سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

به روحِ پر فتوحِ عارف، عبّاسعلی کیوانِ قزوینی‬ - علیرضا قلاتی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : علیرضا قلاتی

عنوان : چون غرض آمد هنر پوشیده شد...
بتا عهدی که با عشقِ تو دارم
کمینه عمر در پایش گزارم
مرا با عقدِ واعظ خود چه کارست
که با جان بوده اَستی آن قرارم
کمان ابرو ز مژگان ناوک انداز
که بر آهویِ چشمانت شکارم
ز بس کآهویِ حُسنت خون به دل کرد
تو گویی نافه ی مُشکِ تتارم
به بانگِ عشقت ای ماهِ دلفروز
چو مرغِ زاری اندر مرغزارم
به طاعت گاهِ لعلت ای شکر ریز
تو گویی روز و شب در قندهارم
نگارا گر در آغوشم نگیری
بگیرم دخترِ رز در کنارم
به سانِ پورِ سینا ساتکینی
حکیمانه کشم بر روزگارم
به جانِ بوعلی کز دردِ عالم
دوایی جز میِ دوشین ندارم
شغادا هان که بر زینِ بلاغت
به رخشِ شعر چون رستم سوارم...

در حقیقت مغزِ جان پالوده ام
تا نپنداری که در بیهوده ام
عاقلی باید که تحسینم کند
از بسی احسنت تمکینم کند
عاقلان چون اینچنین کردند کار
تو دکان بالایِ استادان مدار
طبعِ مادر زاد باید در میان
تا کشد رخشِ بلاغت زیرِ ران...
گر تو با این بذل قصدِ حی کنی
راهِ صد حاتم به گامی طی کنی.
۷۲۲٨۵ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣۹۴       

    از : امیر آمویی

عنوان : انجماد کلام و پیام
«شعرِ عرفان را به دست افشان و چنگ
قُدسیان در عالمِ بالا زنند...»

این اطمینان از کجا حاصل شده؟

حتی ضرباهنگ این بیت پردازی ها و قافیه نوازی ها مایه ی دست افشانی نیست. شکل شعر کهنه است، تعابیر و تشبیهات و استعاراتش کهنه است؛ واژگانش کهنه، اندیشه و پیامش کهنه و دنیایش کهنه است. گویی هنوز در روستای پس افتاده ی رکود در سده ی ششم هجری باشیم که زمان بر آن جاری نشده. هنوز لیلی و مجنون اند که میزان عشق اند. انگار انجماد سراسر کائنات را در خود فرو برده و به ابیات سرد و یخ زده تبدیل کرده است.
این گونه شعر آیا می تواند دنیای عاطفی امروز ما را از نگاهی پیشرو و بالنده کشف و دگرگون کند؟ بسیار بعید است.
۷۲۲۶٨ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣۹۴       

    از : علیرضا قلاتی

عنوان : تصحیح
نعره میزد خشمگین و بی قرار
همچو شیرِ شرزه اندر بیشه زار
اشکِ خشم از دیدگانش می چکید
مر لبِ زیرین به دندان می گزید
تا الی آخر...
بین چه خوش گفت آن حکیمِ غزنوی
هان که بر آگینِ غفلت نغنوی...
۷۲۲۰۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست