سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

فرش های عتیقه - علی اصغر راشدان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : علی اصغر راشدان

عنوان : باتقدیرازوقت گذاشتن جناب پارسا
بادرودوتشکر،پارسای عزیز،مقداری ازایرادهارا قبول دارم.خیلی کم حوصله شده ام.ازیک باردیگرویراست این نوشته غافل شدم،بعدازارسال متوجه غلط های املائی ودستوری شدم.خیلی ازنوشته های اخیرمن محاوره ای ومیشودگفته تک پرده های نمایشیند.امادراین نوشته آنجاکه راوی روایت میکندادبی کامل ودستورزبان رعایت شده است وتمام گفتگوهای کاراکترهاداخل نقل قول ومحاوره ایست.
طل راطلاپنداشته اید:رندان اهل قاچاق ومریدان منقل وخیلی ازافراددیگرتریاک را اصطلاحاطل مینامند.عنوان داستان هم که تصحیح شده،درمتن اصلی همان عتیقه بوده است.
بازهم ازتوجه تان تشکرویادآوری میکنم داستان نویسی وترجمه متعهدانه پوست انداختن روزانه است.قبول ندارید؟این گوی واینهم میدان.......
۶٨۷۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۴       

    از : بهمن پارسا

عنوان : مروری کوتاه!
با احترام برای آقای راشدان، ظرف مدّتی که نوشته و ترجمه های ایشان را خوانده ام نکاتی به نظرم رسیده که بی ادعای کارشناسی-که نیستم و بضاعتش را ندارم- ذکر میکنم. یکی اینکه در متونی که ایشان مینوسند هنوز جای زبان محاوره و نثر شکسته، با متن مبتنی بر قواعد زبان کتابت مشخص نیست و ایجاد پراکندگی و نا یکدستی میکند و همین امرباعث بدخوانی و خواندن گریزی میشود. دلیل این نقیصه در مرحله ی نخست به زعم من این است که ، ایشان عجولانه مینویسند! اینرا از آنجا میشود دریافت که نوشته های ایشان اغلب حاوی اغلاط بسیار املایی و انشایی است که اگر تعجیل در کار نباشد، نویسنده میباید که نوشته اش را بازخوانی و ویراست نماید، و ایشان به شهادت همین نوشته ی موجود این کار را نمیکنند. این یا از سر بی حوصلگی است و سهل انگاری و یا عجله! نگاهی به همین نوشته گویا تر از مدعا میباشد.
"فرش های عفیقه " یعنی "عتیقه" چون فرش نمیتواند "عفیفه !" باشد پس غرض ایشان "عتیقه" است.
«سفری کاری به استانبول ودبی داشتم.ازاونجام رفتم مکه»
«الان فصل مکه نیست که.»
«رفتم حج طمتع.» نخست "تمتّع" است و"طمتع" غلط است. وبعد اینکه آنچه در موسم سالانه ی حج واقع شود "تمتّع "است و غیر آنرا "عمره "میگویند.
"کاربارم سکه ست" کارو بارم.
"سه چارسال واجب الحج شده م» این نقیصه در همه ی موارد در به کار گیری فعل گذشته ی ساده و خلط آن با ماضی نقلی و بعضا ماضی بعید مشهود است. درهمین جمله معلوم نیست غرض "شده ام" است ویا "شدم" املا این کلمه در اینجا و دیگر موارد مشابه نا درست است. جای فعل ربط بعد از ،سه چار سال ، خالی است و میشد گه با افزودن "ه" به آخر "سال" غرض را ادا کرد.
زیرزیرکی طل ردوبدل میکردی. "طل" بجای "طلا"
"«سرشونوگرم میکنه ونمیگذاره دنبال کمونیستاراه بیفتن که برفستنشون سینه دیفال...» در این جمله آدمی که به لهجه ی عوام تهران سخن میگوید، به شیوه یی
منطقی میبایدکه "نمیزاره" بکار ببرد تا اینکه "نمیگذاره" والا "دیفال" هم نباید بگوید!
"بانوساناتم میره بالا.الان این کلکسیون فرشاخدات تون میارزه.» یکم "تون" بجای "تومن" وبعد نا یکدستی زبان ، آدمی با دانش این پرخور عوام به ناگه از واژه ی موّقر "نوسانات" بهره گیری میکند.
" برکه گشتیم،برش گردانده بودندخانه."تعبیری با عنوان "بر" فقط به معنای میوه و ثمر است، و یا مطلبی را به حافظه سپردن، همین که به غلط "از بهر" کردن بکار میرود. بر که گشتیم!!! بله یعنی "وقتی که از سفر باز گشتیم" شکی نیست ، امّا نادرست است.
"«مریض سکته مغزی کرده.یه طرف بدنش پاک ازکارافتاده." آقای دکتر دقیقا مثل همه ی عوام حاضر در متن سخن میگوید و بعد همین دکتر ، به شیوه یی دیگر " بهتون اخطارمیکنم.یه طرف بدن بیمارکاملالمس وبیحسه." لحن عوض میکند.
".آب وغذارفته بودتوریشه.ریشه عفونی شده وچرک تمام " غرض از "ریشه" ، "ریه " است. و در جای دیگر همین "ریشه" یعنی که " ریه اش است".
موادر بسیار و فراوانند و برای جلوگیری از اطاله ی بیجا کوتاه میکنم و آخر اینکه این برخورد آقای راشدان را در خور وشایسته نمیدانم ، باهم بخوانیم:
".موزیک وترانه ورقص وهمه جاجنباندن مال محفل دخترهای جوان بود.هرکدام درهنرقروقمیش آمدن سرآمدبودند.زنهادورهم جمع بودندوپنبه غایبهارا میزدند،قهقهه شان گوش کرمیکرد." حیف است که ماهم به شیوه ی مردان حکومت اسلامی و قبیلِ آنهاسخن بگوییم. در پایان من رفیقانه نوشتم و امید که راشدان ارجمند به چیزی غیر این تحویل و تعبیر نکند. قلمش روان است ، روانتر باد، دمش گرم است ، گرم تر باد. مهرش مسری.
۶٨۷۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست