سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آوازه‌خوان نه آواز
شرم رقیه دانشگری و مسئولیت فردی
- مهدی اصلانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : دامون سروی

عنوان : دادگاه کوتوله ها
کوتوله ها در میان جمعیتند اما دیده نمی شوند. هستند . آدم های قدبلند اما از همه سو دیده می شوند. کارهایشان زیاد دیده می شود. از همین رو همیشه نقل مجلس اند.کارشان نمود دارد چه خوب چه بد. لگد کوتوله ها در زیر ، بی اینکه دیده شود، کار می کند. لگد به هر سو.کوتوله ماندن درد جانکاهی ست. «در این طبیعت نابکار چرا فقط قد بلند ها دیده می شوند؟ چرا نباید دادگاهی باشد تا آنها محاکمه شوند؟ گردنشان را بزنند آنوقت مثل ما کوتوله می شوند.این را می گویند عدالت البته قانونش را هم کوتوله ها بنویسند .»
کوتوله بودن، آنها را وادار می کند فریاد بلند تر از دیگران بکشند. فریاد، شاید جبران کوتاهی قد باشد.
۶۱۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : احد الف

عنوان : گفتن حقیقت مشکل بیان واقعیت مشکلتر است
پاسخ به چند نفر از دوستان
بار دیگر سلام به همه دوستانی که دست به قلم در راستای اگاه سازی همه دوستان قدیمی و جدید البته اگر باشند می زنید.
دوستان و رفقا و هم وطنان عزیزم با عرض سلام و ادب
اینجانب مشتاق بودم عده زیادی از دوستان در این بحث مشارکت می کردند ولی دلیل عدم مشارکت ان دوستان را می دانم زیرا به عنوان یک وکیل تحصیل کرده در رشته بین اللمل و مطالعات شخصی در بعضی مسایل می دانم وقتی یک اقلیت بخواهد با دادن شعار عدم دخالت در سیاست و دخالت اشکار در یک صد سال گذشته تاریخ کشورما که اکثر دوستان مطلع می باشند و اکثر رسانه ها وب سایتها و امکانات رسانه ای خارح کشور را تا حدودی در اختیار دارند و باز هم در اکثر سخنرانیها و رادیوها و تلویزیون ها و وب سایتها وقتی از عدم مشارکت در سیاست سخن می رانند حق دارند در اینگونه بحث ها کنار بنشینند تا تماشا گر باشند.وقتی منافع این افراد در زمان ستم شاهی کاملا در نظر گرفته می شد از وزیر گرفته تا وکیل و از اقتصاد همه در اختیار این افراد یا حامیان انها بودند هیچ اعتراضی شنیده نمی شود ولی وقتی منافع انها به خطر می افتد اسمان را به زمین می دوزند و به هر کاری که انسانی یا غیر اخلاقی هم باشد اقدام می کنندو درسازمانهای غیر مذهبی و مخالف سرنگونی نظام ددمنش اسلامی مشارکت جدی و حتی انها را رهبری می کنند و بعضی سازمان های چپ را نیز تحت سلطه در می اورند باشد و بماند
در مورد پاسخ به این دوست عزیزمان که از ایران اقای محمد براتی نوشته اند که هواداران اکثریت در ایران بخاطر تلاش اقای فرخ نگهدار سالم ماندند دوست عزیزم و فرزندم شما به لینگ زیر مراجعه کنید و شهدای سازما ن را با نام و شغل و تحصیلات و محل تولد وسن همه اطلاعات انها را می توانید مشاهده کنید رژم انسان کش و ادمخواز ملایان به هیچ کس رحم و ترحمی نشان نداده و نمی دهد اینجانب از دست این ادم خواران فرار کرده ام می دانم چه گذشت و چه می گذرد
لینگ لیست جانباختگان سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)

http://kar-online.com/node/۶۸۲۰

در مورد پاسخ به دوست عزیزم که شاید هوادار حزب توده هم باشند باید بگویم که جنبش چپ ایران مدیون ترجمه های اثاری که بعد از نقلاب ۵۷ در اختیار چپ ها قرار داده می باشد و من شخصا در مورد عملکرد رهبران حزب توده در مورد جاسوسی مشکلی ندارم زیرا کسانی که اساسنامه حزب توده و فدائیان اکثریت را در سالهای اوایل انقلاب را مد نظر داشته باشند می دانند فصلی بود بنام انترناسونالیسم طبق این ماده همکاری با احزاب دیگر از نظر ملاها که خودشان امروز اسلام عزیز را حهانی می دانند و می خواستند صادر بکنند و اجلاس های مختلفی با نام های گوناگونی سالیانی ایست با هزینه کردن بیت المال بر گذار می کنند ان جاسوس پروری و دخالت نیست ولی همکاری حزب توده با اتحاد شوروی سابق جاسوسی بوده است از نظر من حرف جنابعالی در مورد حزب توده و ماجرای انها صحیح است و اکثر سخنان شما از نظر من درست می باشند فکر میکنم شما بجای اینکه بحث را ناقص می گذاشتید مطلبی که من دوست داشتم ان مطلب برای اینده ایران کشورما و جوانان اینده و امروز مفید می باشد را پی می گرفتید بهتر می شد
من یقه اقای نگهدار را هم نگرفته ام سئولاتی مطرح است که اگر ایشان بخواهند نظر می دهند اگر نخواهند ایشان در هیچ دادگاه رسمی نیستند که مجبور به ان کار باشند. ضمنا دوست عزیز اقای اصلانی در مصاحبه با BBC and VOA هیچ کس را لو نداده اند و اعتراف رسمی هم نکرده اند اصل ادامه مطرح بحث من این بود و هست که دوستان عزیزم فرزندان رشید و شجاع ملت ایران:
هر سازمان و حزب که در اینده تشکیل می گیرد باید از اساس بر اصول صداقت و انسادوسjی بدور از فرقه گرایی باند بازی قدرت خواهی و مقام پرستی و عدم خود محور بودن باز بودن به اعضا برای انتقاد کنار نگذاشتن اندیشه های مخالف و احترام به همه افراد در سطوح مختلف و از همه گذشته راستگویی و همراه صداقت و اجازه دادن به جوانترها و تغیر در هر سه یا پنج سال در ارکان های مختلف بر گذاری انتخابات ازاد عدم باند بازی و پشت هم خنجر زنیهای خطر ناک و بطور کلی شفاف بودن رمز موفقیت یک تشکیلات می باشد و اگر حزبی یا سازمانی می خواهد نظر اعتماد مردم ایران امروزی را جلب کند نباید به دنبال تسخیر قدرت سیاسی باشد باید بدنبال اگاه کردن و متشکل کردن توده های مردم از همه طبقات باشد .
مگر مارکس حزب تشکیل داد ؟ مارکس هر گز به تاسیس حزب هیچ نوشته ای ندارد و مانیفست را نمایندگان کارگران از وی خواستند تا مارکس برایشان بنویسد مارکس هر گز روشنفکران را نماینده طبقه کارگر نمی دانست و ندانست و بقیه ماجرا....
مارکس مگر ننوشت ساختار نظام سرمایه داری در نهایت ان دو راه در پیش دارد باید یک راه را انتخاب کند یا راه سوسیالیسم یا راه بربریت که باید در مورد مفاهیم و توضیح سوسیالسم بحث جدی انجام شود که جایش اینجا نیست.
خلاصه نوشته و انتقاد من از دوستان در یک جمله ساده خلاصه می شود که یک تشکیلات زمانی موفق عمل خواهد کرد که از پایین با درک درخواستهای اکثریت مردم برنامه برای متحد و انسجام اهاد مردم به دست مردم و کمک به مردم اتخاذ کند حال که عمری از ما سپری شده است زمان فعالیت ما به سر امده است ولی زمان گرچه برای ما به تاریکی گذشت ولی اینده از ان شما جوانان عزیز و شما ملت غیور و صبور جوانان ایران فرداست
ایرانی با فرهنگ ایرانی و ایران با شجاعت شما مردم ایران از داخل و خارج ایران بدست شما مردم با وحدت و اتحاد خو اهید توانست اگر ما هم طلوع خورشید ازادی را شاهد نباشیم ولی من به شما قول می دهم اینده ایران از ان ایرانیان با فرهنگ ایرانی نه عربی خواهد بودو تنها یک برگ تاریخ مانده که برگی تاریخ کشورما به رنگ سیاه و با قلم خون همه اعدام شدگان و جان باختگان راه ازادی ملت ایران نوشته شده است شما باید در روزها و ماه ها شاید چند سال دیگر ورق دیگری در تاریخ کشورمان بزنید و بعد لذت چشیدن ازادی را برای تمام عمر خودتان بچشید. که اینده از ان شما است و بس.
۶۱۲٣۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : رشده فرهنگی نیچه

عنوان : کوچک باش و عاشق
بیان اشتباه و اگاهی بر ان رشد شخصیتی واگاهی میطلبد . این روش را در خود تمرین کنیم ! روش های اخوندی و فتوا دادندر مورده مسایل دورانش بسر امده,,,,,,
۶۱۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : محمد براتی

عنوان : جناب آقای مسعــودخان معمار
جناب آقای معمار نمیدانم چنــدسال داری ودر کجا زندگی میکنی؟ خارج یا درایران؟ لیکن، من در ایران زندگی میکنم، ۲برادر و۴پســرعمـو وتعــداد دیگری از اقوام دور ونزدیکم طرفدار پروپاقرص سـازمان اکثریت بوده اند، اطمینان داشته باش دایی جان ناپلئونی صحبت نمیکنــم، منکه در اداره اطلاعات و...نیستــم که مدرکی یاچیزی... بدهــم، مضافا" صحبت های فامیلی و دوستانه درکوچــه وبازار که صورت جلسه تهیه نمیکننــد! دوست من، ونیــزشما به اطراف خود درهمان سالها وبعدتر بنگرید، آیادیده اید مثلا" حزب توده عضو جدیدی را گرفتــه باشــد؟ من برخورد نداشتــم،
بگذریم،درهمین کامنتها به نوشته آقای احد الف بنگرید که چگونه یقــه آقای فرخ نگهــدار را گرفتــه است، درحالیکه من چنین فکرنمیکنــم وبسیاری را دیده ام که دعا بجان همین آقای نگهــدار میکننــد که او همچون همتایش در مجاهـدین عمل نکرده... بلکه رفتار پختــه اش باعث شــده جوانان طرفدار سازمان چریک های فدایی خلق اکثریت همچون طرفداران مجاهدین کشته نشوند، وباز من هرگز زنده ماندن آقای نگهــدار را دلیل بر همکاری ایشان با نظام شاهنشاهی نمیدانــم، همانطوریکه دلیل زنده ماندن مسعود رجوی درحالیکه ۵نفر از سران مجاهدین اعدام شدند، ۵تن از سران مجاهدین که با اطمینان میشود گفت: گوهرهایی بودند که درتاریکی درخشیدند. آری، همانطوریکه زنده ماندن مسعود رجوی درآن سالهای تاریک دلیل اش دوندگی، رایزنی برادرش کاظم رجوی ودرنهایت پاپیش گذاشتن افراد با نفوظ فرانسوی و...بود حتما" دلیــل زنده ماندن آقای فرخ نگهدار هم دلایل خود را دارد که ازجمله جوان بودن ایشان وترس شاه از سازمان های حقوق بشری و مطبوعات می تواند یکی ازآن دلایل باشــد...متاسفانه اتفاقاتی درکشورمان افتاده که اگرمن وشما تا عمر داریم ۲۴ساعتــه را برفرض محال مطالعه کنیم، همــه ی آن چه که نوشته شده را نخواهیم توانست بخوانیم،.. موفق باشی دوست من،.
۶۱۲۱۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : کوروش اعلم

عنوان : این همه کینه وخشونت از کجا!
آقای اصلانی،مصداق بارز کینه جویی وانتقام خواهی است!نفرت، خشونت،انتقام و کینه جویی در مقالات ومطالب ایشان همیشه موج میزند!آقای اصلانی ،شما تنها کسی نیستید که داغ وشکنجه جمهوری اسلامی را بر تن دارید!!!من خود از این داغ ودرفش جسمی و روحی بی نصیب نبودم! فرض را بر این میگذاریم که همان گروهها وجریاناتی که از فردای پیروزی انقلاب علم مخالفت وجنگ را با رژیم اسلامی برداشتند،پیروز شده وقدرت را در دست میگرفتند!باور دارم ایران ،کامبوج دیگری میشد وآن گروهها پول پوت های ایران!آقای اصلانی!بقول یکی از دوستان که در نوشته خود ،پای مطلب شما نوشته در فاجعه انقلاب همه ایرانی ها سهیمند! این انقلاب "شلیک در گاو دانی تاریخ"بود وهمه ملت ونیروهای سیاسی در آن نقش داشتند.جالب اینجاست که همه گروهها ی سیاسی ار قول مردم ایران قلم فرسایی میکنند! کجاست این ملت! این عقب مانده ناهوشیار !!!این ملت که احمدی نژاد ۸ سال لایقش بود!کجاست این ملت!به تماشای جان کندن انسانها،هزار هزار به میدان می آید ودر صف سبد کالا از سر وکله یکدیگر بالا میرود!و شما نیز با ترویج خشونت و انتقام ،نماد همین ملت عقب مانده ، هستید!ملتی که نتواند ببخشد، نتواند خود را از خشونت تهی کند ونتواند مدارا را پیشه نماید، محکوم به عقب ماندگی ودریوزگی است!جامعه و فرهنگ ما خشن وخشونت طلب است!من از ضمیر آقای اصلانی سخن میگویم:دیر نیست روزی که بر سر هر تیر چراغ برق،آخوندی را از روده هایش آویزان شده ببینم!!! آقای اصلانی ،حرف دل شما مگر نه این است؟ و توده ای واکثریتی هم بی نصیب از این تیر چراغ برقها نخواهند بود!!!باور کنید اگر میدانستم وباور داشتم که گره کار مشکل مملکت اینست،هم امروز زیر علم آقای اصلانی ،سینه میزدم!!! چه خوب ودرست گفت آقای ملکی:زمان انقلاب مردم در خیابانها شعار میدادند"تا شاه کفن نشود،وطن وطن نشود"!شاه کفن شد ولی وطن وطن نشدو حالا هم میترسم تمام آخوندها وتوده ای واکثریتی کفن شوند ولی باز وطن وطن نشود!چرا؟ لطفا به این چرا پاسخ دهید!
۶۱۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : kurosh mohajer

عنوان : نظر من !
به نظر من در شکل گیری نظام جمهوری اسلامی و استبداد دینی کم یا بیش همه روشنفکران باید شرمسار باشند . به جرات میتوانم بگویم که که در آن دوران بعد از انقلاب کسی اعتراضی به اعدام های انقلابی و دادگاه های صحرایی نمیکرد .چپاول اموال خانواده های ثروتمند یهودی و بهایی و توهین و تحقیر به آنان جایی برای دلسوزی در کل جنبش چپ نداشت. کسی به اعدام های وحشیانه روسپیان اهمیتی نمیداد. . وقتی اتحادیه کمونیست ها لیست ساواکی ها را در کتابی چاپ کردند و چه فجایعی برای بسیاری از خانواده ها بوجود آمد کسی اعتراضی نکرد. آیا همه آن چند هزار نفر شکنجه گر بودند. در رقابت قدرتگیری بین بورژوازی لیبرال و طرفداران امام روشنفکران چپ یا دنبال خمینی افتادند و یا مثل ما پیکاری ها که هیچ حمایتی از لیبرال ها را جایز نمی دانستیم در عمل به غالب شدن جناح ارتجاعی تر کمک کردیم. شعار «علیه حزب جمهوری / علیه لیبرال ها زنده باد پیکار تود ها « » چپ روی مطلق بود. جالب اینجا بود که تهیه اسلحه و کمک مالی گرفتن از رژیم بعث حتی توسط کومله و گروه های دیگر چپ در کردستان محکوم نبود اما کوچکترین حمایت تاکتیکی از لیبرال های وطنی خیانت محسوب میشد. چپ روی کودکانه ٬ خود بزرگ بینی نا بجا ؛ عدم شناخت درست از شرایط جامعه. توازن قدرت ٬ سیاست های خارجی ... تمامی این فاکتو رها در اشتباهات و تصمیم گیری های فاجعه آمیز روشنفکران ایران نقش داشت به نظر من حتی اگه حزب توده و اکثریت موضع اصولی نسبت به جناح ارتجاعی رژیم داشتند باز هم به علت عدم همکاری و انسجام در جنبش چپ ٬ توانایی گرفتن قدرت در جنبش چپ وجود نداشت.
۶۱۱۹۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : در جواب آقای احد الف
سوالات مستقیم خود را میتوانید مطرح کنید و آقای نگهدار هم میتواند پاسخ دهد.
اما من به مسائلی که اشاره کردید نظر شخصی خود را میگویم ا. در مورد پرورش یافتن در بستر مذهبی این یک واقعیت تاریخی است که اکثریت ساکنین ایران مسلمان بودند و اکثر روشنفکران تحصیلکرده در خارج هنگام حکومت قاجار و رضاه شاه از طبقات مرفه جامعه بویژه درباری و آیت الله ها بودند .۲. در مورد سطح تئوریک نه سازمان ادعای برتری داشت و نه در سطح تئوریسین های موجود در دنیا بود ضعف تئوریکی واقعیتی انکار ناپذیر است ۳. ضعف سازماندهی هم قابل انکار نیست و یک سازمان چریکی برای اولین بار پا به فعالیت علنی میگذاشت و انتظار بیش از آن دور از منطق است ۴. من با سیاست سازمان از ۵۸ تا ۶۱ موافق نیستم اما اتخاذ مشی سیاسی و غیرمسلحانه سازمان را کاملأ درست میدانم ۵. در مورد مسائلی همچون همدستی یا همکاری با حکومت در کل نه به شک و تردید در مورد اشخاص ربطی دارد نه تئوری های چگونه جان سالم بدر بردن آنها از زندان. خیلی ها جان سالم بدر بردند از جمله خود آقای اصلانی زمانی که لاجوردی به کسی رحم نمیکرد ٫ همه سیاستگذاری گاهأ درست و گاهأ نادرست سازمان از باورهای ایدئولژیکی و تئوریکی ناشی میشد که بر طبق آن طبقه خرده بورژوازی بنمایندگی خط امام لیبرالها را که جاده صاف کن امپریالیسم میدانستند سرکوب کرده و آنوقت بطور اتوماتیک در صف اردوگاه سوسیالیسم در برابر اردوگاه امپریالیسم قرار میگرفتند و احزابی که این جمهوری رو به شکوفائی را در مسیر( راه رشد غیر سرمایه داری ) چه نظری چه با ترور و مسلحانه ٫ خدشه یا مانع ایجاد میکرد در صف ضدانقلاب جا میگرفت. برخورد شخصی با رویدادها هم مانع از ریشه یابی اصولی میشود هم به تئوریهای توطئه و مافیائی منتهی میشود. ۶. بدون بررسی و شناخت چرائی اعمال هر چیز گنگ و سوال برانگیز را هم که اضافه کنید از جمله لو دادن محل سکونت مادر جزنی ٫ یک پازل سردرگم و هیولا هم میتوان ساخت ٫ شما مطمئن باشید که نه تنها محل سکونت مادر جزنی بلکه آدرس تک تک همه در وزارت اطلاعات موجود است از رضا پهلوی تا رجوی . ۷. در مورد تغییر نظر آیت الله خمینی یا فرمان عزل آیت الله منتظری و نقش مرموز احمد خمینی یا هاشمی باید گفت ٫ البته من جسارت نمیکنم و خودم را مورد خطاب قرار میدهم آنجا که در فیلم مارمولک ایشان میگوید : « پسر خریت خودت را بگردن خدا ننداز» ٫ آیت الله خمینی در باطن همان بود که مانیفست ولایت فقیه را نوشت حال از نظر سیاسی باید خود را با شرایط جامعه تطبیق میداد مبحثی است معمول و کاملأ سیاسی. حال اگر احزاب سیاسی از پتانسیل رهبری ایشان برای اسقاط سلطنت پهلوی بعنوان تنها امکان موجود وقت سود جست نیز معمول و کاملأ سیاسی بود. مشکل از آنجا شروع شد که همگی اتحادشان بر پایه سرنگونی شاه شکل گرفته بود و بعد از آن فاقد اشتراکات منسجم و برنامه دار بود هر کسی ساز خود میزد و در روند سست و شکننده و ژله ای هیچ اتحاد پایداری شکل نگرفت حزب الله هم بپشتوانه مذهب و رهبر خودی دست بالا را داشت. پروژه اتحاد اکثریت و حزب توده چنان حزب الله را غافلگیر کرد که عجولانه با پرونده سازی کودتا و جو دلخواه حزب توده را سرکوب و راهی غیر از مهاجرت برای رهبری اکثریت باقی نگذاشت و خوشحال که موی دماغ را وادار به ترک صحنه کند. پاپوش جاسوسی برای حزب توده آنقدر آسان بود با توجه به اقامت پیشنه رهبران حزب در شوروی و ملاقاتهای بین المللی و حضور ذهن جامعه که اغلب نیروهای چپ نیز حزب را جاسوس و خائن مینامیدند بهمان اندازه پاپوش درست کردن کودتا و جاسوسی برای اکثریت غیرممکن ٫ مهاجرت رهبری و بلاتکلیفی داخل از بزرگترین خطاهای سیاسی بود که پیش بینی نشده بود. تقصیر از خود ماست که چشم انداز واقعی نداشتیم. بدرازا کشید همین بس
۶۱۱۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : انوش فدایی

عنوان : جناب مهدی اصلانی خیلی پیاز داغ را بالا برده اید
جناب مهدی اصلانی خیلی پیاز داغ را بالا برده اید ، کمی صبر کنید و پایین بیایید تا با هم برویم .
یک نیروی سیاسی نقدی بر تفکراتش در ۳۰ سال پیش نوشته، رقیه دانشگری فدایی خلقی که تاریخ مبارزات وی به قبل از انقلاب باز می گردد ، زندان شاه را تجربه کرده ، سلاح دست گرفته و برای آزادی مردم سرزمینش ، برای عدالت جان برکف جنگیده است ، من نمی دانم شما در آن زمان کجا بودید و چه کار می کردید ، آیا در عالم جوانی بودید و با دوستان خود سیر می کردید یا در عالم روشنفکری و ..... ولی ایشان همان کسی بود که در انتخابات اول مجلس رای بسیار بالایی آورد در سال ۶۰در پراتیک وبرنامه سازمان فداییان اکثریت هم اشتباهاتی رخ داده است ،که به قول شما همه کادر ها و رهبران سازمان به آن اعتراف و آن را نقد می کنند ، امروز شما تمام کینه و عقده های سرکوب شده خود را جمع کرده اید تا به رفیق دانشگری وچند رفیق دیگر که اکنون در سازمان فداییان اکثریت هم نیستندحواله دهید، کم نیستند انسان های کوچکی که در تصور خود ،فکر می کنند با خراب کردن دیگران می توانند ضعف های خود را لاپوشانی کنند ولی غافل از این که چنین تصوری سرابی بیش نیست.
من در نوشته شما اقیانوسی از کینه ها و عقده های جمع شده مهدی اصلانی را دیدم که در چها چوب اخلاق و درک انسانی جایی نداشت ، کینه و حسد تا کجا؟آیا شما و جریان مطلوب شما هیچگونه اشتباهی نداشته ،آیا شما در زندگی خود هیچ وقت اشتباهی نکردید؟کمی کلاه خود را قاضی کنید، با کوبیدن رفقایی که شهرتی دارند، مطمئن باشید که از بزرگی آن ها کاسته نخواهد شد .
۶۱۱٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : Hadi Shahab

عنوان : وجدان یگانه مهکمه ای است که احتیاج به هیچ قاضی ندارد .
خانم دانشگری با مطرح کردن مسولیت فردی و با بعهده گرفتن اشتباه خود بعنوان یک فرد در رهبری سازمان اکثریت و در سیاستی که ایشان بواسطه یاداوری آن خود
عذاب وجدان گرفته و بیش از سی سال از هیچ گونه همکاری با سازمان اکثریت خود داری کرده.
دوستان محترم سازمان اکثریت بگویید این خواننده چه چیز را ببیبند و چه چیز را به عقل شما باور کند.
اگر میفرمایید خانم دانشگری نمیداند که در باره چه سخن میگوید و مثل ما چپ های رادیکال درست نمیتواند فکر کند که باز هم مثل ۳۵ سال گذشته
حق دارید.
یک ضرب المسل خوب است که میگوید وجدان یگانه مهکمه ای است که احتیاج به هیچ قاضی ندارد .
انتظار آقای اصلانی از خانم دانشگری تنها این بود که ایشان نقش سایر رهبران سازمان اکثریت(نگهدار و جمشید طاهری‌پور) را در آن سیاست همکاری با جمهوری اسلامی افشا میکرد.
آقای تابان هم این مطلب را به آقای نگهدار گفتند خوب نتیجه ای که آقای تابان از نوشتارشان گرفتند اینبود که فرخ نگهدار میگوید مرغ یک پا دارد و بس...
من از خانم دانشگری بخاطر طرح مسولیت فردی تقدیر میکنم . این را خوب میدانم که خصال انسانی در همه انسانها یکسان نیستند .
بطور مثال میدانم که شرم و حیا یک خصلت انسانیست وهستند کسانی که این خصلت انسانی را ندارند...
۶۱۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : احد الف

عنوان : در پاسخ به masoud memar
با عرض ادب و سلام به دوستانی که هر کدام به روش و شخصیت خود مطلب و پاسخ می نویسند
دوستان گرامی که در مورد نوشته اقای اصلانی چه مخالف و چه منتقد دست به قلم شدید با درودهای فراوان به شماها
خیلی خوشحال هستم سازمان فدائیان و کلا چپ تحت نام انواع و اشکال فدائیان هنوز بعداز سی و پنج سال از انقلاب ۵۷ گذشته بازهم در ردیف اول جنبش و اوپوزیسیون قرار دارند و هیچ نوشته ای را بدون جواب نمی گذارند.
اینجانب می خواهم مقدمه ای بنویسم اگر وب سایت اخبار روز انتشار بدهد ممنون می شوم
مقدمه: چرا هنوز هم در کل فدائیان با هر نامی در صحنه سیاسی ایران فعال هستند؟
به نظر من بعداز انقلاب ۵۷ از بتن جامعه ایران جوانانی با صحنه سیاسی اشنا شدند که در اکثریت از خانواده مسلمان و مذهبی بیرون امده بودند و از پایین به بالا تشکیلات فدائیان از صادق ترین و پاکترین فرزندان مردم ایران را در خود داشت پرورش می داد.
دوم: چون پاکی و صد اقت و حقیقتا انساندوستی از پایین به بالا بود ولی در عوض رهبری سازمان هر گز به شهرستانها نمی رفت که سخنرانی کند یکی دو نفر از طرف سازما ن می امدند و به نام کاندید یا مسئول سخنرانی می کردند و یا ما در تلویزیون شاهد مباحث برای اولین بار مواجه شدیم که چهره اقای فرخ نگهدار را شاهد بودیم که در پاسخ سئوال تعریف دیالکتیک ایشان ماندند و اقای احسان طبری به کمک فرخ امدند از این بگذریم ما سازمانی داشتیم که از بتن مردم بودو از میان مردم و به خاطر مردم و برای مردم و صادقانه تلاش میکردیم و متاسفانه مورد مظلومیت از سه جریان روبرو شدیم.
اول عدم ارتباط رهبریت سازمان با اعضا و سیل هواداران اینجانب از خط مشی نطری سازمان از سال ۵۷تا ۶۰ هنوز هم حمایت می کنم چون راه دیگر ان خط مشی را در سال ۵۹ مجاهدین رفتند و همه شاهد نتیجه ان هستیم اینجا مسئله من با اقای فرخ نگهدار تنها نیست دوست عزیز من اینجانب مخالف خط مشی و عملکرد اقای فرخ نگهدار هستم که در رسانه های غربی به ان اعتراف کردند.
اجازه دهید سه مورد را بنویسم بعد دلیل اصلی مخالفت من و شاید دیگر دوستان با شخص اقای فرخ نگهدار و خط مشی وی را کمی باز می کنم.
اول :ما منظورم اعضا و هواداران وبعضی از کادرها نه رهبری مظلوم واقع شدیم چون در راستای قانون ده ماده ای دادستانی فعالیت می کردیم و خطایی انجام ندادیم
دوم: صادق بودیم و به شعارهای حاکمان ظالم کنونی اعتماد کرده بودیم.
سوم: تغیر نظر یک مجتهد برای ما که از خانواده های مذهبی امده بودیم برایمان غیر قابل تصور بود که ایت الله خمینی انجام داد که من بعداز ۳۳ سال هنوز هم به عمق تغیر نظر ایت الله خمینی به یک نظر واحد نرسیده ام که ایا پشت سر ایت الله خمینی انگلیسیها بوده یا حکم عزل ایت الله منتظری را احمد خمینی نوشته بوده و حکم اعدام و جنایت بر علیه بشریت که درسال ۶۷ انجام گرفت ان را هم رفسنجانی و یا احمد خمینی نوشته بوده یا خود خمینی نوشته بوده که داستان هنوز بطور اشکار شفاف نشده است به دلایل مختلف که بماند.
اما دوست عزیزی که مرا متهم میکنی که : شما بسبک دائی ها خود نشان از اهدافش دارد!صحت این ادعا را میشود در کل نوشته شما دید.
دوست عزیز من با نظرات اقای داعی کاری ندارم من نوشتم مصاحبه اقای فرخ نگهدار با اقای داعی در صدای امریکا را تماشا کنید که اقای فرخ نگهدار ادرس محل نگهداری مادر بیژن جزنی را لو می دهد من با اقای داعی و نظرات ایشان هیچ کاری ندارم.وی ایشان را نه دیده ام ونه می شناسم.
مشکل من با طرز فکر اقای فرخ نگهدار این است ایشان در صدای امریکا اعتراف می کند که همفکران خود را که با خط مشی سازمان و از نظر تئوری مخالف حرکت سازمان ما عمل می کردند را لو داده است و در پاسخ به این سئوال که ایا شما در ماجرای جنگل ( عامل در شمال ) از اقای لاجوردی سلاح درخواست کردید که بروید در کنار پاسدارها با ان عزیزان هم فکر تان ولی مخالف تاکتیک با خط مشی شما بجنگید؟
اقای فرخ نگهدار می گوید بلی من این کار کرده ام که مجری صدای امریکا چند شماره از نشریه کار را نشان می دهد که سند این ادعای مجری و درخواست اقای فرخ نگهدار را نشان می دهد. البته اقای فرخ نگهدار از این کارهایش انتقاد می کند!
مهمترین مشکل من با اقای فرخ نگهدار این است وقتی ایشان در صدای امریکا به محاکمه کشیده می شوند ولو دادن های وی را ایشان شخصا بر عهده می گیرند نشریه کار ارکان سازمان فدائیان در صفحه تلویزیون صدای امریکا نشان داده می شود ان نشریه کار نماد خون بیژن جزنی ها گرفته تا به امروز حاصل خون همه شهدای فدائیان خلق ایران می باشد به خیانت امیز بودن تبدیل نمی شود؟
سئوال مهم این است اقای فرخ نگهدار اگر هر فردی با وی از نظر تاکتیک و تئوری مخالف وی عمل می کرده را هم لو می داده است ؟ انچه در تجربه تاریخی به انگونه عمل کرده و سند در دست هست و خودش هم اعتراف می کند
ایا اقای فرخ نگهدار حمید اشرف و دوستان وی را نیز در سال ۴۹ لود داده است؟
ایا اقای فرخ نگهدار خانه تیمی موسی خیابانی در زعفرانیه در تهران که ۲۳ نفر و فرزند و کودک خرد سال مسعود رجوی همراه همسر وی در ان خانه تیمی کشتار می شوند را هم اقای فرخ نگهدار لو داده است؟
به یاد حمید اشرف - گفتگو با فرخ نگهدار - آذر ۱۳۸۹ .
https://www.youtube.com/watch?v=pLOjjqXoiEY

اخرین لینگ : مصاحبه اقای فرخ نگهدار با اقای داعی و لود دادن محل سکونت مادر بیژن جزنی در صدای امریکا این مصاحبه دو بخش است لطفا به هر دو بخش تماشا کنید

https://www.youtube.com/watch?v=qpq۱۴۷I۴mo۴

ایا اقای فرخ نگهدار پاسخ بدهند که در اولین دستگیر ی در زندان می شکنند ؟زیر شکنجه یا نمی شکند؟ و اگر می شکند پس نتیجه باید گرفت در زندان به خاطر زنده ماندنش همه اعضای چریک ها را که می دانسته لو داده و خودش در زندان به عنوان همکار ساواگ بوده است تا اطاعات جمع کند و به ساواگ تحویل دهد و اقای فرخ نگهدار با ان سابقه ای که دارد که در سخنرانی در اذر سال ۱۳۸۹ در یاد بود حمید اشرف خود اعتراف میکند که ۱۸ ساله بوده با انجمن ایران و امریکا در ارتباط بوده که می رود یک نفر را از انجا برای ملاقات با اقای هویدا و وزیر فرهنگ دکتر نهاوندی می برد اگر اینچنین نیست اقای فرخ نگهدار در ان سن و سال در ان زمان انجمن ایران و امریکا را از کجا می شناخته است و ان یک نفر کی بوده است؟
وقتی به نوشته ها و سخنرانیهای اقای فرخ نگهدار را کنار هم می گذاریم من شخصا به این نتیجه می رسم نکند فرخ بوده که با دادن اطلاعات به ساواگ بعد ازشکستن بیژن جزنی و هشت نفر دیگر که دو نفر مجاهد بودند که در تپه های زندان اوین تیز باران می شوند و پس چرا فرخ زنده می ماند؟
چون از او اسلحه پیدا نکرده بودند؟ یا وی در بخش صنفی سیاسی فعال بوده است؟
یا وی را نگه می دارند و بعداز ازادی از زندان به به رهبری سازمان برسانند البته با کمک همان فرقه مذهبی و تشکیلات عظیمی که انها داشتند و دارندو درمدت سه سال از سال ۵۷ تا ۶۰ بزرگترین سازمان چپ ایران را وی و همفکرانش متلاشی و انحلال می کند ایا این مسایل کمی است؟
ایا ما حق نداریم از اقای فرخ نگهدار این سئولات را بکنیم؟
ایا خون خسرو گلسرخی ها چه می شود؟
لینگ دوم:
مصاحبه با صدای امریکا
https://www.youtube.com/watch?v=dAmlb۰EK۸yg

ایا اینده جنبش چه می شود اگر ما نتوانیم از ایشان پاسخ سئوالهایمان را دریافت نکنیم
پس چرا اکثریت اعضا و کادرها های سازمان در همه کشورها اواره و نمی خواهند وارد تشکیلات شوند؟
من شخصا که اقای فرخ نگهدار را متهم نمی کنم سئولاتی مطرح است مبنی بر انچه ایشان انجام داده و افرادی را به دست جلاد اوین لاجوردی داده است نه یک بار بلکه چندین بار از وی اسلحه خواسته ....و به انها نیز اعتراف کرده است وحالاماکه با اسناد مختلف روبرو هستیم ایشان به نظر من باید به سئوالات اعضا و کادرها و حتی هواداران پاسخ دهند.
ضمنا شما به من اتهام نزنید که من با خط مشی فلانی و یا فلان کس نسبت دارم نه اقا من با هیچ سازمانی به جز اکثریت از سال ۵۵ تا ۶۵ کار نکرده و با هیچ فردی هم درمدت ۳۳ سالی که در خارج هستم وقتی از المان به امریکا امدم صحبت سیاسی رو در رو یا تلفنی در مورد شخص اقای فرخ نگهدار نکرده ام.
ان چیزی که من اذیت می شوم وقتی است ایشان هنوز هم هر جا می روند وی را به نوعی به فدائیان نسبت می دهند و درزمانی که از لو دادن ها صحبت می شود فورا نشریه کار را در رسانه ها به عنوان دلیل و مدرک نشان می دهند اینجا من مشکل دارم.
من فکر میکنم اگر حالا دوستان واقعی ملت ایران این روزها از گوشه کنار جهان شروع به تلاش کرده اند خوب حالا مردم از این رژیم دست کشیده اند و گذر کرده اند و به هیچ گروهی هم اعتماد نمی کنند یکی از دلایل عدم محبوبیت و عدم اعتماد مردم افرادی مانند اقای فرخ نگهدار و عملکرد فکری ایشان به نظر من شاید باشد و عدم متشکل شدن دوستان قدمی هم شاید این باشد که اگر وارد تشکیلات بشویم نکند ما را لو بدهند در همین خارج و جانمان در اخر زندگی با خطر روبرو شود.
شما منظورم همه فعالان سیاسی که از امنیت انچه در رسانه های الکترونیکی می گذرد این روزها به خوبی اشنا هستید.
امیدوارم روزی اقای فرخ نگهدار به سئولاتی که مطرح است پاسخ دهند.
۶۱۱٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست