سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

شمه ای از خاطرات زندگیم - مرضیه تهی دست شفیع (شمسی)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : پاسخ به آقای هومن دبیری
تقریبا به تمام پرسش های شما در مقاله ای که عرض کردم پاسخ گفته شده است :
http://makalat.blogfa.com/cat-۲۲.aspx
اگر باز نشد به آدرس بعدی مراجعه فرمایید : «مقدمه ای بر پایان اسطوره صمد بهرنگی»
http://makalat.blogfa.com/

اخبار روز هم اگر مایل بود می تواند این مقاله را چاپ کند که مطمئنا تا مدتها حداقل برای خود من به شکل کارگاه نقد ادبی کارکرد خواهد داشت.

با سپاس
۷۹۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨۷       

    از : هومن دبیری

عنوان : کامنت قبل برای آقای محوی ست
کامنت قبل برای آقای محوی ست
۷۹۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨۷       

    از : هومن هومن

عنوان : اشکال متدیک
شما مرتب به مقاله خودتان «استناد» می کنید. این چگونه بحثی ست وقتی که من نوعی از اصلا با مقاله شما آشنائی ندارم.
نوشته اید : ... که یکی از بخش های مقاله من «مقدمه ای بر پایان اسطوره صمد بهرنگی» مربوط است به حضور موضوع و نام صمد بهرنگی در رسانه ها و خصوصا رسانه های معاصر ما. به این ترتیب هر بار که مقاله ای درباره صمد منتشر می شود، و یا به نحوی از او سخنی گفته می شود، فورا در ارتباط با موضوعی قرار می گیرد که عرض کردم...... من هم از همین قاعده پیروی کردم،........

بعد موضوع را خراب تر می کنید و میفرمائید :... مضافا براین که آن چه صمد بهرنگی در داستان ها و افسانه های قدیمی تزریق کرده است، چیزی نیست بجز نظریات جنبش چپ که البته در اصل کاملا عرفانی و مذهبی ست.
آقای محترم ! «جنبش چپ» در دهه های مختلف و از جمله دهه ۴۰ عبارت از طیف وسیعی از انواع مارکسیست ها بود شما چگونه صمد را بطور کلی به «جنبش چپ » منتسب می کنید ؟ در ضمن کدام بخش از «جنبش چپ» حامل مذهب و عرفان بود ؟ شما نمی توانید با این فرمول کلی و نادقیق جایگاه صمد را تبیین نمائید. ... (من هنوز اصرار دارم که شما باید لطف کنید با اندیشه ی دیگران از جمله صمد برخورد مشخص نمائید. تا اینجا یک کلمه از اندیشه های صمد نقل قول نکرده اید . من بعنوان مثال میگویم چرا صمد نسبت به تنبیه بدنی دقیق برخورد نکرده بود ! در این باره می توان اندیشه ورزی کرد پاسخش را هم نمی دانم از سال ۵۰ در این باره حرف زده ایم و مخاطبان هم بسیار صمیمانه دنبال پاسخ بودند و این را هم در آن جامعه ی کذائی عجیب نمی دانستیم و به عنوان «چماق» علیه صمد استفاده نکردیم و نخواهیم کرد. )
اگر نمی دانید که «جنبش چپ» شامل کدامین جریانات بود لازم ست مطالعه فرمائید که واقعا مشکل آفرین ست نویسنده ای چون شما چنین کلی و بی در وپیکر بنویسد :....... دو علت کاملا مشخص قابل توجیه به نظر می رسد : حضور موضوع صمد و سپس قرابت نظریات صمد با جنبش چپ.....

نوشته شما دال بر شناخت شما از یک قالب هموژن از «جنبش چپ » می باشد که اصلا چنین نبوده ونیست .
بهمین دلیل شما قطعا با شاملو ، ساعدی ، براهنی ، خوئی ، سلطانپور، هزارخانی ، شعاعیان ،تنکابنی ، به آذین، کسرائی و ده ها نفر از برجسته ترین فرهنگ ورزان ایران دچار مشکل شده اید یا خواهید شد و من مشکل شما را در متد برخو.رد شما دیده ام وگرنه با شخص شما و صمد و بقیه هموطنان اساسا مسئله ای ندارم
Good Night

دبیری
۷۹۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پاسخ به آقای هومن دبیری
در باره‍ی مراجعه من به اشاره مختصری که مرضیه تهی دست شفیع به صمد بهرنگی داشته است، موضوعی ست که گویا برای شما مشکل ایجاد کرده.

ببینید، شما وقتی درباره موضوعی دست به مطالعه می زنید، طبیعتا نسبت به آن حساسیت پیدا می کنید و در عین حال سعی می کنید که حداکثر اطلاعات را درباره آن کسب نمایید.

یکی از بخش های مقاله من «مقدمه ای بر پایان اسطوره صمد بهرنگی» مربوط است به حضور موضوع و نام صمد بهرنگی در رسانه ها و خصوصا رسانه های معاصر ما. به این ترتیب هر بار که مقاله ای درباره صمد منتشر می شود، و یا به نحوی از او سخنی گفته می شود، فورا در ارتباط با موضوعی قرار می گیرد که عرض کردم.
من هم از همین قاعده پیروی کردم، مضافا براین که آن چه صمد بهرنگی در داستان ها و افسانه های قدیمی تزریق کرده است، چیزی نیست بجز نظریات جنبش چپ که البته در اصل کاملا عرفانی و مذهبی ست.

در نتیجه مراجعه من به «صمد بهرنگی» در گفتمان خانم مرضیه تهی دست شفیع به دو علت کاملا مشخص قابل توجیه به نظر می رسد : حضور موضوع صمد و سپس قرابت نظریات صمد با جنبش چپ.
امیدوارم که این توضیحات کافی بوده باشد.
۷۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣٨۷       

    از : هومن دبیری

عنوان : سهل انگاری پشت سهل انگاری !
آقای محوی چرا نکته یه این سادگی را نمی پذیری که مرضیه تهی دست فقط اشاره کرد که : در ۱۶ سالگی....با کتابهای صمد بهرنگی آشنا شدم

من هم نه راجع به مرضیه تهی دست و نه را جع به صمد بهرنگی حرفی نزدم .کامنت شما برای من هم نامربوط ست.

اگر صادق هستی مطلب مرصیه تهی دست را دوباره بخوان که مطمئن شوی او در باره ی اندیشه ی صمد اصلا حرفی ایدئولوژیک و جانبدارانه نزده ، ولی اولین کامنت به شماره ۷۸۲۸ نوشته خودتان شدید ایدئولوزیک و ضد اندیشه ی صمد ست .

اصولا برخورد شما یک جانبه ، مکانیکی و ضد پلورالیستی می باشد.
من نوعی هنوز افتخار دسترسی به نوشته ی انتقادی جنابعالی راجع به صمد پیدا نکرده ایم و به همین دلیل عجله نداشته باشید و با متانت منتظر حل مشکل نشر مقاله خود باشید.از فرهنگ معین هم استفاده فرمائید که مطمئن شوید در انتخاب کلمات اشتباه نمی کنید.
۷۹۷۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣٨۷       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : برای رفیق «شیب» و سپس رفیق «سهند»
رفیق شیب صبح بخیر
پیام مختصر شما را دیدم و متشکرم. هر وقت آن مقاله را خواندید می توانیم به این بحث ادامه دهیم.

