سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بر یونان و ایران اشک مریز! - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : پرسشگر (پرسش نیستم پرسشگرم)

عنوان : جواب به یک تهمت
الف باران در آخرین کامنتش نوشته " همین جریانات فکری آموزگاری چون آقای قراگوزلو باعث شده که تمام طرفداران ایشان چاوز را "چاوز خان" ، فیدل کاسترو را "دیکتاتور" و حکومت پینوشه را برتر از حکومت ملی‌ سالوادار آلینده بدانند و از اینکه ایشان گوشه چشمی به حکومتهای چاوز ،ارتگا ، مورالس و کاسترو داشته اند ناامید و حسرت زده شوند !"
من منظور الف باران را از "تمام طرفداران ایشان" و کسانی که به چاوز "چاوز خان " و فیدل کاسترو را "دیکتاتور" میگویند نیم دانم چیست ولی آن تکه "حکومت پینوشه را برتر از حکومت ملی سالوادار آلینده بدانند" به کامنت کوتاه من در مقاله آقای قراگوزلو سازمان یابی کارگری – خود سازمندهی " ربط دارد . الف باران در یک کامنت همان مقاله هم کنایه اش را زده بود " آقای "پرسشگر" هم که حکومت پینوشه را به سالوادار آلنده ترجیح داده اند در بطن همین جریانات فکریها می باشند ." از همین جریانات فکری منظورشان "نه ضد امپریالیستها " میباشد .
با اجازه میخواهم به تهمت سیاسی الف باران به خودم جواب بدهم .
من در همان یک کامنتی که گذاشتم نوشتم " پرسشی از آقا یا خانم الف باران . می خواستم یک پرسش وارونه از الف باران کنم حالا اگر شما بجای نویسنده در جریان کودتای پینوشه یک شهروند شیلیایی بودید مثل همه چپ‌های آن دیار در جبهه‌ سالوادور آلنده سوسیال دمکرات می‌‌ایستادید یا در جبهه مقابل ؟ منظور بدخواهانه ای از این پرسش نیست چون خیلی ها میگویند که راههای آلنده ای و سوسیال دموکرات و ملی و دخالت دولتی بدرد بحران اقتصادی شیلی نمیخورد ولی راه نئولیبرال پینوشه ای یک جور جواب برای درد شیلی داشت مثلا برای سالهای بعدی هم رشد اقتصادی با خودش آورد و خلاصه اینها می گویند پینوشه یک راه حل عقلانی برای اینجور اقتصادها بود ولی آلنده تورم و بطور کلی وضع را بدتر میکرد یا اینکه شاید این راه را هم پسند نمیکردید و در جریان کودتای پینوشه مثلا به راه سومی دست میزدید در اینصورت این راه سوم چه چیز میتوانست باشد ؟ این سوال با جوابش مهم است مثل همان سوال شما در مورد انتخاب امروز چپها بین امپریالیستها نئولیبرالها و دولتهای مستقل ملی سوای اینکه دیکتاتوری باشند یا نباشند همانجوری که توضیح دادید ."
خوانندگان غیر مغرض قضاوت کنند . این شخص از اینکه من از او پرسیده بودم که فکر میکند راههای نئولیبرالی میتوانست برای بحران شیلی موقع کودتا جواب باشد یا نه به اینجا میرسد که من طرفدار راه پینوشه ای و نئولیبرالی در شیلی آلنده هستم ! الف باران میتوانست جواب بدهد که مثل خیلی ها یعنی آقای غنی نژاد و دوستانش فکر نمیکند . به جای این جواب او مرا متهم می کند که حکومت پینوشه را برتر میدانم و چون "جرئت کردم" از او سوالی کنم که خوشش نیامده با بستن به حریفش میخواهد من را مرعوب کند .
چه اسمی باید گذاشت روی این طرز فکر مغرضانه ؟ الف باران خیال میکند با تهمت مفت زدن پرسشگر را میشود مرعوب کرد تا هیچکس دیگر از او پرسشهای "ناجور" نکند . چطور میشود اعتماد کرد به ادعاها و قضاوتهای یک چنین آدمی ؟
الف باران بهتر است قبل از اینکه به عالم و آدم درس بدهد رفتار فرافکنانه اش را کنار بگذارد به زمین برگردد جایش را بشناسد و به پرسشگر یا هر دگراندیشی که دیدگاه او را ندارد تهمت مفت و مجانی نزند .
۴۹۴۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣۹۱       

