از : البرز
عنوان : لطف زندگی به همین جمع، به این، ما، است
سخنی در ستایش، ما، که جمع طبیعی من، تو و اوست. از زاویه نگاه، ما، زندگی زیباتر است، سبز تر و بهاری تر است.
دیده می بیند،
حس لمس می کند،
این دو، ابزارند برای اندیشه.
اندیشه هستِ،
من،
تو،
و اوست.
او،
همواره دور است،
دوری در فاصله نیست،
فاصله در طول نیست.
تو را،
می شناسم،
میشناسی،
میشناسد،
هم از این روست،
که تو، غریبه نیست،
آشناست.
آشنا را میتوان دوست معنا کرد،
دو دوست، دوستان،
همدل، هم آرزو و هم رویایند.
اندیشه، او، متفاوت است،
هم از این رو، نامش، او، است.
جمع من، تو و او، همیشه، ما، است،
لطف زندگی به همین جمع، به این، ما، است.
من، تو و او،
هر یک در تنهایی، عالمی داریم،
بزم خاص و حال خاصی داریم.
شرط انسانی در، ما، شکفته شود،
آنچه ظاهر نیست، عیان شود.
البرز
۶۶۶۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹٣
|