از : حامد صابری
عنوان : توان خواندن
از همه دوستانی که در خصوص مطلب بنده اظهار نظر کرده اند تشکر میکنم ولی نمی توانم اظهار تاسف نکنم که دوستان حتی مطلب را به دقت نخوانده اند و چیزهایی را به بنده نسبت داده اند که با دقت در متن ، خلاف واقع بودن آن اثبات می گردد . بنده گفته ام که ادعای دوستان در خصوص رادیکال تر بودن بدنه سازمان با رهبری صد در صد خلاف واقع است . دلایل خودم را هم توضیح داده ام که بنده در داخل کشور دارم زندگی می کنم و با دوستان سابق نه رابطه سیاسی بلکه دوستی هایمان برقرار است و طبعا بحث های سیاسی هم کم و بیش داریم . دوستی ادعا کرده که من گفته ام صد در صد داخلی ها طرفدار نگهدار هستند بنده به صراحت می گویم اصلا اینطور نیست ولی بنده تاکید دارم که دیدگاه های آنانی که در کشور زندگی می کنند به فرخ نگهدار نزدیک تر است . و این خیلی فرق می کند که اکثریت طرفدار فرخ نگهدار است . دوستان گذشت آن دورانی که ما کسانی را تبدیل به بت می کردیم و بعد آنان را می پرستیدیم . ضمنا دوستی نوشتند که بنده چون گفته ام در داخل هستم پس حق با من است . اصلا اینطور نیست ولی من می توانم ادعا بکنم به نسبت دوستان خارج کشور اطلاع بیشتری از وضعیت داخل کشور دارم . در خصوص میل بنده حق با اون دوست عزیز است البته من منظورم این نبود که در متن است بلکه برای سایت آدرس میل خودمو دادم اگر کسی بخواهد بنده افتخار هم می کنم
۶۶۴۵۹ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹٣
|
از : ع.ا ط
عنوان : بی نگاه به سهم!
چندیست نظریاتی را دوباره می خوانم که از دیر باز با آنها آشنایی عمیق داشته و حتی در شکل گیری وادامه اش نقشی...
نویسندگان و مفسران امروزیش را فرا می خوانم تا "چشمهاشان را بشویند" و دلهاشان را برهانند. از یکسویه نگریستن فاصله بگیرند و تاریخ را از زوایا ودریچه هایی بنگرند که فرآیند رشد انسانی شتابناکش بدون توسل به هرگونه ایدئو لوژی خاص مذهبی ویا فلسفیست.به نظریه هایی بیاندیشند که هدفشان کاستن نا آرامی و نا خشنودی شخصی و فردیست. موانع مشارکت اجتماعی را از سر راهشان بردارند و همراه با رشد و تحولات چشمگیر فر آیند تاریخ بشر هستی خود را بشناسند."طول هر مرحله تاریخی در بستر زمان به تدریج کاهش یافته است".تجویز پیامبر گونه را کنار بگذارند تا دوباره دچار دگماتیزم نگردند...بی نگاه به سهم خواهی! کلیشهای به مسایل نگاه نکنندو...
۶۶۴۴٨ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹٣
|
از : الف باران
عنوان : بهتر همان که شما ...
آقای امیر ایرانی ، اگر شما از مارکسیسم لنینیسم تعریف و تمجید مینمودید از صد فحش خانوادگی برای کمونیستها بدتر بود . بهتر همان که شما بر عقاید خود استوارتر بمانید . موفق باشید !
۶۶۴۴۱ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣
|
از : بهرنگ ایرانی
عنوان : "آیندگان برای حل مسائل مربوط به آینده شایسته ترند."
اخیرا جمله ای را جایی خواندم که به نظرم خیلی منطقی آمد.
"آیندگان برای حل مسائل مربوط به آینده شایسته ترند."
حقیقتی است که بسیاری از دلسوزان جامعه و طزفداران عدالت و آزادی دز جامعه ،وقتی به شکلی مسالمت جویانه و با به کارگیری همهء امکانات موجود در جامعه در صدد گشایش جامعه و خارج شدن از انسدادی که دامنگیر اوضاع سیاسی _اقتصادی _فرهنگی و... شده است،تلاش می کنند،بر این باورند که مبادا محصول جنبشی که ثمرهء این کنش _واکنشهای صلحجویانه اشان است،دستخوش طمع ورزی ها و طوطئه های رنگارنگ مدعیان دروغین عدالت ،آزادی و دموکراسی که با بوق و کرناهای رنگارنگشان از صبح تا شام مشغول مشاطه گری نظام غارتگرانه و سلطه جویانهء خودشان هستند،قرار نگیرد.از طرف دیگر نه در حرف بل در عمل بر این باورند اگر قرار باشد که هر اتفاق مبارکی هم در راستای احقاق حقوق ستمدیدگان جامعه و بسط دموکراسی و عدالت بیفتد،عامل اصلی بوقوع پیوستن چنین امری مردم این جامعه با تمام خصوصیات زشت و زیبایشان هستند.باور به چنین اصلی راهی باقی نمی گذارد جز آنکه روشنفکر دلسوز مردم بهترین کاری که می تواند انجام دهد کمک به آگاهی و آموزش بهتر و بیشتر توده های مردم است.تردیدی هم نیست که ابن مهم صرفا با نوشتن کتابها و مقالات متعدد، عملی نخواهد شد.زندگی کردن در کنار آنها و در جریان واقعی دغدغه های آنان بودن ،و توان و ظرفیت آنان را به درستی شناختن بستر مناسبی است برای تدارک آنچه که باید به آنان آموزش داده شود.اگر غیر از این باشد چیزی جز "رویابافی خوش آب و رنگی "نیست که بیشتر به درد پر کردن اوقات در محفلهای روشنفکرانه بخورد.از این منظر است که دیدگاه "نگهدار" هم در جامعهء ما به ازاء هستی اجتماعی قابل ملاحظه ای دارد.و حرف آقای صابری را می توان تا اندازه ای مبتنی بر واقعیت دانست.البته با در نظر داشت این نکته که ایشان به نوعی در منتها الیه سمت دیگر مصاحبه شونده در مقالهء در راه سوسیالیسم قرار گرفته اند و تفریبا اگثر بازماندگان و هواداران جریان مورد نظر را طرفداران "نگهدار" دانسته اند. که به اعتقاد من در هردو سو غلو صورت گرفته است.شاید اگر بپذیریم:"آیندگان برای حل مسائل مربوط به آینده شایسته ترند."،بسیاری از اختلافات فاقد زمینهء عینی باشند . ترسیم دقیق ویژگیهای جامعهء آینده و پافشاری بیش از حد برای معتقد کردن دیگران به آنها بعنوان پیش شرط هرگونه اتحاد عمل برای کاهش انواع فشارهایی که مردم به صورت روزمره تحمل می کنند،بی تردیدنتیجه ای جز به تعویق انداختن تحولات احتمالی مثبت در زندگی مردم نخواهد داشت.بیایید با "خود را تجسم مطلق حقیقت ندانستن" سهم یکدیگر را واقعا محترم بشماریم.
نقد یک دیالوگ
... گفت:فلانی راست شده است. گفتم: عادلانه این است که تصور کنی که او هم معتقد است که تو چپ شد ه ای. گفت: راستی تو خودت هم افکار تندی پیدا کرده ای گفتم
عادلانه این است که در کنار حکم تو این حکم را نیز تصور کنیم که تو هم از نظر فکری کند هستی. گفت: قاضی کیست؟ گفتم: آنکه با اطمینان ساده لوحانه ای خودش را معیار می کند. گفت: پس معیار کیست؟گفتم: همانگونه که دموکرات بزرگ پیشا سقراطی می گوید: معیار انسان است ـ هومومِنزورا ـ. گفت: حالا که انسان معیار است من چه باید بکنم. گفتم: هر حکمی که علیه دیگری صادر می کنی با حکم بالقو ه ای که دیگری علیه خودت صادر می کند از اعتبار ساقط می شود.تصور این دو حکم متقاطع تصوری دموکراتیک از مناسبات به انسان می بخشد که دستاورد آن رسیدن به نقطه تعادل و احتیاط در برخورد با دیگری است.(ناصر کاخساز)
قابل توجه افرادی که خود را مرکز عالم می دانند.اگرچه ممکن است در حرف، چنین ادعایی را نپذیرند ولی در عمل ، کاری غیر از این نمی کنند.
۶۶۴٣۷ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : آشنا(۳)
جناب آشنا،به شیوهءانگ زنی که متاسفانه یکی از روشهای غیر اخلاقی است که وابستگان به خوانشی ازادبیات مبارزاتی چپ برای بدرکردن رقبا بکار می برندویک قطب بندیِ کینه افکنانه ای را در جوامع مطرح می کنند،استفاده کرده ایدو آورده اید:«سوسیالیسم مورد کینه دشمنان انسانهاست...»که این مطلب شما،ادعایست که در آن نوعی خودشیفتگی درآن نمایان است!.آورده اید:«....با فروپاشی کشور شوروی تصور کردند که این سوسیالیسم بود که دچار شکست شد...».جناب آشنا،با فرو پاشی کشوری که خود رانمایندهء یک ایده میدانست آنهم بعداز ۷۰سال حکومتگری ، باید بگویند : چه چیزی شکست خورده است؟ آورده اید:که بعضی به این نتیجه رسیده اند«... پیشگویی های مارکسیسم لنینیسم، تخیلات پوچی بیش نبوده است.». اما بدنبالش می آوری «ما به این اشاره نمی کنیم که امپریالیسم و سرمایه داران و سازمانهای جاسوسی و مزدوران آنها تا چه حد در این تنور یاس و ناامیدی هیزم می افکنند».باید گفت وقتی پای امپریالیستها و سرمایه داران و جاسوسان را پیش می کشی ، آن ادعای علمی بودن وآن پیش بینی های دوره بندی های تاریخی واین مسائل چه می شوند؟با این آوردهء شما، تو خود ناخواسته می فهمانی که آن ادعا های علمی و غیر علمی پوچ و کشک است وبا چندکار گانگستر بازی می توانند سیطره بر نصف جهان را از دست شما در آورند.:::جناب آشنا ، ایرانیانی که ایده چپ دارند و بصورت تاکتیکی یا غیر تاکتیکی با توجه به شرایط جامعه ایران و داخل کشور ، شیوه هایی را برای مبارزه و همراهی با مرددمان بر می گزینند آنان را مورد انتقاد قرار می دهید و آنان را از هر نوع نزدیکی به بازیگرانی تحت اصلاح طلب و واین مفاهیم بر حذر می کنید . باید گفت: این انتقاد کردن حق شما و هر فرد دیگری می تواند باشد !. اما امید وراریم وقتی آنان را نهی می کنیدگوشه چشمی به برادران قاچاقچی سپاهی و دلقک بازی های احمدی نژادی نداشته باشید!. اگر چنین باشد خیلی خیلی داری آشنا می شوید!.
۶۶۴۲۶ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : آشنا(۲)
جناب آشنا گرام، آورده اید:«...در مارکسیسم مطالبی در رد آن پیدا کرده....».در این بخش از نوشتار؛شما بطریقی تناقض در گفتار مارکسیسم را پذیرفته ایدوبا این پذیرش! توقع ساختن یک اسلحه ایده لوژی انقلابی برای بسیجِ گروهی از مردمانی بنام کارگر و نوید رهایی و آزادی به آنان دادن ، نوعی فریبکاری و جدا کردن بخشی از مردمان از روند مبارزاتی ملی برعلیه مستبدین حاکم نیست !؟و مشغول کردن گروهی از مردمان یک کشور به شعار های بی خود نخواهد بود!؟ بایدگفت ؛این توقعات در نوع خودش جالب است!.:::جناب آشنا گرام ،از شخصی بنام "برایان موریس" نام آورده ایدو او را یکی از حیله گران و مارکسیت نما معرفی کرده اید،در مورد نظر جنابعالی باید گفت:این مارکسیت نما و امثال وی متوجه شده اند ،اگر ایده ای ویا راهکاری به مردمان بگوید ؛ می خواهیم به شما آزادی و رهایی بدهیم ،اما! این آزادی و رهایی را فقط با دیکتاتوری و کشت و کشتار می توانیم بشما بدهیم،قطعا"!مردمان به این وعده ها با دیدهء شک نگاه خواهند کرد!! و از خود خواهند پرسید:آزادی و رهایی آنهم با دیکتاتوری و کشت و کشتار!؟::: باید گفت: همین آزادی ورهایی با دیکتاتوری و کشت وکشتار !"چشم اسفندیار"مارکسیسم است!که بادرک این "پاشنهء اشیل" مارکسیسم، بسیارانی از طرفداران مارکسیسم ، برای نجات این فلسفه ، از اخلاقیات کمک گرفته اند که آنرا تلطیف بخشند و پیامد این تلطیف بخشی چیزی نیست جزء انشعابات مختلف!.جناب آشنا گرام ،این منحرفین (مارکسیسم نما ها ) متوجه شده اند ، این فلسفهء آن فیلسوف بزرگ دارای بخش هایی است که می تواند مورد استفاده و کاربردِ زیست جمعی بشریت باشد که نمی توان آن کاربردها را برای تعادل بخشی در جوامع و مهار سرمایه داریِ بی درو پیکر نادیده گرفت!.::باید گفت:هر ایده ای که راهکار کلی و جامع برای رهایی و آزادی بشر مطرح کنند در اجرا ویرانگریش مشخص خواهد شد!. برای نجات آن بخش ها از ایده ،که می تواند مورد استفاده قرار گیرد گروهی ، از اخلاقیات کمک می گیرند و تلاش می کنند که چهره ای انسانی تر از آن ایده ارائه دهند !. حال چقدر درست است یا غلط ؟ آن بحث دیگری است، به همین خاطر است هر چه از سر منشاء فاصله بگیریم ، خوانش ها بیشتر و بیشتر می شود ، پس ! باید اقدامات منحرفین وخوانش آنان را نوعی نجات بخشی ایده آن فیلسوف بزرگ دانست!.....
۶۶۴۲۴ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣
|
از : زندانی زنجیری
عنوان : انقلاب کمونیستی پیشکش !
۱.کشور ما ثروتمند است " جز آخرین سنگرهای سرمایه داری باقی میماند ".
۲. فرهنگ پز دادنهای ابتذالی و کلک و حقّه بازی بخصوص با " انقلاب فرهنگی اسلامی " و ثروت اندوختن بی حد مرز به هر شکلی را نمیتوان به سادگی نا دیده گرفت.
عبور از حکومت دینی "ولایی" میبایست هدف قرار گیرد و با اتحاد نیروهای دموکرات و ملی برای آینده و رهایی از این بردگی اقدام باید کرد.
چپ در طیف رنگارنگ خویش میبایست راهی برای اتحاد بیابد به جای نقه زدن!
۶۶۴۲٣ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : جناب آشنا (۱)
جناب آشنا گرام،در سریال کامنتی به مواردی اشاره داشته اید و خوانشی از ماکیسم را مطلوب و سایر برداشتهارا غیر واقعی و مبلغین برداشتهای دیگر را بطریقی منحرفین از آرمان ذکر کرده اید. بخشی از آن کامنتها انتخاب ، و سپس در مورد هر کدام مطلبی آورده می شود:۱)آورده اید:«...چون پذیرش مارکسیسم مد روز بود یک ذره نزول نمی کردند ،همان کسان امروز ازمخالفان سر سخت مارکسیم ولنینیسم شده و با استفاده از منابع قدیم و جدید آنتی کمونیستی در نکوهش مارکسیسم لنینیسم سینه چاک می دهند».باید گفت : اگرقبلا" گروهی افراطی ویا سخت رادیکال بودند وحال به تفریط افتاده اند! این ناشی از این است ؛هر رادیکالیسمی ،برگشتی ویرانگر برعلیه ایده اولیه خواهد داشت و این اعمالِ افراد را باید درپذیرش و شیفتگی احساسی دید نه چیز دیگری!.۲)آورده اید: «....نخست به انتقاد از استالین پرداختند و سپس پای لنین را به میدان کشیدند وآنوقت کاسه کوزه را بر سر مارکس و انگلس خراب کردند...».باید گفت:هر فردی که گرایشی آزادی خواهانه داشته باشد برخوردش با روشهای لنین واستالین انتقادی خواهد بود و این هم یک امر طبیعی است! کافیست به گذشته بر گردیم و تاریخ مبارزاتِ مردم روسیه برعلیه استبداد تزاری را بازبینی کنیم،مشاهده میشود! در یک اقدام مشکوک، وقتی سویس در محاصرهء لشکریان آلمان بوده،لنین از محاصره رد می شود آنهم ؛برای تأثیر گذاری بر روند مبارزات مردمان آن سر زمین،و جهت مبارزات را از حالت ضد استبدادی و آزادی خواهانه به سمت عملیاتی کردن ایده های مارکسیسم ،با افزودن ایده های خود،رهنمون شود! وچنین نیزکرد و سپس یکی از وراثش بنام استالین با روشهای دیکتاتوری وسرکوبگری های وحشتناک،تسلط خویش را تثبیت کرد،سپس ان ایده های مارکسیسم را برای نزدیک به ۷۰سال بر نیمی از کره زمین گسترانید و بسیارانی را به خود مشغول و یا با دیکتاتوری به انقیادِ خویش در آورد.اما بعد از آنکه!آن کوه یخ ایجاد شده با تابش هایی ذوب شد ،بررسی و نقادی ازعملکرد مجریان حتمی و امری طبیعی است!.اما باید گفت؛ آنچنان که باید به فجایع انسانی که از آن رهگذر ایجاد شد مورد بررسی و کنکاش قرار نگرفت !.اما در یک روند انتقادی بعد از پرداختن به ویرانگری های مجریان، توجه به سمت وضع کنندهء ایده خواهد رفت، این روند تعجب بر انگیز نیست!. در پرداختن به سر چشمه دو حقیقت هویدا می گردد : ۱)آیا سر چشمه ویرانگر است ؟۲)آیا خوانش اشتباه بوده است؟.....
۶۶۴۱۹ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣
|
از : حجت عبدالهی
عنوان : فدائیان وفادار به سوسیالیسم
آقای حامد صابری شکی نیست که امتداد تفکر و اندیشه های "نگهدار" در میان طیف هایی از هواداران سابق سازمان در داخل کشور خواستگاه دارد ، طیف هایی که دیگر خود را چپ نمیدانند و اعتقادی به اندیشه های سوسیالیستی ندارند و با تحولاتی که در موقعیت های اقتصادی و اجتما عی شان پدیدار شده ، عملا در جریان اطلاح طلبی داخل کشور حل شده و نگاه و امیدشان به آنهاست .وحتی دیگر نمیتوان آنها را نیرویی چپ و بالنده محسوب کرد.و اما اینکه مدعی هستید اکثریت هواداران داخل کشور طرفدار آقای نگهدار هستند ،ادعایی است گزاف و فاقد درک و برداشت هوشمندانه از واقعیت های موجود جامعه ایران.
۶۶۴۱۲ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹٣
|
از : بهروز الف
عنوان : امتیاز داخل بودن!!!
یک مصاحبه ای انجام شد و دو طرف نظرات خود را دادند و محلی شد برای برخورد اندیشه ها. متاسفانه اما، باز هم عده ای ولی فقیه گونه ادعا کردند که چون در داخل هستند، بر تمامی مسائل واقف اند و فتوای آنها را باید دیگران همانند امت مقلد بدون چون چرا قبول کنند. این روش شاید نه در فرهنگ مذهبی-شیعه ای-دیکتاتوری مسلط برجامعه بل سرخم کردن بر سرکوب و وحشی گری رژیم اسلامی در ۳۶ سال گذشته نهفته باشد. نمونه این برخورد ها را اقای حامد صابری به روشنی انجام داده. ایشان بدون هیچ دلیل و مدرکی (صرفن چون در "داخل" هستند و "آدرس میل" و "نام واقعی" خود را داده اند که هیچ دلیلی برای درستی این امر نیست جدا از آنکه ای-میل آدرسی در نوشته شان سراغ نداریم. هر کسی میتواند ادعا کند که در اخل هست و نام اش حقیقی هست که هیچ کدام ار اینها دلیل بر درست بودن نطراتشان نیست) ادعا میکنند که نظرات مصاحبه شونده "صد در صد" خطا هست و جملگی هواداران اکثریت در داخل (که ایشان تمامی آنها را میشناسد) طرفدار و هم عقیده فرخ نگهدار هستند. انیشتن بر این نظر بود که کسی که میگوید "صد درصد" یا نمیداند چه میگوید یا نادان هست. هایزنبرگ هم ثابت کرد که حتی در حرکت های طبیعی حتمن اشتباه - خطا وجود دارد (اصل عدم یقین هایزنبرگ و جایزه نوبل را هم بهمین خاطر گرفت. اما جناب صابری صرفن چون در "داخل" هست و نام "حقیقی" !! خود را را بکار یرده و "آدرس میل" هم داده "صد در صد" به حق هست. از معجزات سرزمین اسلام زده.
بیچاره سازمانی که "صد در صد" اعضا و طرفدرانش همنظر نگهدار هستند. حتی مسلمین ناب محمدی هم صد در صد طرفدار امام راحل نبودند و در سرکوب و کشتار و شکنجه راه و روش های متفاوتی داشتند ولی طرفداران اکثریت صد در صد همنظر نگهدار هستند!! شاید بد بناشد این نسخه مغزشویی را در اختیار دول سرکوبگر بین المللی داد تا دنیا همه یک جور شود و "قلعه حیوانات" جورج اورول بین المللی گردد
۶۶۴۰۹ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹٣
|