از : پرویز تشکری
عنوان : برای هلاله میم
به آدرس شما مراجعه کردم.
تفاوت مقاله ی که مربوط به مصر عنوان کردید با نظرات آقای قزاگوزلو از زمین تا آسمان تفاوت دارد. لطفا سنگ نندازید.
مقاله مورد نظر شما از سوسیالیسم قالبی حرف میزند که در هیچ یخچالی پیدا نمیشود. دموکراسی را نیز مسخره می کند و خیلی هم راحت قسمت کامنت گذاری را تعطیل کرده ست. [نظرات مسدود است]
من قدر همین اخبار روز را میدانم تا با بتوانم با دوستان همفکری نمائیم.
۴۵٨۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۱
|
از : هلاله میم
عنوان : مصر: دموکراسی یا سوسیالیسم؟
ضمن خسته نباشی به محمد قراگوزلو، دوستان و خوانندکان پرشمار اخبار روز را به خواندن این مقاله در مورد انقلاب مصر دعوت می کنم.
مصر: انتخابات ریاست جمهوری یک کلاه دیگر دموکراسی
لینک مقاله از این قرار است:
http://mobarez.web.surftown.se/?p=۱۲۶۱۵
۴۵٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۱
|
از : رضا سالاری
عنوان : روشنفکری در تعارض با تفاهم و توافق اخلاقی و سیاسی کلان
سرکار خانم ناهید کشاورز، باسپاس، لطفاً توجه شود که « ما باید ابتدا حول دموکراسی و سکولاریسم و حقوق حقه انسان و بشریت به یک توافق سراسری و گسترده و بدون چون و چرا برسیم. » معادل همان « مشکل مردم نان و آزادی است » که شما مطرح کردید. فقط شما کلمه آزادی را بکار بردید من کلمه دموکراسی و بجای حقوق حقه بشر که نیاز های سوسیالیستی اولیه از جمله نان را هم که شما اشاره کردید شامل میشود.
مسلم است که تمامی حکومت های مدرن دیکتاتوری که شما برشمردید هیچکام آزادی (دموکراسی) و نان (حقوق حقه و مورد نیاز بشر برای زیست −سوسیالیزم) را در بر نداشتند و بهمین دلیل دچار انقلاب شدند.
چرا این توافق های جزئی افراد همیشه باید در الفاظ و کلمات و واژه هایی بظاهر متفاوت و متناقض ما پنهان بمانند و مانع نشر و توسعه توافق های کلان ما مردمان شوند؟
نقش روشنفکران ساختن و هموار کردن این جاده و مسیر توافق کلان است! نه نه کوشش در ایجاد تفرقه و جدایی و انشعاب!
تکرار − مشکل جدایی گری و قدرت نمایی غیر متعارف روشنفکران در طول تاریخ سد ساله اخیر هنوز پابرجاست و هنوز در راهی امید بخش و هدایت کننده گامی برنداشته! با این سه عنصر موثر آزادی، نان و سکولاریزم مدرن هنوز همه ناخودآگاهانه به نحوی در ستیزند!
۴۵٨۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۱
|
از : هومن دبیری
عنوان : مگر از جامعه ی مصر بیش از این انتطار داشتیم ؟
گفتنیهای بسیار ست، ولی بعضی از آنها ، در روشن شدن موضوع نقش تعیین کننده دارند. منظورم موضوع مصر ست که در رسانه ها و در سایت ها، جایگاه ویژه ای بخود اختصاص داده ست. نوشته ی اخیر آقای قراگوزلو نیز یکی از آن گفتگو های تعیین کننده ست.
به نوشته ی ایشان می پردازم که در فرازی مرقوم نموده اند: «... باری اولین "انتخابات آزاد و دموکراتیک" مصر زیر سایه ی ژنرال ها برگزار شد و پارلمان جدید شکل گرفت. پارلمان اخوان المسلمین هنوز از راه نرسیده همان سیاست ها و برنامه هایی را در دستور کار خود قرار داد که دولت دست نشانده ی ناتو در لیبی اتخاذ کرده بود»
اگر ابهامات موضوع روشن نشود چگونه می توان تحلیل نمود.
نویسنده با گذاشتن انتخابات آزاد و دموکراتیک مصر در گیومه و در سایه ژنرال ها عملا انتخابات مصر را بی اعتبار نموده ست.
مگر از جامعه ی مصر بیش از این انتطار داشتیم ؟
آیا درانتخابات مجلس مصر تقلب صورت گرفته ست ؟
مجلس مصر، قانون گزار ست یا سیاست ها و برنامه های دولت را تدوین می کند؟
مجلس مصر و دولت دست نشانده ی ناتو در لیبی قابل مقایسه ست؟
اگر چپ و جنبش کارگری در چنین انتخاباتی موفقیت نداشته باشند باید برای دور ه های بعد تلاش نمود یا به «جر زنی» پرداخت ؟
نویسنده در قسمت «بعداز تحریر» نیز ابهامات را افزایش می دهد :
۱. میزان مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری مصر کم تر از ۵۰ درصد بوده است. این رقم برای جامعه یی در شرایط انقلابی به مراتب کم تر از حد مورد انتظار است. چه کسی می داند ۵۰ درصد تحریمی به کدام جریان گرایش دارند؟
جای شکرش باقی ست که رقم سازی وجود نداشته ! ولی شناخت ما از از ترکیب جامعه ی مصر ناچیز ست و ادعای تحریم بدون سند و پلاتفرم ارزش ندارد.
۲. به نظر می رسد چپ های سوسیالیست و کارگران متشکل انتخابات مصر را تحریم کرده باشند.
(نمی توان بدون استناد به اعلامیه و اسناد احزاب و اتحادیه ها گمان زنی نمود.)
۳. این تحریم احتمالی و گسترده در کنار نزدیکی آرای ۳ نامزد مورد نظر افق متلاطم و دولت بی ثباتی را درآینده ی مصر تصویر میکند. نتیجه ی دیگر این بی ثباتی می تواند در استمرار حضور جنبش کارگری و به چالش کشیدن دولت جدید افق های تازه یی بگشاید.
(دیگر روشن شده که دونامزد برای دور دوم رقابت خواهند کرد. وظیفه ی چپ و جنبش کارگری اتخاذ سیاستی ست که در نهایت بنفع جنبش سوسیالیستی و کارگری باشد. افق متلاطم و دولت بی ثبات نه برای مردم مصر مفید ست و نه برای طبقه ی کارگر. وظیفه ی جنش کارگری بچالش کشیدن دولت جدید نیست بلکه سازمانیابی و تدارک برای انتخابات بعد. )
۴. با وجود سابقه و تجربه ی جنبش کارگری و فعالیت اتحادیه ها و سندیکاها در جریان خیزش توده یی، عقب ماندن طبقه ی کارگر مصر از ۳ جریان پیش گفته نشان داد که تشکل های اتحادیه یی ظرف مناسبی در شرایط انقلابی نیستند و با هیچ درجه یی از رادیکالیسم نمی توانند سکوی طبقه ی کارگر برای کسب قدرت سیاسی باشند.
(با تائید این قسمت باید پرسید وطیفه ی فعالان کارگری و چپ چیست؟)
۵. عروج نسبی اخوان - علاوه بر همه ی مولفه هایی که پیشتر گفتیم – موید سازماندهی این جریان سیاسی است. طبقه ی کارگر بدون سازمانیابی و تشکل و صد البتهً تحزب با همه ی توانایی هایش، در نهایت بازنده ی رقابت بر سر کسب قدرت سیاسی خواهد بود.
(چه باید کرد؟)
انقلاب در مصر ادامه دارد. مستقل از این که جریان حمله برنده به ستاد شفیق(غروب سه شنبه۹ خرداد) از کدام گروه بوده واقعیت این است که انقلاب مصر شکست نخورده . دست کم تا لحظه ی حال انقلاب شکست نخورده است.
این بحث را با تکمیل بخش اول مقاله درخصوص آگاهی طبقاتی ادامه خواهیم داد...
(نظر نویسنده ی این کامنت عنایت به تاکتیک های مرحله ی برای سازمانیابی طبقه ی کارگر و راهیان سوسیالیزم می باشد توجه به پیشرفتهائی که جنبش کارگری برزیل در سه دهه اخیر نشان داده تجربه ی گرانبهائی ست که در باره ی در همین اخبار روز مطالب مفیدی منتشر شده ست. امیدوارم آقای قراگوزلو در این زمینه روشنگری نماید)
۴۵۷۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۱
|
از : محمد ضابطی
عنوان : تداوم انقلاب مصر
انقلاب در مصر ادامه دارد نه اخوان المسلمین ونه حکومت فاسد مبارک و دست نشانده اش یعنی احمد شفیق قادر به کنترل خشم کارگران و زحمتکشان مصری نیستند
همین حالا داشتم تجمع اعترضی مردم مصر را از تلویزیون الجزیره نگاه میکردم. این مدیا بدستور سرمایه داران قطری فقط روی برادران اخوانی خود زوم کرده بود اما همه شواهد نشان می دهد که انقلاب مصر شکست نخورده است
دست نویسنده هم درد نکند که با این تحلیل بموقع وضع انقلاب مصر را بخوبی و روشنی ترسیم کرده است. اصولن یکی از ویژگیهای مقالات جناب قراگوزلو همین است که نسبت به مهم ترین حوادث روز واکنش سریع و دقیق نشان میدهد
امیدوارم ادامه بحث سازمانیابی با اعتلای انقلابی در سوریه و عقب زدن نیروهای ارتجاعی مسلمان همراه باشد
۴۵۷٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۱
|
از : ناهید کشاورز
عنوان : مدرنیته؟
جناب آقای سالاری
و سایر دوستان و رفقا
البته باید واقع بین بود
امروز در مصر حسنی مبارک به حبس ابد محکوم شد و فرزندان فاسدش از مجازات گریختند
همین ها نشان میدهد وقتی که رفیق قراگوزلو می گوید زیر سیطره نظامیان نمی شود انتخابات برگزار کرد معنای دیگرش ادامه حکومت فاسد و طبقاتی سرمایه داری قبلی است
اما نکته فقط این نیست
مگر حکومت شاه مدرن نبود؟
مگر حکومت بن علی در تونس سکولار نبود؟
همه می دانند که هم حسنی مبرک مبارک سکولار بود و هم بن علی و صدام و قذافی اما مشکل مردم سکولاریسم فقط نیست
مشکل مردم نان و آزادی است
رفیق بدرست مینویسد نان و آزادی یعنی سوسیالیزم
آقای برلوسکونی و سارکوزی و. ..... امثالهم سکولار هستند امآیا زحمتکشان این کشورها در آسایش هستند
این پرسش را جواب بدهید
در ایران هم از آقای نوری علا و رضا پهلوی تا حزب کمونیست کارگری طرفدار سکولاریزم هستند اما این حتی کف خواسته های کارگران ایران هم نیست
اشتباه نکنید رفقا
۴۵۷۷٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۱
|
از : رضا سالاری
عنوان : خوش بینی غیر واقعی
سرکار خانم ناهید کشاورز، باسپاس از نقد شما، من نتایج شما را از گفته هایم نمیگیرم. هیچ کس نمیتواند منکر مبارزه طبقاتی در یک جامعه طبقاتی شود. شکی نیست که بهیچوجه نببا اید از مبارزه سیاسی عقب نشینی کرد و یا نشست تا وقایع خود به خود بدون اراده مردمان مبارز اتفاق بیفتند.
مشکل اصلی ما با روشنفکری آغاز می شود. روشنفکران ما سالهاست در فضای مدرنیته جهانی گم شده اند. نه خود را خوب می شناسند، نه ایران را، نه تاریخ ایران را و نه راهکارهای موثر برای تغییر. بله اگر تغییری جدی در تفکر روشنفکران و باورهای ما صورت نگیرد، جز کعبه و مدینه آلترناتیو و باور و فکر دیگری مجال رشد و نمو نمی یابد. ما باید ابتدا حول دموکراسی و سکولاریسم و حقوق حقه انسان و بشریت به یک توافق سراسری و گسترده و بدون چون و چرا برسیم. آیا رسیدیم؟
آیا روشنفکران و فیلسوفان و معلمان و پیشقراولان مبارزات و جنبش های سیاسی متفاوت ایران در داخل و خارج ایران همه در این نکته اتفاق نظر و تفاهم دارند؟ چند درصد ایرانیان مایلند از این تونل و کرویدور عبور کنند؟
متأسفانه خوش بینی غیر واقعی، غیر علمی و نامتناسب، جز سراب و شکست و بدبختی محصول دیگری نداده و نمیدهد!
۴۵۷۶۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۱
|
از : فرهنگ سیاووشان
عنوان : مبنای تفاوت ارتش شاه و ارتش مصریها
من راستش درت متوجه نشدم که تفاوت ارتش شاه و مبارک در چیست؟
دکتر قراگوزلو یکدست میگوید هیچ تفاوت ساختاری ندارند و نداشتند هر دو ارتش آمریکا ساخته و گوش به فرمان ارباب یعنیآمریکا بودند
با توجه بهکاینکه مقاله اشان را بهکاین امر اختصاص نداده اند اما ایتدلال کوتاهشان قابل قبول است
اما جناب آقای فرخجسته و جناب احمد صالحی نظر دیگری دارند
از یکطرف بر وابسته بودن ارتش شاه و مصر صحه می نهند اما از طرف دیگر آن را با سپاه پاسداران مقایسه می کنند
واقعن اگر ارتش مصر به مبارک وفادار بود تآخرین گلوله در برابر مخالفین می ایستاد
این ارتش ها رآمریکا ساخته و فرماندهان آنان نیز گوش به دستور آمریکا هستند وگرنه اگر امثال رحیمی و خسرو داد را بهکحال خود رها می کردی نصف مردم تهران را قتل عام می کردند
همان طور که میدانیم این تیمساران چند بار از شاه اجازه خواسته بودند که نصفکتهران را بکشند تا بق قول خودشان غایله تمام شود
مشابه اینکتیمساران در ساواک پرویز ثابتی بود که بر سر کم کشتن با شریف امامی اختلاف نظر داشته و در مصاحبه باکخبرنگار اعزامی از سوی محسن رضایی در گفتگو با تلویزیون آمریکا با وقاحت تمام به کم کشتن خود انتقاد می کند
اگر مقایسه ای درست باشد باید ارتش سوریه را با سپاه پاسداران مقایسه کرد
هم وابسته به تمامیت رژیم است و هم وابسته ب سلاح روسی
برای کشتاروهم نیازی به دستورآمریکا و آتش بس ژنرال هویزر نیست
۴۵۷۵۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۱
|
از : منصور مینا
عنوان : ارتش و وابستگی
تصور می کنم نظر دقیق جناب آقای هوشنگ فرخجسته با آنچه رفیق در این مقاله پیرامون وابستگی ارتش های ایران و مصر در زمان شاه و سادات مبارک گفته چندان متفاوت نیست
موضوع اصلی در وابسته بودن این نیروهای نظامی به امپریالیزم امریکاست
تفاوت ارتش مصر با سوریه از همین جا شروع میشود
من گمان می کنم که اگر ارتش سوریه هم مانند ارتش مصر وابسته به آمریکا بود تا کنون بشار اسد رفته و ساقط شده بودجناب فرخجسته به درست از یک اراده بالتر از شاه در اداره مدیریت ارتش سخن می گوید این درست است
مشکل در ارتشبد آریانا و مین باشیان نبود در زمان انقلاب نیز فرماندهانی مانند قره باعی و اویسی و رحیمی زمانی که شاه کنترل خود را بر اوضاع از دست داد گوش به فرمان برژینسکی و فرستاده او یعنی ژنرال هویزر بودند
هویزر وظیفه داشت با توجه بهکحضور ارتش شوروی در افغانستان و اوضاع جنگ سرد ابتدا از ترکیب دولت انتقالی خیالش راحت شود یعنی از عدم قدرت گیری جریان های چپ و رادیکال آسوده خاطر شود و بعد ارتش را تسلیم دولت ارتجاعی آینده کند
در نظر داشته باشیم که در زمان انقلاب هم کمونیست ها و هم مجاهدین از انحلال ارتش و تشکیل یک میلیشیای توده ای دفاع می کردند
اما رژیم جدید برای سرکوب انقلاب در ترکمن صحرا و کردستان به ارتش نیاز داشت تا سپاه پاسداران تشکیل سازماندهی شود وظیفه سرکوب انقلاب به ارتش شاه ساخته سپرده شد فرماندهانی مانند قره نی و مشابه همه شاهنشاهی بودند
در مجموع نکته مورد نظر
آقای فرخجسته بسیار جالب توجه است و باید در یک مقاله جداگانه به آن پرداخته شود
این جمله بنی صدر را که به ارتش دستور می داد پوتین از پا در نیاورند تا کردستان را سرکوب کنند همه به یاد داری
تیمسار فلاحی را هم که گماشته بنی صدر بود همه می شناسیم
نظرات جالب آقای فرخجسته را که هم تجربی است و هم نظری آقای قراگوزلو میتوانند ملاحظه کنند و در نوشته های شان دخالت بدهند
۴۵۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۱
|
از : هوشنگ فرخجسته
عنوان : خشن ترین مبارزه طبقاتی در کمین مردم مصر قرار دارد.
در فاصله ی انقلابِ ۱۹۷۹در ایران و بهار عربی ، نقشه یِ سیاسی ِ جهان بکلی تغییر کرده و جهانِ سرمایه داری ، آزادانه تر از همیشه و وقیح تر از قبل به غارت ِ و سرکوبِ مستقیم و غیر مستقیم ِ مردم ِدنیا ادامه میدهد. می بینیم که وضع در کشورهای پیشرفته نیز بکلی بحرانی و در تاریخ ِ سرمایه داری بی نظیرست. با این همه عینیاتِ عریان و تردید ناپذیر ، درایت و وسواس در بررسی ها به ما کمک مینماید که بیش از پیش برای نجات ِ بشریت واقع بین و در پذیرش ِ سیاست ها وشعار ها از سطحی گرائی ، ذهنی گرائی و رمانتیزم پرهیز نمائیم.
- در بهار سال ۱۳۴۸ ، بعداز دانشگاه مشغولِ خدمت وظیفه بودم ، روزی کاملا غیر مترقبه شیپور آمادباش بصدا در آمد، در لشگر زرهی مشهد، به منطقه تجمع رفتیم. آن آماده باش مثل همیشه نبود از صبح تا عصر، مرحله به مرحله وضعیت ِ آماده باش پله پله بالا تر رفت تا به آماده باش جنگی رسید. جدی بود. رسما موقعیت جنگی ابلاغ گردید. باور نمی شد کرد جزیره ی آرامش و جنگ ! ستون های نظامی بسوی مرزهای عراق روان گردید. البته ۲ سالی از جنگ شش روزه ی اعراب و اسرائیل گذشته بود و منطقه متشنج بود . کاملا معلوم بود که همه چیز با اطلاعات فوق محرمانه تدارک دیده شده بود .تاکید شد که حتی در این باره با اقوام خود نیز صحبت نکنیم. در لشگر اهواز جمع شدیم از استانهای دیگر، نیروهای پیاده و سایر رده ها نیر آورده بودند . ارتشبد آریانا رئیس ستاد ارتش برای افسران سخنرانی کرد از «اعلیحضرت» اجازه خواست که فردا ارتش نهار را در بغداد بخورد. از آنروز این صاحب منصب نظامی برای همیشه از هرم نظامی ارتش شاهنشاهی محو گردید و ارتشبد مین باشیان ستاد را تحویل گرفت.
از همان روز با دوستان راجع به آن واقعه یواشکی صحبت میکردیم . واقعا چه کسی یا کسانی تصمیم گیرنده اصلی جنگ بودند. البته قرار نبود جنگ شود ولی نیروها باید در لب مرز و کاملا آماده باش، حتی در تمام مناطق نفتی مستقر باشند . تا پایان سال در چادرها ی چلمچه ، اهواز، گچساران ، دهلران و چند جای دیگر جابجا شدیم و خوشبختانه خدمت وظیفه تمام شد و به مشهد برگشتیم. تا سال ۱۹۷۵ که قرار داد الجزایر بسته شد و ناوگان ایران از اروند رود« شط العرب» عبور کرد قوای نطامی ایران و عراق در شرائط جنگی بسر بردند. ولی از آن لشگرکشی رسانه ها درز می گرفتند.
هنوز هم نمی دانم قدرت در دست کی بود. شاه یا بالاتر از شاه ؟ اختلاف ایران و عراق اصلا بر سر چه بود؟ چرا مخفیانه صورت میگرفت ؟
شایعه ای هم بود که عراق برای شرکت نکردن در اختلافات اعراب و اسرائیل و حمایت از جبهه ی اعراب ، خود را با ایران سر گرم کرده بود ولی بهر صورت معلوم نیست ارتش کشور ایران چگونه جابجا می گردید و سکان در دست کی بود؟ تصمیم گیرندگان چه کسانی بودند؟ منظورم اینست که صرف گفتن ارتش وابسته به آمریکا مسئله را حل نمی کند.
آنچه مسلم ست ارتش بدون اجازه شاه نمی توانست بداخل عراق برود و بدون شاه دوام نیاورد. ولی ارتش مصر بدون حسنی مبارک نه تنها به بقای خود ادامه میدهد بلکه از هم نپاشیده ست و هنوز هم خطرناک ست . علت در چیست؟ بهتر نیست در باره ی ماهیت ارتش ایران و مصر صحبت کنیم .
به نظر من ، غربیها ، با حضور شوروی و با شناختی که از ساختار ارتش ایران داشتند ، خصوصا آمریکا با آن همه مستشار نظامی اعتقاد نداشتند. که ارتش ایران می تواند به سرکوب خود ادامه دهند و حکومت را با شاه یا بدون شاه نگهبانی نمایند. غرب بسیار برای موقعیت استراتژیک ایران در منطقه نگران بود و ترجیح میداد با خمینی و اتوریته ی او کنار بیاد تا از سرکوب نطامیان شاه حمایت کند. ارتش شاه هم نمی خواست یا نمی توانست به سرکوب ادامه دهد . اگر می خواست و توانست انجام میداد. این نکته ی گره ا ی بحث ست و به ماهیت و ساختار ارتش بر میگردد.
اما در مورد مشخص مصر تا کنون شرائط بکلی متفاوت ست ، ارتش مصر با حمایت پنهان و آشکار غرب تا دندان مسلح دست نخورده باقی ست ، زیرا؛
بعداز شکست مصر در جنگ ۶ روزه، بقضاوت آگاهان سیاسی، ارتش و مردم مصر در یک بحران روانی غرق شدند. بهمین دلیل انورسادات و حسنی مبارک تا آن جا که توانستند با کمک آمریکا میلیارد ها دلار در لاشه ی ارتش مصر پمپ نمودند تا دوباره احیا شود.بهمین دلیل به آنها به ممتازترین قشر اجتماعی مصر تبدیل شدند که در مقابل توده های میلیونی گرسنه وفقیر قرار دارند. ملاحظاتی که غرب برای ایران زمان جنگ سرد داشت نیز منتفی ست و کسی مانند خمینی با اتوریته ی مرجعیت نیز وجود ندارد. مهمتر ازهمه ، ارتش مصر با اشتهای کامل ، تمام قدرت را در دست دارد و برای کسب قدرت سیاسی نیز مبارزه می کند .این بر می گردد به ماهیت آن که با ارتش ایران شاه کاملا تفاوت دارد. خشن ترین مبارزه طبقاتی در کمین مردم مصر قرار دارد.
نظرات شما استقبال می کنم.
۴۵۷۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۱
|