    از : ناهید کشاورز

عنوان : غوغا بر سر چیست؟
واقعن قصد نداشتم وارد جار و جنجال کسانی شوم که به قول دوست گرامی ایوب زیر مقالات رفیق را به جائی برای تسویه حساب های شخصی و سکتاریستی تبدیل کرده اند و از دری سخن میگویند الا خود مقاله. آیا یکبار از خودمان پرسیدیم که بخش نظرات یک سایت برای چه طراحی شده؟
واقعن تحمل اینهمه پریشان نویسی دشوار است. یکی فمینیست است و سابقن شاگرد رفیق بوده حالا آمده داره از "دموکراسی" و خط سوم دفاع میکنه. دیگری این جا رو کرده به محلی برای حمله به منصور حکمت و آن یکی دفاع از حکمت و آن یکی دفاع از استالین و آن دیگری حمله به تروتسکی. اینکه اینها چه ربطی به بحران یونان و ایران داره مشکلی است که نه من و نه چند رفیق دیگر که با آنان صحبت کردم نفهمیدیم.
دوست عزیز
آقا و خانم محترم
این فضای اینترنت اون قدر جا داره که به تو هم می رسه. دست از سر رفیق ما بردارین و بگذارین با آرامش به کار و نوشتن بپردازه.
۴۹۴۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣۹۱       