و سپس، به مطالب سهند می پردازم
البته گویا که باید به رانش های خشونت بار دوستان گرامی که با ناسزا گویی حرف می زنند، رضایت دهیم. ببین سهند تو این همه مطلب نوشتی ولی یک حرف حساب نزدی.
البته می دانم که چه ارادت عمیقی به کرامت موللی داری، و نوشته ای که : «دکتر موللی می توانستند فقط با پنج سطر تمامی فراورده های ذهنی شما را به اشغالدونی روانه کنند»
ولی موضوعی را که تو نمی دانی این است که من بر اساس فرضیات انجام نشدنی شما که از روی حقیقتی بخشی از نوشته های موللی را به دست خودش به آشغالدانی فرستادم.
با این وجود آشغالدانی جای بدی هم نیست. چه خوب که اشغالدانی وجود دارد، چیز های زائد و اشتباه را آدم دور می ندازد. مضافا براین که آشغالدانی های جهان فرهنگ و هنر و علم باز هم آرشیو می شود و مورد استفاده قرار می گیرد. و این موضوعی ست که درکش برای افرادی مثل تو کمی مشکل است. من حتی تعدادی نویسنده می شناسم که با آشغالدانی هایشان می نویسند.

موضوع بعدی این است که سکوت و «صعه صدر» جناب موللی در مقابل انتقادات من به هیچ عنوان نشان حکمت ایشان نیست؛ شما حساب کنید که اگر تمام نویسندگان و محققین در برابر انتقادات سکوت اختیار کنند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
بر این اساس به وضوح مشاهده می کنیم که سکوت جناب موللی در مقابل انتقادات نشان حکمت ایشان نیست.

در ثانی جنابعالی یک کمی با بی دقتی مطالب من را خوانده ای، من نه به تمام روانکای که به بخشی از روانکاوی و روی مسائل مشخصی انتقاداتی را مطرح کردم که با آن چه شما از روی بی مسئولیتی نوشته ای خیلی فاصله می گیرد. و بین من و تو، اگر یک نفر بیشتر از دیگری قاطی کرده باشد، حضرت عالی هستید.

همانطور که نوشته ای من دو وبلاگ برای دو نقد دو کتاب از دو روانکاو ایرانی ایجاد کردم، ولی شما وبلاگ سوم من را که با زهم به مباحث روانکاوی مربوط می شود از قلم انداخته بودی که ویژه ترجمه نوشته های کلاسیک و مدرن روانکاوی ست.

و بر خلاف تصورات شما، علی رغم این که تمام این وبلاگ ها در ایران فیلتر شده است، عده‍ی زیادی از علاقمندان، احتمالا با فیلتر شک به این وبلاگ ها مراجعه می کنند. پس نظریه شما که می گویید هیچ احدی به آنها توجه نمی کند، اشتباه است.

خواندن این گونه مطالب البته برای افرادی نظیر موللی یا جنابعالی که نوچه ایشان هستی، به کمی شهامت نیازمند است. تنها اگر بیست در صد مطالب را می خواندی می توانستم به تو امیدوار باشم که نظریاتت را براساس مطالعه نوشته ای. ولی متأسفانه فقط با پیشداوری می نویسی، بی آن که موضوع مشخصی را مطرح کنی.
البته می فهمم این گونه مسائل به وقت و حوصله انگیزه نیازمند است.
و برای اطلاع شما بگویم که من دکان عطاری نداشتم، و ندارم که ببندم، این آقای موللی ست که دکان عطاری باز کرده و درمان می کند.

در مورد صمد بهرنگی هم باز می بینم که یک نفر بی آن که نقد من را خوانده باشد، بر اساس همان نظریات گذشته حرف می زند. و روشن است که باقی مطالب هم به همین ترتیب با پیش داوری پیش می رود. یعنی این که ارزش نقد ندارد.

در پایان می خواهم به آخرین نکته اشاره کنم ، جناب سهند نوشته اید که : «کلا فکر می کنید که اگر با بزرگان در گیر بشید و اگر هم شکت بخورید باز هم برنده هستید. »

من پیش از این نقدهای مختلف و ازجمله در نقد سینمای ایران به این نتیجه رسیده بودم که سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی و سیاست فرهنگی اپوزیسیون ایران حداقل روی یک موضوع کاملا با هم هماهنگ هستند، و به عبارت دیگر دو روی یک سکه هستند و آنهم موضوع فاعل و یا بهتر بگویم حذف فاعل فرهنگی یا سوژه فرهنگی ست.
و باز هم یعنی حذف افراد به نفع خفقان. من به تجربه و در مباحثات مختلف در همین سایت مشاهده کرده ام که استقلال فردی تا چه اندازه می تواند حساسیت ایجاد کند. متأسفانه فرهنگی ایرانی هنوز فرد فاعل فرهنگی و فکری را بخود نمی پذیرد.

اینجا موضوع درگیری با بزرگان مطرح می شود، یعنی این که آن چه پیش از همه جلوی صحنه بحث و نقد به نمایش گذاشته می شود، موضوع مورد بررسی نیست، بلکه پدیده ای ست که بیشتر به اختلاف طبقاتی مربوط می شود، به پروتوکل اجتماعی و آداب و رسوم احترام به بزرگان و مسائلی از این قبیل.

ولی سهند نادان، بدان که موضوع در گیری با بزرگان نیست، این موضوعی که تو مطرح کرده ای احتمالا یک فرافکنی از جانب جنابعالی ست، ولی من در پی حقیقت هستم. و آن هم نه حقیقت کلی بلکه حقایق کاملا جزئی. و بر عکس جنابعالی که به آشغالدانی فرهنگ و علم با احترامی یاد کرده ای، یادآور می شوم که روزی اگر نظریات خودم را در آشغالدانی ببینم، برایم یک گام به پیش خواهد بود. ولی آنهایی که نظریاتشان از هم اکنون در آشغالدانی ست ولی خودشان با همان نظریات مردود شده و با منگنه کردن تیتر دکتر و آنهم دکترایی که ندارند به یقه پیراهن و جلد و کتاب و دفتر و دستک ادامه می دهند و حقیقت را واپس می زنند، خیلی ساده خودشان را از لذت طعم وصف ناپذیر حقیقت محروم می کنند. ..
۷۹۵۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣٨۷       

    از : سهند نسیمی

عنوان : معما چو حل شود گردد اسان
اقای محوی عزیز: مرا که تقریبا می شناسید و فکر نمی کنم که مرا هم جزو دشمنانتان قرار داده باشید. میدانید که جنبه های مثبت تان را تائید و لی به منفی بافی هایتان انتقاد کرده ام. شما هر چه بیشتر می نویسید من بیشتر اطمینان پیدا می کنم که شما شدیدا قاطی کرده اید. کلا فکر می کنید که اگر با بزرگان در گیر بشید و اگر هم شکت بخورید باز هم برنده هستید. من با شما از طریق ترجمه هایی از فروید در سایت متفکر بزرگ مان اقای دکتر کرامت موللی اشنا شدم و از ترجمه هایتان معلوم بود که شما به تئوری های روانکاوی فرویدی-لکانی علاقه مند هستید و شدیدا در بحث های سایت ایشان هم شرکت می کردید و به همین خاطر هم من چندین بار تلفنی با شما تماس گرفتم که بتوانیم رد و بدل افکار کر ده باشیم ولی شما به زودی جبهه عوض کرده و دشمن شماره یک روانکاوی شدید و روانکاوی را ارتجاعی نامیدید. عزیز من: اگر روانکاوی فرویدی درخدمت بور÷وازی مرتجع بود پس چرا شمادر این مدت به مدد ارتجاع شتابیده بودید.؟ شما دو سایت در رد تئوری های روانکاوی دایر کرده و صد ها ساعت وقت با ارزش تان را صرف نوشتن چرندیات کردید که حتی احدی هم مطالعه شان نکرد. برای اینکه از محتوی نوشته هایتان معلوم بود که با چاقوی کندی به فکر بر داشتن کوه ها از سر راهتان هستید. دکتر موللی می توانستند فقط با پنج سطر تمامی فراورده های ذهنی شما را به اشغالدونی روانه کنند ولی ایشان سعه صدر نشان داده و خاموشی بر گزیدند که شما هم مجبور شدید که در دکان عطاری تان را به بندید. با زبان تند حرف می زنم که بخود ائید و انتقاد های دوستان را نه مخرب بلکه که آئینه ای تصور کنید که بقول هگل نمی توان رل دیگران را در زندگی مان نادیده بگیریم.

بعدا از جبهه چپ دفاع کردید و الان هم به چپی ها انتقاد که نه بلکه که هجوم اورده اید. برادرر عزیز: شما اصلا به چیزی معتقد هستید.؟ ایا افکارتان ساختمان و ساختاری دارد که ما بتوانیم شناختی از شیوه تفکر و جایگاهتان در این مجادلات فرهنگی داشته باشیم.؟

اقای محوی عزیز: به جای نفرین به تاریکی سعی کنید که شمعی روشن کنید و بجای سعی در خرابی آسمان خراش ها-- که از عهده تان بر نمی اید--- با همان بیل و کلنگ کند تان هم می توانید کلبه ای برای خودتان بسازید. شما دکتر موللی را که به عقیده من یه سر و گردن از همه روانکاوان فروید-لکانی بالاتر هستند بی سواد خطاب کردید.

الان هم با همان بیل و گلنک زنگ زده و فرسوده به جان صمد بهرنگی افتاده اید و همه را به مطالعه شاهکارتان دعوت می کنید که من جدا از نوشته تان خجالت زده شدم. شما انگار با الفبای تغییر و تحول بیگانه اید والا پدیده های گذشته را با معیار های امروزی اندازه نمی گرفتید. صمد بهرنگی و کلا رشد افکار چریکی را باید با معیار های همان دورانی که بهترین محصول فرهنگی اش مجله اشعال فردوسی بود و مطالعه کننده گان رمانهای تولستوی در زندانها می پوسیدند و حتی ادبیات بور÷وازی هم قدغن بود باید سنجید و نه بعد از گذشت و تغییر و تحولات ۴۰ ساله.

نوشته شما در انتقاد از صمد بهرنگی خیلی کودکانه است و واقعا که دچار توهم شده اید. شما با کدام مدرکی ادعا می کنید که صمد کتاب ماهی سیاه کوچولویش را از روی نویسنده چینی نسخه برداری کرده است.؟ خودتان هم نمی دانید که ایا این کتاب به زبان تورکی ترجمه شده بوده یا نه و اگر هم ترجمه شده بوده ایا صمد بهرنگی دسترسی بهش داشته یا نه.؟

در مورد غرق و یا کشته شدن صمد مگر شما آنجا بودید که اینهمه با اطمینان ادعا می کنید که ایشان بخاطر شنا بلد نبودن غرق شده اند.؟ من اگر هم قبلا در این باره نمی توانستم با اطمینان داوری کنم اما بعد از مطالعه کتاب " از آن روزهای" اقای حمزه فراهتی با اطمینان بیشتری می توانم ادعا کنم که صمد غرق نشده بوده بلکه که غرقش کرده بوده اند برای اینکه زمانی که پیاده ترین سرباز جبهه چپ در زندانها می پوسیدند چگونه این اقای فراهتی ارتشی سواره برای خودش ازادانه می گشته است و کلا این شخص چرا اینهمه مدت را سکوت کرده بوده اند و اگر ریگی در کفش نداشته اند پس چرا در دادگاه آلمان در جریان رستوران میکونس دروغ گفته اند.

آمریکایی ها مثلی دارند که میگه" If it walks like a duck and quacks like a duck, it is a duck)"

اگر مانند اردک راه می رود و مانند اردک صدا در می آورد حتما که خود اردک است.
اقای فراهتی مانند اردک راه می روند و مانند اردک صدا در می آورند پس اردک هستند.

قدیس آگوستین می گوید که خدا جهان را بر مبنای سلسله مراتبی خلق کرده است که همه چی سر جای خودش است و بنا براین هیچ چیزی در ذات خود نه خیر است و نه شر. زمانی پدیده و چیزی شر می شود که بخواهد این سلسله مراتب را بهم زده و به مرتبه ای که تعلق ندارد راه پیدا کند--- من از این سخنان آگوستین مفهوم زمان را درک می کنم.-------- پس ما نمی توانیم به زمین بخاطر اینکه اسمان نیست ایرادی بگیریم. دانشمندان مغز و اعصاب گفته مشهور دموکریتوس که نمی توان دو بار در رودخانه ای شنا کرد را اینگونه تغییر داده اند که نمی توان دو بار با همان مغز همان فکر راکرد. زمان بر گشت ناپذیر است و ما در انتقاد به گذشته باید این اصل فیزیکی را نادیده نگیریم و به زمین به خاطر اینکه اسمان نیست بد و بیراه نگوییم و نیوتن را که از فیزیک کوانتوم چیزی نمی دانست سرزنش نکنیم. و با ساعدی که با کتک خوردن نویسنده شده بود ایراد نگیریم و بقول مادر خرگوش در فیلمBambi اگر حرف فوبی برای گفتن نداریم بهتر است که خاموش باشیم. توهم و خیالات بی در و پیکر با انتقاد سازنده فرق دارد.

زبان تند و و زمخت مرا به بخشید.
۷۹۵٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣٨۷       

    از : شیب

عنوان : ببخشید!
ببخشید اشتباه شد، من منظورم آقای محوی بوده.
۷۹۵۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣٨۷       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : خوانش، خوانش سهوی، کاملا روشن است
آقای هومن دبیری حالا شما از هول حلیم تو ی دیگ نیافتید. موضوع مهمی نیست. این رفیق «شیب» دچار خوانش سهوی شده و یا زیگزاگی عمل کرده و یا باز هم به قول برخی دوستان فال حافظی خوانده و با کوهی از پیش داوری ها احتمالا صمد بهرنگی را نیز همینطوری خوانده که مثل شما به چنین نتایجی رسیده.

ببینید من دشمن شما نیستم، و عمیقا متأسف هستم که می بینم این جامعه ایرانی چگونه با کار و پژوهش اعضای خودش رفتار می کند. ولی بر عکس از بنجل ها حمایت می کند به شرط اینکه از جانب محافل قدرت پشتیبانی شده باشد.

من به شما و تمام علاقمندان به موضوع ادبیات و هنر که می خواهند در مورد نظریات من درباره صمد بهرنگی قضاوت کنند، پیشنهاد می کنم که پیش از همه مقاله من را تحت عنوان «مقدمه ای بر پایان اسطوره صمد بهرنگی» مطالعه بفرمایند. بعد من در خدمت خواهم بود و دوستانه با هم دست و پنجه نرم خواهیم کرد.
به شما و همه اطمینان می دهم که من به هیچ عنوان در پی حق بجانب بودن نیستم، تلاش من این است که به درک صحیحی از اشیایی که مورد بررسی قرار می دهم برسم.
شرکت تجارتی هم باز نکرده ام و متأسفانه بودجه ای هم از جایی نگرفته ام، مزد من همین است که این جا حداقل دو سه نفر بفهمند من از چه حرف می زنم.
حالا اگر برای این کار تبلیغ می کنم، در این سایت، چه اشکالی دارد؟ شما بزرگواری کنید و گوشه چشمی به کار من بیاندازید.
۷۹۵۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣٨۷       

    از : هومن دبیری

عنوان : سوء تفاهم
آیا ممکن ست کامنت گذار محترم با امضای «شیب » مشخص کنند که منظور ایشان از مخاطب خود « هومن مبشری » کدام یک از کامنت گذاران ست ؟
و اگر احتمالا منظور ایشان صاحب این نوشته می باشد خوشحال میشوم که بدانم کدام بخش از کامنت من با اظهارات ایشان مطابقت دارد.
با سپاس قبلی
هومن دبیری
۷۹٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست