از : mohsen tajfar
عنوان : خراسانی
خراسانی عزیز چنانچه یکی از داستان های خراسانی بزرگ رابخوانم لذت بردم لیکن درسخن خلیق علیرغم شباهت های ظاهری با یاوه های امبر یالیستی بوبر حقیقتی علمی وجود دارد که تر انگیز است(کی شعر تر انگیزد خاطر چو حزین باشد)
۵٨۴٣٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۲
|
از : محسن درزی
عنوان : بهرام خراسانی عزیز ، چرا نوشته شما رو دوست دارم !؟
بهرام خراسانی عزیز ، چرا نوشته شما رو دوست دارم !؟
۱_توانأی نظری در مورد موضوعی که واردش شدید،دارید.۲_برخوردتان چه در مفهوم چه در محتوا،یاری دهنده به بحث و بحث کنندگان است. ۳_برخورد نقد کنندگی تان با آقای خلیق هم انسانی و هم بی تعارف است. ۴_ بر هر حل بحث رو نبسته اید،،،که یعنی حرف آخر رو زدهاید.۵_ ۶_ ۷ و،،،، اما حرف آخر مطلب طولانی بود،،،ولی چون برایم کشش داشت خواندم. یک شوخی هم بکنم :(چون از من نام بردید ، خوش خوشانم شد)ببخشید در بحث جدی شوخی کردم. (ترک عادت،،،چی؟) پیروز باشید!
۵۷٨٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۲
|
از : البرز
عنوان : تبادل نظر و گفتگو
گرچه با آقای معمار موافقت کامل دارم بر اینکه دعوت به مناظره پسندیده تر است، از دعوت به مطالعه. پس از مناظره، طبعا کسی که کم آورده، خود نیاز به مطالعه را حس خواهد کرد.
اما ناچارم به آقای بهبودی پیشنهاد کنم، اگر قصد ایشان از نوشتن در بخش «نظر شما» تبادل نظر و گفتگوست، شایسته است، که ایشان نوشته خود را قبل از ارسال برای انتشار مطالعه کند، و اگر خود توانست متوجه منظور و هدف نوشته شود، قطعا و یقینا مطلب ارسالی مفید فایده زحمتکشانی، که ایشان اخیرا به جهان بینی شان گرویده اند، نیز خواهد بود.
۵۷٨۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۲
|
از : برزویه طبیب
عنوان : اینکه خودش دگماتیسم محض است
به اقای پهرنگ گرامی : من اقای خلیق را هرگز به ریاکاری متهم نکرده ام کلام من اجباری بودن حرکت او ست . شما و یا هرکس دیگری نمیتواند اغتشاش فکری را تئوریزه کند مگر اینکه مغشوش سخن پگوید . از طرف دیگر قبول یا رد مارکسیسم نیازی به مطالعه کامل ان ندارد ولی بحث تئوریک چیز دیگری است . مثلا اقای مسعود معمار میفرماید یک دولت سوسیالیستی نشانشان بدهیم .ولی این مغلطه کامل است . اقای خلیق ادعا نکرذه است که سوسیالیسم موجود پیروزمند نداریم پس تئوری مارکس باطل است ( حتی این ایراد گیری هم بی پایه میبود )ایشان ادعا کرده اند انقلاب سوسیالیستی انجام نشده . آیا اقای خلیق در تمام عمرشان نام کمون پاریس را نشنیده است ؟ البته که شنیده ولی چطور میتواند ادعا کند که انقلابات مورد نظرمارکس اتفاق نیفتاده است ؟ اگر این مغشوش نیست پس چیست ؟ من نیز اعتقاد ندارم که گفته های مارکس ایه قران است . ولی کسی که ادعا میکند تغییراتی در طبقه کارگر صورت گرفته ، قبل از هر حکمی باید اثبات کند که این تغییرا ت چه بوده و چرا نظریات مارکس را باطل میکنند ،وگرنه من هم حکم میدهم که از زمان نوشتن مقاله اقای خلیق ، همین چند روزه ،تغییرات دیگری در طبقه کارگر روی داد که نظریات مارکس را اثبات میکند ! ایا شما به من نخواهید گفت داداش حرف مفت نزن ؟چه تغییراتی و چراو چگونه ؟ از طرف دیگر نه مارکس ونه انگلس نه هیچ انقلابی دیگری به احترام و تمجید نیازی ندارد مخصوصا که مرده باشند. اتفاقا این بهترین و آخرین ترفند است که اعلام کنیم مارکس بزرگترین متفکر تاریخ بوده ولی هرچه گفته فقط به درد قرن نوزده میخورد، بدون اینکه حجتی در غزت او و یا عتیقه شدن افکارش بیاوریم ، .فقط حکم صادر میکنیم و اسمش را می گذاریم مبارزه با دگماتیسم . اینکه خودش دگماتیسم محض است . برزویه طبیب
۵۷٨۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۲
|
از : میم حجری
عنوان : پسا مدرنیته هم واقعیت، هم ایدئولوژی
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۰/۱۱/blog-post_۷۳۶۲.html
۵۷٨۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : بیراهه زدن
اصولأ نقد و استدلالی در کامنتها نیافتم بجز تحقیر مخالف و یا اسطوره ای دیدن باورها.
اگر آقای خلیق ذکر کرده که پیش بینی کارل مارکس اشتباه بوده جای بحث ندارد اینکه تحلیل نیست بلکه فاکت تاریخی است٫ کسی که قبول ندارد میتواند امروز در جهان یک کشور سوسیالیست مد نظر مارکس را نام ببرد. یا طبقات کلاسیک را در جامعه امروز بشکل شفاف معرفی کند ٫ جوابش دو سه کلمه بیشتر نمیشود و ایرادات برطرف میشود و آقای خلیق هم بطور حتم از شما تشکر میکند. در دنیای امروز کریستف کلمب ها دیگر به کشتی و سالها درد و رنج سفر برای کشف سرزمینها نیازی ندارند . اولین نقشه آمریکا در موزه بدرد هیچ جهانگرد و تاجر و شهروند نمیخورد فقط بدرد موزه میخورد که بیاموزیم هر چیزی زمان حالی داشته است.
اما در مورد تاریخ چپ و مارکسیسم اگر شبهه ای دارید که ایشان درست درک نکرده یا کم اطلاع است. در دنیای امروز ممکنترین کار دعوت به مناظره است نه دعوت به مطالعه.
۵۷۷۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۲
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : دیالک تیک استثناء و قاعده
حضرت البرز.
خیلی ممنون از بردن نام انگلس.
برای درک این مسئله به دو نکته بهتر است که اشاره شود:
دیالک تیک خاستگاه طبقاتی و پایگاه طبقاتی
خاستگاه در این دیالک تیک تعیین کننده ی پایگاه است.
شیوه زیست تعیین کننده شیوه تفکر است.
به همین دلیل «طرز تفکر در کاخ و کوخ یکسان نیست» (فرویرباخ)
ولی پایگاه طبقاتی توده ای و هومانیستی می تواند تحت شرایطی به دلیل استقلال نسبی اش از سالوادور آلنده ی اشراف زاده، سوسیالیستی سرسخت پدید آورد و از پینوچه فقیر زاده، فاشیستی.
نکته دیگر شناخت افزاری است که از برتولت برشت به میراث مانده است:
دیالک تیک استثناء و قاعده
برشت کتابی تحت این عنوان نوشته است که مسعود بهبودی بدبخت هنوز بختیاری خواندن آن را نداشته است.
در دیالک تیک استثناء و قاعده تعیین کننده قاعده است.
ولی همیشه استثنائاتی تحت شرایط معینی و نه بدون دلیل وجود داشته اند و وجود خواهند داشت.
ولی تعیین کننده نیستند.
وجود استثناء ها قاعده را بی اعتبار نمی سازد.
طبقاتی بودن شعور به قدری است که با تحلیل شعر و قصه و تابلو و سمفونی و غیره هر کسی می توان به جهان بینی او و نتیجتا به پایگاه طبقاتی او پی برد.
ما آزموده ایم در این باره بخت خویش.
اما در رابطه با اشارات دوست خردمندمان «خنگ»:
حق با شما ست.
شعور مسعود بهبودی هم از خوانندگان زباله های امپریالیستی بیشتر نیست.
از چه شما چه پنهان که مسعود بدبخت دهها سال از عمر خود را صرف خواندن و تماشای این زباله ها کرده است و اخیرا به جهان بینی زحمتکشان رسیده است.
مارکسیسم ـ لنینیسم اما چیزی از جنس خورشید است.
فقط باید نشان توده داده شود تا به حقانیت بی چون و چرایش وقوف حاصل کنند.
از شما چه پنهان که توده های زحمت بطور «غریزی ـ طبقاتی» این ایدئولوژی را دارند و عملا نمایندگی می کنند.
ولی دریغا که سگ ها از همه نوع، آزادند و سنگ ها از همه نوع، در بند (سعدی)
۵۷۷٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۲
|
از : بهرنگ ایرانی
عنوان : فرصت نقد
آقای برزویهء طبیب،سلام.
قبل از هر چیز،باید عرض کنم که نه من خودم را در جایگاهی می بینم که وکالت آقای خلیق را بعهده بگیرم و نه ایشان احتیاج به چنین مدافعی دارند.بعلاوه من در هیچکدام از اظهار نظرهایم هم نیت دفاع تمام و کمال از دیدگاه های خلیق و سازمان متبوعش را نداشتم و اساسا از نظر حقیر قرار گرفتن در یک رابطهء مراد و مریدی پسندیده نیست.این که ایشان بدون مطالعه کافی تعالیم مارکس ،این تعالیم را کافی نمی داند و یا از منظر نگاه شما گویا به شکل مصلحتی تن به چنین کاری داده است هم دیدگاهیست و قابل احترام .ولی به نظر شما چند درصد از کسانی که ادعای مارکسیست بودن داشته و دارند ،آثار مارکس را بطور کامل مطالعه کرده اند و سپس مارکسیست شده اند؟من در صحبت آقای خلیق نه تنها بی احترامی نسبت به مارکس را ندیدم،بلکه نوعی اعتراف به اینکه ایشان انسانی با نبوغ است را هم می شد دید.این نقل قول منتسب به مارکس که :"من هم خود را مارکسیست نمی دانم" در حقیقت پاسخی منطقی است برای رد ادعای "پایان ناپذیر بودن مارکس" و ایجاد فرصت برای نقد اندیشه های مارکس.حتی اگر فرض کنیم که فردی با داعیه نقد این اندیشه دست به چنین کاری بزند ولی به خوبی قادر به انجام این کار نباشد.منطقا نبایداز منظر پیغمبر دانستن مارکس ،با او از این که اجازهء نقد کردن را به خود داده،به مثابه مجرم برخورد کرد.(که بعضی از دوستان چنین می کنند) مگر مارکس محصول نقد دیالکتیکی هگل نیست؟شاید بعضی ها فکر می کنند نقد دیالکتیکی تنها تا زمان مارکس یا فقط برای اندیشه های کسانی غیر از مارکس،مشروعیت دارد؟من باشما همعقیده ام از این که می گویید،آقای خلیق بدلیل برخی از مواضع سیاس اش قابل نقد است. بعنوان مثال مواضع ایشان در ارتباط با تحولات لیبی یا اختلاف مواضع ایشان قبل و بعد از انتخابات ۹۲ از نظر من نمی تواند قابل تایید باشد.ولی این که ایشان امروز ریاکارانه و صرفا برای جلوگیری از گسستگی تشکیلات متبوعش چهره اش را آگاهانه می خراشد،برایم قابل قبول نیست .چرا که با دقت در مواضع قبلی ایشان می توان پیش بینی مواضع فعلی را کرد.اتخاذ چنین مواضعی برای من خیلی تعجب آور نبود.فقط در این نوشته با صراحت بیشتر و بدون پرده پوشی نظراتشان را مطرح کردند. که به گمانم و بقول آقای خراسانی ،از این بابت،به نوعی شایستهء تحسین هم هستند.با سپاس
۵۷۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۲
|
از : الف رستمی
عنوان : موضعگیری سیاسی یا بحث فلسفی
جدا از اشکالات و نقصان ها در سخنان خلیق، آنچه می توان و باید بر آن دست گذاشت این است که صحبت های او بیش از هر چیز یک موضعگیری سیاسی است. بهرام خراسانی هم متاسفانه به نوعی همین کار را تکمیل می کند.
اساسنامه های مصوب سازمان فدائیان اکثریت از وفاداری به ماتریالیسم دیالکتیک شروع کرده و تا آخرین کنگره به ترکیب نا روشنی از مارکسیسم و دیگر اندیشه ها رسیده است که تا آنجا که به یادم هست هنوز بهره گیری از مارکسیسم در آن برجسته دیده شده است.
اکنون رهبر سازمان فدائیان اکثریت با قرن ۱۹ امی خواندن مارکسیسم (دقت کنید که قرن بیستم هم نمی گوید و بدین ترتیب لنینیسم و انقلاب اکتبری هم در کار نیست) و غیر قابل استفاده شدنش در این روزگار، بینشی را زیر سئوال ببرد که بکارگیری آن در اسناد پایه ای سازمان در کنگره مورد تصویب قرارگرفته - حتما نظر شخصی است و در این سازمان مجاز است - و هیچ چیزی هم به جای آن نمی گذارد و حتی متوجه هم نیست که نمی گذارد. (تصور کنید بر اساس صحبت های خلیق رهبر اکثریت بخواهید برنامه آموزشی برای اعضا و کادرها بنویسید و به اجرا بگذارید تا این بی مبنایی روشن شود. )
به نظر می رسد ایشان به جای ارتقای اندیشه های لازم برای بکار گیری در جهت اهداف سازمانی، مشغول رقابت و مبارزه با احزاب و سازمان های دیگری است که از قضا به اندیشه سوسیالیسم علمی شان وفادار مانده اند. باید دید دلیل این موضعگیری سیاسی چیست؟ چه فشاری از جانب آن ها وجود دارد که خلیق را به زدن ریشه ها وامی دارد؟ آیا براستی اینهمه ندامت نامه های پی در پی، انسجام سازمانی، ارتقای سطح تحلیل ها و برنامه های سیاسی و جذابیت برای گسترش پایگاه اجتماعی به اکثریت داده است، یا هر روز که می گذرد به پراکندگی بیشتری دامن می زند که در دور بعد با ندامت ها و نوآوری های بی پشتوانه جدیدی توجیه می شود؟
۵۷۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۲
|
از : عیسی صفا
عنوان : پاسخ
آقای بهرام خراسانی ! بهروز خلیق از موضع یک محقق دانشگاهی در باره مارکسیسم ـ لنینیسم حرف نزده است . وی به ایدئولوژی رسمی احزاب کمونیست حمله کرده است. او در تلاش است برای « اتحاد چپ» که با مرزبندی با کمونیسم فعالیت می کند، محمل تئوریک درست کند. او به ایدئولوژی سابق خود و سازمانش پشت کرده است ، ولی آیا فداییان اکثریت با کنار گذاشتن مارکسیسم ـ لنینیسم که از نظر شما آیه های بی بو و بی خاصیت هستند ، درشناخت اوضاع جهان و ایران و موضع گیری واقع بین تر شده اند؟ به بیانیه های آنان در مورد روحانی و خوش بینی بی پایه آنها در مورد تعییر شرایط سیاسی ایران نگاه کنید. فکر می کنید چرا بخشی از این سازمان پای همکاری به قول خود آقای خلیق با « نئو کانها» پیش رفته است؟ حتما شما نام این سقوط به جهنم را هم واقع بینی وجدا شدن از دیدگاه « آیینی» می دانید !
۵۷۷٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۲
|