    از : ساسان

عنوان : تشکر
سلام به آقای ایوب ر. و تشکر از اطلاعات ذیقیمت تان در باره این چند موردکه حداقل من یکی را روشن کرد. من با این«که اندکی در چپ ایران مطالعه داشته»ام اما هرگز اطلاعی از کتاب های ذکرشده و نقدهای مربوطه به«حزب کمونیست کارگری و شخص منصور حکمت که با طرح برنامه "حزب و قدرت سیاسی" از سوی آقای آذرین و دوستانش» صورت گرفته و جدالهای فیمابینی هیچ اطلاعی نداشته و حقیقتأ علاقه ای هم به پی گیری این برخوردها، که متأسفانه در چپ ایران یکی دوتا هم نیست نداشته ام و به دلیل همین بی اطلاعی از این قضایا، از کنایات و اشارات و
اتهاماتِ بی پایهً عده ای از کامنت گذاران به این جانب، هم گیج و متعجب و هم بیش از آن عصبانی شدم. من برداشت های همه جناح های «حزب کمونیست کارگری و شخص منصور حکمت» از مارکسیسم -لنینیسم را مکانیکی، انتزاعی، پوزیتیویستی
و در یک کلام غیردیالکتیکی و غیرمارکسیستی می دانم و لذا لزومی ندیده ام به تحقیق و پی گیری بیش از آن که تاکنون از آنان داشته ام بپردازم. ضمن تشکر مجدد از شما اما گله ای هم از کم لطفی تان در پیش داوری و قضاوت عجولانه تان مبنی بر «اشارات کامنت گزاران محترم آقایان و خانم ها ساسان و باران و پرسش و مدعی و نون و باد و یاشار و محمود دهخدا روشن شده» است دارم. آنهای دیگر را نمی دانم اما در مورد خودم(ساسان)باز به تکرار بگویم که تا قبل از کامنت جنابعالی هیچ اطلاعی از این مواردی که ذکر کرده اید نداشتم که خواسته باشم با «کنایات و اشارات»، که اصلأ در گروه خون من نیست، با کسی یا کسانی برخورد کرده باشم.
من به عنوان یک مارکسیست-لنینیست مستقل، نه ارتباطی با جناح های ریز و درشت«حزب کمونیست کارگری و شخص منصور حکمت» و نه با هیچ گروه و محفل و سازمان دیگری نداشته که نیازی به داشتن«محل تسویه حساب » با آنها و یا بدتر از آن تسویه حساب شخصی با این و آن دیگری داشته باشم.
آشنایی چند ماهه ام هم با نام آقای قراگوزلو از طریق خواندن مطالب آقایان خسروی، فرد و شفیق و خانمی که متأسفانه نامشان خاطرم نیست، در باره ایشان
در سایت مجله هفته و نیز دیدن کامنتهای زیر نوشته جات ایشان به توصیه دوستان بوده است و لاغیر. چند کامنتی هم که تازگی ها زیر چند نوشته ایشان گذاشته ام صرفأ برخورد به نحوهً «تعامل» و فرهنگ برخورد غیرمارکسیستی - غیردمکراتیک کامنت گذاران حامی ایشان به انتقادات و کامنتهای انتقادی بوده است. وگرنه در نوشته جات ایشان چیزچندان تازه و ناگفته و نانوشته شده های هزاران بار تکراری وجود ندارد که نیازی به نقد و تحلیل داشته باشد و من از پرداختن به آن سر باز زده باشم
۴۹۴۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : هر دم از این باغ بری می‌رسد،تازه تر از تازه تری می‌رسد.
تمام این جنگ و جدلها بخاطر دو دیدگاه متضاد راست و چپ می‌باشد.آقای قراگوزلو معتقدند: " مارکسیسم کلاسیک و به یک مفهوم مارکسیسم ارتدوکس با نظریه‌ پردازی‌های لنین، تروتسکی، لوکزامبورگ و بوخارین تکمیل شده و به اعتبار پایه‌های علمی‌اش، قوت نظری و قدرت انقلابی اش را حفظ کرده است., از سازمان یابی‌ کارگری ، ۶.لنینیسم در معرض نقد لوکزامبورگ".
این یک تحریف تاریخی‌ و نداشتن صداقت سیاسی است. تروتسکیسم و لینینسم
دو قطب مخالف یکدیگر بوده و هستند و همانطور که تیتر مقاله با "لنینیسم در معرض نقد لوکزامبورگ" اشاره می‌کند جریانی در مخالفت با لنین، جریانی در مخالفت با انقلاب سوسیالیستی اکتبر ، نفی تمام مبارزات انجام شده بوسیلهٔ بلشویک‌ها ، نفی تمام پیشرفتهای انجام شده در جهان سوسیالیسم در گذشته و نفی تمام حکومت های ملی‌ ، مترقی و مستقل ( کوبا ،ونزوئلا،بولیوی، نیکارگوئه ...) و جنبش‌های آزادیبخش و ملی‌ در تمام جهان است.
(...هر چه فکر کردم در نیافتم که در کجا و کدام یک از مقالاتم از این دولت های مرتجع و حتا اردوگاه شرق دفاع کرده ام...سازمان یابی کارگری ۸- خود سازمان دهی )

مشی تروتسکیسم حاضر نیست بپذیرد که با در دست داشتن قدرت سیاسی می‌توان سرمایه داری را کنترل و در جهت منافع ملی‌ انقلاب را تکامل داد.حمله آقای قراگوزلو و تروتسکی به به انقلاب اکتبر ( ناکام ماندن بلشویک ها ) و برنامه‌های اقتصادی "نپ" در همین حواشی هاست . در ایران هم همین سیاست را دنبال میکنند که اگر یک حکومت ملی‌ ,چه به رهبری سرمایه داری ملی‌ و چه بوسیلهٔ حزب طبقه کارگر بعد از به قدرت رسیدن , قادر نیستند مسائل اقتصادی ،اجتمایی و فرهنگی‌ را تعدیل و یا حل کنند.
آقای قراگوزلو ظاهراً از لنین پشتیبانی‌ میکنند ولی‌ تیتر مقاله‌ها با نقدی بر لنینیسم شروع میشود !
همین جریانات فکری آموزگاری چون آقای قراگوزلو باعث شده که تمام طرفداران ایشان چاوز را "چاوز خان" ، فیدل کاسترو را "دیکتاتور" و حکومت پینوشه را برتر از حکومت ملی‌ سالوادار آلینده بدانند و از اینکه ایشان گوشه چشمی به حکومتهای چاوز ،ارتگا ، مورالس و کاسترو داشته اند ناامید و حسرت زده شوند !
راحت بگویید که ما همان سوسیال دموکراسی‌های نوع اروپایی و بهتر از همه نوع اسکاندیناویایی آنرا میخواهیم .اگر اینطور است لطفا خود را مخالف جمهوری اسلامی ندانید چون با ابزارهای مبارزاتی اینگونه سوسیال دموکراتها خراشی هم به سلسله جبال جمهوری اسلامی وارد نمیشود و بهمین خاطر ترتسکیست‌ها در ایران آزادند و میتوانند کتابهای خود را چاپ کنند و در خیابانها با خیال راحت رفت آمد کنند.
۴۹۴۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : ایوب ر

عنوان : حقیقت و واقعیت
رفیق تابان گرامی
با سلام و خسته نباشید
من اولین بار است که در سایت شما کامنت می نویسم. اگر ضرورتی در کار نبود هرگز دست به این کار نمی زدم. این ضرورت ناشی از شفافیت است و لزوم این مهم که همه رفقا و دوستانی که این مقاله و سایر مقالات آقای قراگوزلو را خوانده اند و با کنایات مبهم مواجه شده اند درجریان قرار بگیرد. به نظر من وقت آن رسیده است که دیپلماسی مافیائی را کنار بگذاریم. در این دیپلماسی حساس ترین مسائل سیاسی از زبان یک" مقام آگاه " که معلوم نیست کی هست بیان می شود. حالا من برای شفافیت (توسه یافتگی سیاسی) چند نکته روشن را روشن تر می کنم. هرچند بر این باورم که هر که اندکی در چپ ایران مطالعه داشته باشد همه این اشارات را می داند.
&.دو کتاب "چشم انداز و تکالیف" و " در دفاع از مارکسیسم" را ایرج آذرین نوشته است. کتاب اولی در چپ ایران متهم به دفاع از تفکر نئوتوده ایسم شد و کتاب دوم نقدی است به حزب کمونیست کارگری و شخص منصور حکمت که با طرح برنامه "حزب و قدرت سیاسی" از سوی آقای آذرین و دوستانش به" بلانکیسم" متهم شد.
&. جزوه"ایران در عصر بحران و انقلاب" دو سال پیش منتشر شد. از سوی اتحاد سوسیالیستی کارگری. می توان در سایت این سازمان آن را خواند.
تا این جا فکر میکنم که اشارات کامنت گزاران محترم آقایان و خانم ها ساسان و باران و پرسش و مدعی و نون و باد و یاشار و محمود دهخدا روشن شده باشد.
& ماجرای تریبون مارکسیسم به دوران ضربه خوردن دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب باز می گردد. در این تریبون مقاله ای بی نام منتشر شد که در آن مانند بازجویان رژیم اسلامی دانشجویان دربند را به یک حزب سیاسی خارج کشور منتسب می کرد
&. نا قهرمانان و فاکتی که از فیلم خانه سیاه است جان لوکاره آورده شده است از نامه منصور حکمت است. حکمت این نامه را خطاب به آذرین نوشته است. عین این نامه در اینترنت موجود است و رفقا و دوستان میتوانند مراجعه کنند و بخوانند.
& اصطلاح سلبی اثباتی هم که مرتب در کامنت های خانم هلاله میم تکرار میشود برگرفته از ادبیات سیاسی منصور حکمت است. مانند اصطلاح سناریوی سفید و سیاه.
رفیق فواد
می خواهم نتیجه بگیرم که این کامنت ها هیچ ربطی به خود مقاله ندارد و فقط نوعی پلمیک دو سه جریان سیاسی است. که مقاله آقای قراگوزلو را به کیسه بوکس تبدیل کرده اند. آنان می دانند که این سایت پربیننده تریم سایت چپ ایران است و مقالات آقای قراگوزلو هم بسیار خواندنی هستن در نتیجه اینجا را به محل تسویه حساب خود مبدل کرده اند.
خواهش من این است که برای روشن شدن خوانندگانتان و برای اینکه در دام این جو سازی ها نیفتند به این تذکرات توجه کنند. البته آنچه من گفتم نه افشاگری بود و نه دربرگیرنده نکته تازه ای بود.
با تشکر از اینکه این کامنت را درج می کنید
۴۹۴۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : !!
از اخبار روز تقاضا میشود که به آخرین خط کامنت باران پس از "نترسید نترسید ماهمه باهم هستیم"،شعار "مرگ بر دیکتاتور،مرگ بر دیکتاتور" اضافه شود که این جمله افتاده سهل‌انگاری خود باران است.
۴۹۴۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : " نترسید ، نترسید ما همه باهم هستیم ..." (!)
طپیدنهای دلها ناله شد آهسته آهسته
رساتر گر شود این ناله ها ، فریاد میگردد
دلم از این خرابیها بود خوش زانکه میدانم
خرابیها چو از حد بگذرد آباد میگردد (فرخی یزدی)

مقاله را با هر زوری بود خواندم"منظورم همین مقاله بر یونان و ایران اشگ مریز"بود. نویسنده همانند پزشگی مینمود که کنار بیماری نشسته و دردهای او را به طور کامل شرح میدهد ، بیمار هر لحظه غمگین و ناامید ، دردمند ، افسرده و درمانده از زخمهای بر گرفته از جامعه بخود میپیچید تا لحظه ای که بر او مسجل میشود ، دیگر کار از کار گذشته و امیدی به زنده ماندن نیست ، دیر یا زود میمیرد ! ...
در دفتر پزشگ هم , ترنم نوای شاعری توانا بر آهنگ"شبانه" که برای زندگان مرده و یا مردگان زنده سروده شده بگوش میرسد...

کوچه ها باریکن
دکونا بسته س
خونه ها تاریکن
طاقا شکسته است
از صدا افتاده تار و یا کمونچه
مرده میبرن کوچه به کوچه
....
.....
جماعت من دیگه حوصله ندارم
به خوب امید و از بد گله ندارم
گر چه از دیگران فاصله ندارم
کاری با کار این قافله ندارم .....
...
کوچه ها باریکن...

ولی‌ واقعیت همان شرایط خواسته شده نبود چون در آنسوی جویبار سیل خروشان جوانان دختر و پسر، زنان و مردان سال خورده و میان سال می‌‌سرودند : ...
" نترسید ، نترسید ما همه باهم هستیم ..." (!)
۴۹۴۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : پرسش

عنوان : کدام دمکراسی؟
سلام !
این چه نوع «دفاع از دمکراسی» است که«رفیق مانند چند مقاله سال گذشته دلخور شود و از رفیق تابان و همکارانش بخواهد کامنتها را مسدود کنند و همه را در خماری بگذارند.». نه محترم عزیز ، اسم این کار را هر چی می شود گذاشت غیر از « دفاع ازدمکراسی»
چه انتظار بیهوده که در یک کامنت باید تحلیل داد و مقاله نوشت. وظیفه کامنت اظهار نظر کوتاه در باره تناقضات و کمبودها و ایرادات مقاله و برخورد کوتاه به کامنت های دیگر است.
چرا بعضی ها بجای «اول یک سوزن به خود..» فقط به دیگران «جوالدوز»می زنند. من با اجازه «باران» و «ساسان» بگویم که اصلأ موردی از منشویسم در مواضع آنان، خصوصأ ساسان، ندیدم. اینان از دمکراسی و حق آزادی دفاع کرده اند اما خودمانیم ببینیند چگونه مورد تهمت و افترا فرار می گیرند و هیچ کدام از متولیان «دمکراسی» هم برخوردی با آن نمی کنند و بقول خود ساسان، برعکس با افترازنان همراهی می کنند و تحریف و تخریب پشت تحریف و تخریب........
۴۹٣۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : نون باد

عنوان : وای وای وای
وای وای وای امان از دست شما بارانیان و ساسانیان .
باران و ساسان شما که یادتن هست یکی دو سال پیش بود یک اطلاعیه در آمد اسمش "ایران در عصر بحران و انقلاب" که تویش از این ها میگفت " مانند هر دوره‍ی بحران جهانی سرمایه داری در تاریخ صد و پنجاه سال گذشته جهان، دوره جدیدی بالقوه آغاز شده است، و پس از گذشت نزدیک به چهار دهه از بحران عمومی کاپیتالیسم جهانی در دهه‍ی ۱۹۷۰، بار دیگر دوراهی سوسیالیسم یا بربریت را در برابر بشریت گشوده است" . شما چی یکی دو سال پیش یادتان رفته بود که تو این بحران عمومی کاپیتالیسم جهانی دولتهای سوسیال دموکراسی سوئد هم این دور و ورها هستند.حالا تازه یادتون افتاده ؟
حالا حرفهای تازه راه سومتون فقط برای استفاده تو پروژههای ضد "قره گوزلو" یی هست
یا راست راستکی از یکی دو سال پیش چرخیدین و تازه حالی شدین که به به راه سوم هم هست که ندیده بودینش
یا این که همون یکی دو سال پیش چون دوراهی بربریت و سوسیالیسم مد روز بود شماهم قسمش می خوردید ؟
زنهار زنهار زنهار
۴۹٣۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

    از : روزبه ک

عنوان : ایران و یونان و مصر و....
رفیق مان قراگوزلو در یک سلسله مقاله مستند به آمار و تحلیلی و سیاسی اقتصادی به پشتوانه تئوری سوسالیستی کارگری به مقایسه ای معتبر و ارزشمند میان اوضاع و احوال این کشورها دست زد. کاری دشوار که من با وجود مطالعه مقالات زیاد در این موارد به کونه های مشابه مواجه نشده ام. این تلاش ستودنی است. اما ما چه می کنیم؟ مشکلات شخصی و ایده ئولوژک و حزبی و سکتاریستی خود را در یک سری کامنت هائی که کمترین ربط مستقیم و غیر مستقیم با مقاله ندارد کپی پیست می کنیم و شاد و خندان از این عمل انقلابی و از اینکه عقده هایمان را سر یک نفر و در جائی پرخواننده خالی کرده ایم حس خوب و رضایت بخشی به ما دست می دهد. خوب اگه این طور است از رفیق باید تشکر کرد که این امکان را برای خودنمائی بعضی دوستان فراهم میکند. من در این کامنتها در مورد همه چیز خواندم الا تحلیل یا نقد اقتصاد سیاسی و این که سیاستهای نولیبرالی چه بر سر مردم آورده است. فقط مانده یک دوست در مورد مسابقه واترپولو هم اظهار فضل کند.کاری نکنیم که رفیق مانند چند مقاله سال گذشته دلخور شود و از رفیق تابان و همکارانش بخواهد کامنتها را مسدود کنند و همه را در خماری بگذارند.
من با اشتیاق منتظرم ببینم این آقایان مدعی و منتقد می خواهند چه بنویسند. خدا وکیلی من حاضرم مقاله وعده داده شده باران را شخصن توزیع کنم. باران جان! منتظر باشیم؟ کی؟ به زودی محال؟
۴۹٣۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست