یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

خداحافظی با چپ، سلام بر چپ! - فواد شمس

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : اروان کیانی

عنوان : روحانی تلویحا موسوی را ابوسفیان خواند و خواستار توبه ی موسوی و کروبی شد!
همینمون کم مونده بود! حسن روحانی جدیدا یک سخنرانی کرده که فقط باید آن را خواند تا به ماهیت این شخصیت پی برد! توی این سخنرانی ضمن یاد کردن و مفتخر بودن از جنایت های صورت گرفته توسط خمینی و همچنین ضمن هندوانه گذاشتن زیر بغل خامنه ای، آمده و تلویحا موسوی را ابوسفیان و عامل اصلی فتنه خوانده و گفته که راه برگشت این افراد توبه ی ایشان می باشد. (این یعنی ای جوانان جمارانی که برای شرکت در نمایش انتخابات و در دفاع از حسن روحانی داشتید بر سر و کله ی هم می زدید، برید کشکشان را بسابید. کلیدی که بهتان نشان داده شده است، کلید بیت عظما بود، نه کلید حصر موسوی و کروبی)

به هر حال، دکتر(!) حسن توی این سخنرانی گفته: "چرا اشتباه یک نفر، دو نفر و یا یک گروه را کش می‌دهیم؟ در حالی که پیامبر که همه چیز ما از اوست با همه رفتارهای برادرانه داشت و در حالی که منافقین را می‌شناخت در کنار سفره پیامبر می‌آمدند و حتی با ابوسفیان هم که همه فتنه‌ها از او بود رفتاری برادرانه داشت پس باید گذشت داشته باشیم و به فکر اهداف بلند آینده باشیم." او در ادامه می گوید: "باید کمک کنیم از مشکلات و اختلافات عبور کنیم و مشکل را افزون نکنیم یعنی آنها که آماده بازگشت هستند راهشان را تسهیل کنیم چون توبه برای همه است."

دکتر(!) حسن در ادامه میگه:" دشمنان تصور انتخاباتی سرد و بی‌رمق و حداقلی را داشتند و بعضی از دوستان گاهی می‌گفتند انتخابات حداقلی خواهد بود پس دشمن یک جور فکر می‌کرد و دوست یک جور ناامید بود اما خدا با دلها چه کرد و رهبری با تدبیرش چه نتایجی را به بار آورد. مقام معظم رهبری قدم به قدم جامعه را هدایت کردند و چه فضای بانشاط و حضور پررنگی ایجاد شد. این انتخابات رشد فکری و خرد جمعی بود و شاهد حضور همه در صحنه بودیم و در واقع این بیعت مجدد با امام (ره)، انقلاب، آرمان‌های بلند انقلاب، اهداف و منافع ملی بود."

حالا ماجرا جالب تر از این هم میشه: قضیه اینه که سایت هایی که مثلا باید حامی موسوی و کروبی باشند همگی غلاف کردند و با گذشت مقدار زمان کافی برای پوشش این خبر و اعتراض به آن، صدایی ازشان نیست.

تو رو خدا ببین دنیا به کجا رسیده، آنهایی که مثلا وظیفه یشان دفاع از موسوی و کروبی است، دارند عملا فروش موسوی و کروبی را به معنای تمام و بمنظور بازگشت به بالین خامنه ای به انجام میرسانند و ما که از ابتدا با اینها زاویه داشته ایم باید بنشینیم و از این دو شخص دفاع کنیم!!!

آهای مردم زود باور ایران! از این شیادان اصلاحطلب حکومتی آبی گرم نمی شود. اینها برای بازگشت به قدرت، حتی حاضر به فروش موسوی و کروبی هم هستند. دیگر ببینید با مخالفان اصلیشان چه ها کرده و می کنند.

نتیجه گیری با شما!


http://noteak.blogspot.de/
۵۵۹٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۲       

    از : سیاوش فدائئ

عنوان : باز هم خواهیم آموخت ...
دوست گرامی فواد عزیز:
۱ - ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که جنبش سبز به خواست «رای من کو» دست نیازید و آنچه که در ادامه اعتراضات ۸۸ بوقوع پیوست خود را از جنبش سبز فرا رویانید و به یک جنبش اعتراضی ضد دیکتاتوری و ضد اصل ولایت فقیه که دقیقآ طبقاتی بود تبدیل شد. هر جنبشی با اعلام شعارهای درخواستی و جایگاه طبقاتی و رهبران آن مورد شناخت قرار می گیرد! جنبش سبز توسط رهبری آن به سکوت کشانده شد و در نهایت آنچه از این جنبش اعتراضی باقی مانده بود در سال ۶۲ همراه با نمایند آن آقای عارف با زدوبند در بالا به پای حسن روحانی سلاخی شد!.

۲ - جای بسیار خوشحالی است که شما آقای بهزاد کریمی را نمی شناسید ولی وقتی از شخص و سازمانی فاکتی آورده میآورید، بهتر که کمی هم از برنامه و سیاست های آن شناخت داشته باشید. به طور مثال این پراکراف ارزش خواندن دارد.
« به دعوت بنیاد اولاف پالمه، شهر استکهلم در روزهای چهارم و پنجم فوریه شاهد برگزاری "کنفرانس اتحاد برای دموکراسی در ایران" بود. در این کنفرانس غیرعلنی که بدون حضور خبرنگاران برگزار گردید. هر چند عمده‍ی شرکت کنندگان را اشخاص نه چندان موثر و شناخته شده‍ی سیاسی تشکیل می دادند، اما چند چهره سیاسی شناخته شده نیز در میان آنها حضور داشتند؛ عبدالله مهتدی (حزب کومله‍ی زحمتکشان ایران)، عباس حجری (حزب دمکرات کردستان ایران)، بهزاد کریمی (سازمان فداییان خلق ایران - اکثریت)، حسن شریعتمداری (اتحاد جمهوری خواهان) محسن سازگارا (شورای راه سبز امید) و شهریار آهی (مشاور ارشد رضا پهلوی)، بعلاوه چندین روزنامه نگار، فعال سیاسی و کوشنده‍ی حقوق بشری.»
شاد باشید
۵۵۹٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۲       

    از : فواد شمس

عنوان : ادامه پاسخ ها
به الف باران: خوب شما جمله ی آخرتان تکلیف همه چیز را روشن کرده است. قطعا سوالاتتان هم همان جا پاسخ داده اید. در جایی که مقاله ی آقای جزایری به صراحت می گوید شاید روزی چپ در کنار مجاهد و سلطنت طلب جبهه تشکیل دهد. اما اگر پاسخ من را بخواهید به سوالات به نظرم نیاز به بازخوانی چپ داریم به صورت خیلی جدی امیدوارم در یک فضای آرام تر و بدون تنش این بازخوانی را انجام دهیم.

به سیاوش فدایی: من هم در مقاله ا مشخصا نام سازمان و افراد را آوردهام و مخاطبم هم مشخص است. در مورد شماره ۱ شما هم خود کسی که نام بردهای باید پاسخگو باشد من اطلاعی ندارم. در مورد شماره ۲ هم خوشحالم این واقعیت را پذیرفته اید که مردم به امید تغییر رای داده اند. اما این رای از نظر من معنای گستردهای داشته است و مردم در آینده هم نشان خواهند داد روابط با هسته ی سخت قدرت چگونه خواهد بود.


به احمد احمدی: خوب نه چپی در ایران وجود دارد نه تغییر یحاصل شدهاست نه چیز دیگری از نظر شما.. پس دیگر بحثی باقی نمی ماند از نظر شما. ممنون از توجه شما

به فریبرز ستاری: خوشحال می شوم مصادیق پرخاشگری من را بنویسی.... البته قبول دارم احساسی است نوشته ام. چون از دل یک دغدغه در می آید. از دغدغه ی یک جوان که در ایران زنگی می کند و به تغییر امید دارد و تلاش خودش را در حد خودش می کند. قطعا احساسات هم در این جا نقش آفرین است. از نظر شما هیچ فرصتی برای چپ وجود ندارد. هیچ چپی نمی تواند شکل بگیرد. هیچ کاری هم نمی شود کرد. پس چه کنیم؟ شما فضایی را ترسیم کرده اید که انگار همه چیز تمام شده و ما بای برای چپ نداشته مان سوگواری کنیم. اما من خوش بین تر از این حرفا هستم. به نظرم باید آرزو کرد . باید آرمان داشت و برایش همتلش کرد وگرنه من هم اندازه شما می دانم فضا چی است...
۵۵۹۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣۹۲       

    از : فریبرز ستاری

عنوان : شعار نتیجه سحرش بود، بگذار تا صبح دولت عملش بدمد
جناب آقای شمس زحمت کشیده مطلبی احساسی - پرخاشی تحریر کرده ودر آن بر تمامی گوشه و زوایای چپ و رویکرد انتخاباتی آن شوریده تا شاید خاطرش را آسوده تر سازد. نظردهندگان یا با نیش قلم طعن و یا برخورد از بالا پاسخ شمس را دادند و یا اینکه بزرگان از رویکرد کلی نگری خود حرکت کردند. امیدوارم طعن و تمسخر هموندان در میان چپ ها کم و کمتر شود
من از میان مطلب رفیق سطری را که جان نوشتارش است را نقد میکنم. شمس نوشته:« باید از این فرصت برای متشکل کردن چپ استفاده کرد». از رفیق شمس می پرسم که این تحلیل است یا طرح آرزوی شخصی. رئیس جمهور یازدهم آقای روحانی که پیروز شد برخی از چپ های مشارکت خواه از مرحله یاس به امید گراییدند. تغییر خوبی است؛ اما با شتاب و تعجیل همراه است. من نمی دانم این یافته رفیق از کدام وجه عملکرد حاکمیت نسبت به ایجاد فرصت برای فعالیت چپ حرکت کرده است. حال تصور کنیم که آرزوی محال رفیق شمس ممکن شود باوجود تفرقه و تشتت جریان چپ در خارج و داخل کشور از یکسو و بافت اجتماعی - فرهنگی مردم دینمدار کدام تشکل چپ قابلیت اجرایی دارد. اگر منظورش تشکل صنفی باشد علیرغم تحول در طبقات اجتماعی بویژه کارگران و مزدبگیران امید به ترغیب آنها می باشد. تجربه ایجاد تشکل صنفی حزب توده در این حوزه قابل توجه است. ولی در مورد تشکل حزبی؛ چپ ایران راه دشواری پیش رو دارد وباید بر موانع خود ساخته و دولت ساخته غلبه نماید.احزاب چپ اروپایی در این حوزه خاکی از آن است که عصر حزب سراسری به پایان رسیده و ایام احزاب کوچک و ائتلاف است . برای برخی از احزاب کمونیستی اروپایی انتخابات عملی تاکتیکی است . اما در ایران خودمان چه خواهد گذشت. آقای روحانی رئیس جمهور را باید در چارچوب قانون اساسی پاردوکسیکال جمهوری اسلامی بررسی کرد. نهادهای انتخابی و نهادهای انتصابی . رفیق شمس در داخل کشور هستند و دقیق تر از همگان آن را حس می کند. از روحانیت پیشگی و رئیس جامعه روحانیت بودن و دوست دیرین رهبر بودن آقای روحانی که بگذزیم . پای موضوع حدود و اختیارات رئیس جمهور منتخب توسط نهادهای انتصابی به میان می آید. امیدوارم روحانی آرزوی رفیق شمس را حداقل در حوزه ایجاد فرصت برای تشکل چپ فراهم آورد که اگر چنین نشود وی باید به اراده گرایی برای ایجاد تشکل چپ استفاده نماید. که محالتر از آرزمی محالش است.
۵۵۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣۹۲       

    از : احمد احمدی

عنوان : "آب در خوابگه مورچه گان" و "وقتی شیپور از سر گشادش نواخته می شود"!
سرکار فواد شمس،
روی سخن من در این کامنت شما و اساسا فقط کسانی است که از این چپ "بریده اند" و در پی راه یابی های دیگری هستند.
۲۹ کامنت برای مقاله شما!
هر یک از "پیشوایان" جنبشی که خود را چپ می نامد، این تعداد کامنت برای مقالات خود بدست آورد، یک هفته جشن و پایکوبی برقرار خواهد کرد. اینرا می گویم، تا شما بدانید که این "چپ" کجاست و چه می کند.
من تابحال بارها نوشته ام، و خوشبختانه دوستان اخبار روز نیز آنرا درج نموده اند که این "چپ" جریانی ارتجاعی و ضد بشری بیش نبوده است.
این چپ، هیچ تفاوتی با "هادی غفاری" ندارد و همانقدر که امروزه هادی غفاری "عینکی" و "لیبرال" شده است، دست از چماقداری برداشته است، حقوق بگیر شده و و و...این چپ نیز با تاثیر گرفتن از کسانی چون "خاتمی" و سایر "اصلاح طلبان" جمهوری اسلامی، استحاله یافته است، و حقوق بگیر شده است...و در خارج فقط در غم تعداد "بازدید کنندگان و کامنت نویسندگان" مقالات خود است و طوفان در فنجان برپا می کند.
این چپ، چپ شیعه، "جمهوری اسلامی ِ در تبعید"، چپ خامنه ای، چپ ِ در خود پوسیده، چپ بی هویت، چپ بی خواسته، چپی که موتور حرکتش فقط "خشم انقلابی" است، چپی پر از نفرت از بر باد رفتن هویت "زندانی سیاسی" و از همه جا مانده...چپی "چپک" شده، چپ ِ کلنگی، چپی که از همان آغاز "شکل گیری" اش ریشه در بورژوازی لیبرال بزدل و بقول مارکس "روسپی" داشت...این چپ، پیر و فرتوت شده و همانگونه که پدرانشان هیچ نقشی در این جهان نداشتند، عمرش بپایان رسیده و تا پنج یا ده سال دیگر هیچ اثری از آن بجای نخواهد ماند...

شما از کدام چپ سخن می گوئید؟
ایراد در خود شماست. در زندان جغرافیائی ایران، چیزی بنام چپ وجود ندارد و بهتر است برای بنیانهای چنین چپی تلاش نمائید.
بنظر من، در تحلیل خود از انتخابات زیاده روی کرده اید. آقای روحانی، یک "روحانی" است. بیت رهبری، همان پنتاگون ایرانی است که حالا پس از بررسی اوضاع ایران، به این نتیجه رسید که جناح دیگری، بویژه بخاطر اوضاع بین المللی، باید "راه" را ادامه بدهد. هیچ اتفاق دیگری نیفتاده است. من این "انتخاب" را در کامنت دیگری براحتی پیش بینی کرده بودم.

من هنوز هم نمی دانم که آیا این انتخابات نیز واقعی بوده و رای ها نیز واقعی بوده اند. شما یقین دارید؟

آیا شما به دموکراسی معتقد هستید؟
تمام این چپهای وامانده، همه ی آنها، امروزه همه دموکرات شده اند. آنها دیگر وحشت دارند خود را کمونیست بنامند و نام چپ و دموکرات تزئین بخش خواسته های ناخواسته و ناروشن آنهاست. هرکسی آرزوئی دارد و نام آنرا دموکراسی گذاشته است. یکی از "پیشوایان" با سابقه این جریانات چپ، که سردرگم اوضاع می باشد ادعا کرده بود که رژیم "چراغ خاموش" جلو می آید و نمی توانیم در مورد این رژیم تحلیل بدهیم. وی آرزوی روی کار آمدن رفسنجانی را بعنوان نماد دموکراسی در سر داشت و با حذف وی، سراسیمه، حیران و دستپاچه شده و ادعا نمود که کودتا شده است.
اما دموکراسی واقعا چیست؟
دموکراسی همان "حکومت اکثریت بر اقلیت " است و بس.
اما هیچ جامعه دارای اکثریت نیست. هر جامعه ای از اقلیتها تشکیل شده است. در اینجا حتی مقصود من از اقلیت، اقلیت های قومی نیست.

دموکراسی، همان شکل دیگری از فاشیسم و کمونیسم می باشد. چشمهایتان را باز کنید: جنبشهای کنونی در جهان، عموما جنبشهای جوانان و زنان، دموکراسی را مورد هدف خود قرار داده اند و نوید "تغییر" را می دهند.
بقول یکی از دوستان فرزانه ی من، قرن پیش، قرن محاکمه ی فاشیسم و کمونیسم بود، قرن کنونی قرن محاکمه ی دموکراسی است.
چپی که هنوز در حال و هوای دموکراسی های "اوبامائی"، "مرکلی" و جرج بوشی است، از هم اکنون فاتحه ی خود را خوانده است و فقط بازیچه ی کسانی چون روحانی خواهد شد.
چشمهایتان را خوب بمالید و نگاهی به اطراف خود بیندازید: جنایات کنونی در جهان، جنایات دموکراتهاست.
آیا افشای شارلاتانیزم دموکراتها در مهد آن - همانجا که مجسمه اش اسهال گرفته است - هنوز نتوانسته است که شما را بیدار کند؟

رژیم حاکم بر آمریکا نیر رژیم ولایت فقیهی است. من نیز بعاریت از یکی از دوستانم، این جوامع را جوامع "یو-اِس- عربستانی" می نامم. جمهوری اسلامی نیز یک رژیم "یو-اِس- عربستانی" است.
من در این کامنت قصد ارائه ی هیچ راه حلی را ندارم. من خواهم تردید هستم. تردید در همه ی بنیادها!

در ایران، باید مترصد شروع جنبشهای جدیدی بود. روحانی "منتخب" قصد ایجاد تعادلی میان جناحهای مختلف رژیم را دارد و بس.

اینکه وی چقدر بتواند به این تعادل دست یابد جای بسی تردید است. باید دیدی سیاسی از اوضاع داشت. حواله کردن "تغییر" به روحانی همان خطائی است که نسل من، نسل خواهان تغییر، همه چی را به "رهبران زندانی سیاسی" واگذار کرده بود.
تعادل نیروها در ایران نشان می دهد که روحانی نه تنها توان هیچ تغییری را ندارد، بلکه بعنوان عضوی از جامعه ی پنتاگونی ِ بیت رهبری، خواهان ایجاد تعادل برای حفظ رژیم است.
آرامش کنونی در ایران موقتی خواهد بود و باید آماده ی استقبال از شورشهای جدیدی بود.
۵۵۹۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۲       

    از : سیاوش فدائی

عنوان : آموختیم ...
با سلامی گرم فواد عزیز؛
۱ - مقاله شما را با نگرانی دنبال می کردم و فکر می کردم که منظور شما از چپ، ما کمونیستها را شامل شود. اما در ادامه مطلب وقتی به اسم بهزاد کریمی رسیدم نفسی راحتی کشیدم و بعد دانستم منظور شما از چپ چیست!. همان نئولیبرالهایی که لباس چپ پوشیدند. به این مطلب توجه کنید.
تیم اعزامی به «کنفرانس اتحاد برای دمکراسی» منعقده در حومه استکهلم پایتخت سوئد به رهبری آقای بهزاد کریمی با گماشتگان امپریالیستهای آمریکا و اروپا، نشستی را در بروکسل که بوی تعفن آن همچنان مشام هر انسان آزاده ای را می آزارد، برگزار کردند.
۲ - مردم ایران به خاطر شرایط سخت اجتماعی _ اقتصادی خواهان تغییر هستند و به هر کسی که از تغییر، عدالت، شرف و انسانیت سخن بگوید رای خواهند داد ولی آقای حسن روحانی نمایند شرف، انسانیت و عدالت نیست.
۵۵۹۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۲       

    از : الف باران

عنوان : بهتر نیست برویم همه چیز را از عصر حجر دوباره شروع کنیم ؟!
ما هنوز روی کلمه چپ معما داریم . هرکس بهر شیوه و روشی‌ که دوست دارد چپ را تعریف می‌کند انگار چپی در سطح ملی‌ و جهانی وجود نداشته و ندارد و ما باید به انتظار تولد چپی خود ساخته در ایران باشیم . "خداحافظی با چپ و سلام با چپ" چه معنی‌ دارد ؟ آیا چپ موجود در ایران بخاطر ندادن رای به آقای روحانی باید بگور سپرده شود و برای تولد چپی که با موازین جنبش سبز ( نرمش سبز ) سازگاری دارد جشن گرفته شود ؟ بهتر نیست برویم همه چیز را از عصر حجر دوباره شروع کنیم ؟!
پاسخ به مقاله را آقای جزایری بخوبی داده است و راجع به "سلام بر چپ ی" که بعدا تولد خواهد یافت بهتر است سخنی گفته نشود.
۵۵۹۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۲       

    از : فواد شمس

عنوان : پاسخ به آقای پورنقوی
با سلام خدمت آقای پورنقوی
ممنون از توجه شما .. واقعیت آن است که وقتی یک سازمان نشریه و ارگان رسمی اش به مراتب خواننده ی کمتری از یک سایت عمومی که به هر نحوی تداعی کننده مواضع آن سازمان ( هر چند نه تمامی آن ) باشد. در ذهن هر خواننده ای این تداعی صورت می گیرد که مواضع سایت عمومی مواضع رسمی آن سازمان است. انصافا بعد از دیدن کامنت شما گشتی در سایت کار آنلاین زدم. و باید بگویم که آن گونه که اخبار روز به مسابقه تند روی افتاده است کار آنلاین این گونه نیست. اما چه سود که قطعا اخبار روز صدها برابر کارانلاین خواننده دارد و بسیاری همچون من مواضع این سایت را با مواضع سازمان شما تداعی می کنند. سردبیر سایت اخبار روزهم یکی از نیروهای تاثیر گذار سازمان شما است و اتفاقن در این انتخابات گویا گرایش این بخش از نیرو ها هژمونی هم پیدا کرد. در هر صورت به دلیل آن که اخبار روز تاثیر گذار تر است در ذهن من هم این گونه تداعی شد.
اما به هر صورت نقد شما وارد است باید در قرار دادن نام "نشریه کار" در این جای مطلب دقت بیشتری می کردم. و ممنون از این که این تذکر به جا را به من دادید.
۵۵۹٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۲       

    از : فواد شمس

عنوان : پاسخ به آقای بهزاد کریمی
با سلام خدمت آقای بهزاد کریمی
ابتدا تشکر میکنم از توجه شما به مطلب من، نقدهای شما به نوشته را قطعا مورد توجه قرار می دهم تا در آینده این ایرادات به نوشته ها و کنشگری سیاسی ام وارد نباشد.
اما در مورد موضع شما. من فضا را این گونه نمی بینم. من دعوا را نه بین بالایی ها که اتفاقن بین بالا و پایین می بینم. اگر قرار به شکل گیری دوگانه ای هم بود دوگانه ی خواست پایینی و نا توانی بالایی است. ازاین منظر به نظرم همان قدر که می شد به رفسنجانی و خاتمی رای داد به روحانی هم می شد رای داد. رای ما معنایش نقش آفرینی دوباره مردم بود. فشار از پایین.
الان هم به نظرم بازخوانی کردن مواضع گذشته و نقد کردن آن اصلا عجولانه نیست. مطمئن باشید رقبای سیاسی چپ از انواع راست ها بگیرید تا ملی مذهبی ها و اصلاح طلبان برای آینده سیاسی خود در دولت روحانی برنامه ریزی کرده اند. در این جا جای چپ خالی است. اتفاقن وقت تنگ است باید لااقل به این ضرورت که در فردای ایران باید سیاست ورزی کرد پی ببریم. در گوش ای ماندن و حرفای کلی زدن حتی اگر آن حرفا درست هم باشد و یا همه چیز را موکول کردن به دگرگونی عمیق بهنظرم واقع بینانه نیست. قطعا من به گذشته چپ نه برای تصفیه حساب که برای درس گرفتن نگاه می کنم. گذشته ای که با تمام فراز و فرود هایش گنجی است از تجربیات که نسل جوان ما باید از ان بهره ببرد.
در انتها باز هم از این که مطلب مورد توجه شما قرار گرفت و وارد دیالوگ شدید تشکر میکنم و دست شما را به گرمی می فشارم
۵۵۹٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۲       

    از : فواد شمس

عنوان : ادامه پاسخ به کامنت ها
در ادامه پاسخ ها برخی از کامنت ها را در یک جا پاسخ می دهم. اما کامنت آقای بهزاد کریمی چون مخطاب خاص من در این مقاله بود و آقای پورنقوی که به عنوان نماینده سازمان مطبوع شان در این جا حضور دارند را جداگانه پاسخ خواهم داد.

پاسخ به آشنا: متن شما شامل سخنانی است آن چنان تکراری شده است، که معنی خود را هم از دست داده است. به جز خط آخرش که باید همواره تکرار شود باقی متن واقعا حوصله سر بر است. اما قطعا من هم موافقم که باید به سمت سازمان دهی نیرو ی اجتماعی مورد نظر خود برروید. امیدوارم گام های عملی در این زمینه بردارید.

پاسخ به اروان کیانی: قطعا باید از این حق شهروندی خودمان به راحتی نگذریم. نکته خیلی کلیدی است که برخی می خواهند ما خودمان بدون هیچ مقاومتی از حق رای مان بگذریم. قطعا من هم نگفته ام که تنها ۴ سال یک بار بیاییم رای بدهیم. اتفاقن نقدی که به چپ وارد است این است که انقدر دچار بی عملی می شود که سر هر ۴ سال یادش می افتد با "افشا" انتخابات حضور خود را اعلام کند. در ضمن قطعا ما تحریم کنندگان را خائن نمی دانیم. در بدترین حالت اگر هم نقدی داریم بهشون آناست که عمل شان تاثیر مثبتی نداشت. یا مردم با آنان همراه نشدند. اما الان مسئله دقیقا این است که چپ ورای این انتخابات چه رای داده چه رای نداده باشد. باید از فرصت پیش آمده استفاده کند.

پاسخ به الف. رسمتی: به هر صورت دلیل آن ایناست که هیچ جریان و سازمان شناخته شده ی چپی فرصت فعالیت در داخل کشور نداشته است. خوب بیاییم پیش فرض شما را بپذریم. رای ندادن ما و از آن بدتر کنار کشیدن ما از مناسبات موجود در جامعه منجر به چه اتفاقی می شد؟ آیا نئولیبرالیسم را شکست می دادیم یا نئولیبرالیسم هارتری در قالب نظامی گری بر سر کار می آمد؟ حرف این است که چپ انقدر خودش را به حاشیه کشانده است که هیچ تاثیری در مقاومت در مقابل نئولیبرالیسم ندارد. اما مسئله رای دادن مردم در خرداد ۹۲ نه رای به حسن روحانی که رای به حضور دوباره مردم در صحنه بود همان نقش آفرینی پایینی ها.. الان وقت آن است که چپ در این بازی شرکت کند.

پاسخ به سیاوش چشم آبی: مثال خوبی زدی.. متاسفانه نیروهای خوب وخوش فکر چپ انقدر درگیر حاشیه شده اند که درگیر مسائل کم اهمیتی شده اند. راه کارگر نمونه بارز این مصداق است. انقدر از متن تحولات جامعه ایران دور مانده اند که درگیر حواشی کوچک خود شده اند.

پاسخ به سعید: اتفاقن احیای سازمان برنامه و بودجه دقیقا به نفع طبقات فرودست است. خوب است بدانی که سیاست نئولیبرالی مقررات زدایی از اقتصاد است. حذف سازمان برنامه و بودجه در دوران احمدی نژاد در راستای سیاست های نئولیبرالی صندوق بینالمللی پول بود. اگر روحانی واقعا همین یک کار را بکند و سازمان برنامه را احیا کند در کوتاه مدت به نفع طبقات فرودست است و ارزش رای دادن به آن را داشت.

پاسخ به بابک ساده: واقعا سوالات دفعه قبلت را متوجه نشدم.. اما در مورد این بحثی که کرده ای.. ارجاعت می دهم به این گزارش خودم در مورد نوع پراکندگی آرا در این انتخابات. و در مورد بحث آخرت.. مطمئن باش از آن ۱۳ درصدی که می گویی به جرات می توان گفت اگر انتخابات یک هفته دیرتر برگزار می شد و فضای خیابان های شهرهای بزگ ادامه پیدا می کرد باز در انتخابات شرکت می کردند. اما اگر هم به خواست نیرو های چپ از شرکت در انتخابات سرباز زده اند. به نظرم به جای این که من پاسخ گو باید باشم. سازمان ها و گروه های چپ باید پاسخگویشان باشند که خوب حالا چه؟ الان راهکار چیست؟ خلاصه این که من شاید لحنم تند بوده باشد در مطالبم که البته لازم می دانم اندکی تند باشد تا شاید به کسانی بربخورد و وادار به فکر کردن بشوند. اما هیچ گاه هیستریک به چپ حمله نکرده ام...
اینم گزارش من در مورد نحوه پراکندگی آرا:
http://haashieh.ir/?p=۱۵۳۱
۵۵۹٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست