوزلو
استالین رهبر جنگ کبیر میهنی و عامل اصلی شکست فاشیسم و دوست و رفیق و یار کارگران و زحمتکان بود و هر چند مانند هر انسان و سیاستمدار برجسته دیگری انتقداتی به او وارد است اما حق مطلب در نوشته انتهائی استاد بسیار بزرگوارمان جناب قراگوزلو با شرافت و رفاقت و صداقت بی مانند افاده شده است.
استاد قراگوزلو
دست مریزاد
اولن که دشمنانتان شرمنده باشند که در مقابل استالین و کنار هیتلر ایستاده اند
ثانیا شما از معدود چپ های انگشت شماری هستید که بی ملاحظه و بدون در نظر گرفتن خوشامد این و آن با کمال قوت و قدرت مواضع خود را طرح می کنید. من قصد کامنت نویسی نداشتم و همیشه مقالات شما را با صبر و حوصله چند بار می خوانم و آرشیوی کامل در حد یک مجموعه استثنائی درست کرده ام. هر روز که میگذرد به شما و نوشته های تان بیشتر و بیشتر علاقمند میشوم.
زنده باشید
عمرتان دراز باد
و قلم پر طنین و نیرومند شما مثل همیشه و مانند این مقاله کوبنده باد
٣۷۹۶٣ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : محمود صولتی

عنوان : به همه چپ ها
چنانکه می بینیم مخاطب آقای قراگوزلو در این مقاله بسیار عالی چپ ها و فعالان جنبش کارگری هستند. من فکر می کنم علاوه بر آنچه که این نویسنده و تحلیلگر نام آشنا گفته و نوشته اند چیز زیادی برای گفتن باقی نمی ماند الا اینکه چپ به خود بیاید از نارسیسم خود دست بردارد واقع بین شود نقد پذیر شود و موقعیت ضعیف فعلی خود را باز شناسد وگرنه بازهم در مناسبات سیاسی حکم همان مرغی را خواهد داشت که هم در عروسی شاهانه پهلوی و هم در عزای اسلامی سرش را خواهند برید. قبول کنیم که چپ در جنبش اخیر هیچ نقشی نداشت و نتوانست به مسئولیت های خود عمل کند. من چند جا خواندم که با کمال بی انصافی آقایان دکتر زرافشان و دکتر قراگوزلو را با ناسزا از عوامل شکست چپ و "پارازیت " جنبش معرفی کرده بودند واقعا اگر این دو استاد عزیزتا این حد توان دارند که می توانند یک جنبش پر خرج لیبرالی را متوقف کنند زهی سعادت که ما زمانی شاگرد ایشان بوده ایم.
٣۷۹۶۱ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : هلاله میم

عنوان : نگاه سلبی
پس از یک مه سال جاری که به درست از سوی محمد قراگوزلو بی رونق خوانده شده چپ باید فکری اساسی به حال سیاستگزاری های سنتی و ملی مذهبی خود کند. خیلی ها دیدند که در تشییع جنازه یک فوتبالیست خوشنام که سیاسی هم نبود مردم بی شماری چمع شدند اما در روز مهمی مانند یک مه به روایت صحیح محمد قراگوزلو کارگران نبودند. چرا؟ ما و دوستانمان بطور قطع در این مورد بحث خواهیم کرد و در آینده مقالاتی را منتشر خواهیم کرد.نکته مهم دیگر در این مقاله مثل همیشه نگاه سلبی قراگوزلو است که از اهمیت و جایگاه ویژه ای در تحلیل سیاسی برخوردار است
همچون همیشه برای این عزیز دنیای بهتری آرزو می کنیم
٣۷۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : رضا سالاری‫

عنوان : کارگران کجا بودند؟
جناب قره گوزلو، ضمن تشکر از پرسش واقعبینانه شما، که چرا

« یک مه سال ۲۰۱۱ هم در ایران و هم در کشورهای اصلی سرمایه داری به نامطلوب ترین شکل ممکن آمد و رفت. کارگران کجا بودند؟ »

همانطور که خود اشاره کردید، دلایل بیشمار است، ولی شاید نظریه زیر هم مصداقی برای اثبات و تجسس داشته باشد:

‫۱. سیاست جهانیزه کردن با شعار دموکراسی با شعار و اهداف انترناسیونالیستی، کمونیستی سنتی، در تضاد و تقابل قرار گرفته و دیگر احزاب و کارگران چپ و مردم و ملتهای چپ گرا، به اول ماه چون گذشته پاسخ پرشور نمیدهند!

‫۲. انگیزه و روحیه و توان و دانش و امید به نتیجه اعتراض و زندگی بهتر، در کارگران و زحمتکشان ایران بسیار پائین است.

‫۳. طبقه کارگر ایرانی هنوز نه ‫خرافات ستیز و واقعگرا و علمی و پیشرو است و نه هویتی متحد و یکدست دارد و نه اعتماد به نفس رهبری هر گونه جنبش اعتراضی سازمان یافته و تشکیلاتی و انیستیتوئی.

درد ما و کارگران ما و محرومان و فرودستان ما و روشنفکران و انقلابیون ما نداشتن فرهنگ و ساختار انیستیتو است! ‫آیا همان روحش شاد، شاملوی عزیز شما هم بعلت فقدان همین فرهنگ ساختاری ضروری بیواسطه و ناخواسته موجب تعطیل مجله پر محتوای ‫جمعه اش نشد؟
‫ در جایی دیگر، ‫در پاسخ به سوال جناب تابان، در باب فرهنگ پدر سالاری و یا پدرخوانده ای ما ایرانیان، هم اشاره ای به این فقدان هنجار و فرهنگ پایه ای شد.
گفته شد که پدرخواندگی افراد ریشه در نبود اندیشه تاریخی انیستیتو کردن و یا
institutionalization ‫دارد!‫
‫متأسفانه از زمان انقلاب مشروطه سال ۱۹۰۶، از زمان شهریور ۱۳۲۰ و از سالهای شکوفایی اپوزیسیون و جنبش چپ ایران، از سال تشکیل حزب توده، از زمان تشکیل سازمان چریکهای فدایی خلق، از زمان انقلاب ۵۷، از زمان انشعابات ‫توجیهی و نامفهوم چپ در سالهای پس از انقلاب و بخصوص سالهای ۵۹ و ۶۰، تا به امروز، هیچیک از این معترضین پیشرو، ناراضیان حکومت وقت، هیچیک از این روشنفکران و یا انقلابیون کشور، نه تنها خود به انیستیتو سازی و نهادینه کردن سازمانها و ادارات مردمی با هدف اصلی اشاعه و حفظ اندیشه های مدرن دموکراسی و حرمت به شأن و مقام و حقوق و انسان بهایی ندادند و یا اقدامی ماندگار نکردند، بلکه به دیگر هموطنان خود ‫نیز یاد ندادند که باید به فکر انیستیتو کردن باشند! انیستیتو است که ایران را نجات ‫میداد، میدهد، و خواهد داد !! نه تنها الگو نشدند بلکه خواسته و ناخواسته و بیخبرانه بنحوی به فراموشی و اغماض و رد هر فکر و فرهنگ انیستیتویی ماندگار در تاریخ ایران کمک کردند.

فکر و کار انیستیتویی، ‫بطور ساده، هر کار تشکیلاتی دموکراتیک و یا ماندگاری تاریخی مردمی است، که بدون بستگی به انواع دولتها و حکومتها و رژیمها در امتداد تاریخ بصورت یک فرهنگ و ضرورت و عرف و هنجار و قانون غالب وجود دارد و خدشه ای نمیتوان به آن وارد کرد. مثل انتخابات دمکراتیک و عاری از تقلب. در حالیکه فکر غیر انیستیتویی ‫ هر کاری بر ضد تشکیلات ماندگاری ‫و تاریخی مردمی است، مانند همان اندیشه معروف معادل با طویله انگاشتن مجلس نمایندگان توسط رضاشاه و غیرقانونی کردن حزب توده توسط محمدرضاشاه و بستن دانشگاه ها توسط خمینی، و تعطیل مطبوعات توسط خامنه ای و ...... ‫و بسیاری کارهای غیر دموکراتیک درون سازمانی و درون حزبی‫...... پدر خواندگی روشنفکران و مشاهیر و رهبران و سیاستمداران ما هم ‫ ریشه در نبود و حذف همین فکر و و فرهنگ ‫و اندیشهو ساختار و بنای انیستیتو و یا نهادینه کردن و اصلی و اساسی کردن کلیه کارها و امورات ‫پایه و اصولی و غیرقابل تخریب مردمی است! اگر ایران انیستیتویی رشد کرده بود، نه جنبش سبزش بدون موسوی و کروبی محافظه کار اینچنین در خلأ فرو میغلطید، و نه کارگران و زحمتکشانش در اول ماه مه من و شمارا اینچنین دلسرد و آزرده خاطر میکردند!
٣۷۹۵۹ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست